از خون دختران وطن انگور دمیده

خطر اسپویل

صدای حاشیه‌های فیلم «خانه پدری» از صدای خود فیلم بلندتر بود. بعد از 9 سال توقیف، در گروه هنر و تجربه اکران شد، بعد از چند روز پایین کشیده شد، بعد از مدتی اکران عمومی شد، دوباره توقیف شد، دوباره اکران شد اما شبکه خانگی نیامد. گرچه دسترسی به فیلم کار سختی نیست اما از نظر فرآیند قانونی اجازه انتشار پیدا نکرد. بعد از خبر قتل رومینا اشرفی دوباره بحث خانه پدری داغ شد. تا جایی که عده‌ای گفتند اگر فیلم درست اکران می‌شد چنین اتفاقی نمی‌افتاد! به همین دلیل تصمیم گرفتم درباره خود فیلم، بدون در نظر گرفتن حواشی و صحبت‌های ارزشی‌گونه یا روشن‌فکرانه، بنویسم.

خانه پدری پس از 9 سال توقیف اکران شد
خانه پدری پس از 9 سال توقیف اکران شد

داستان از چه قرار است؟

خانه پدری پنج سکانس دارد که هر کدام نشانه‌ای از یک دوره در تاریخ معاصر ایران است. مسئله «آزادی زنان» و نگاه «بالا به پایین مردان به زنان» در طول هر کدام از این سکانس‌ها در قالب داستانی در یک خانواده اتفاق می‌افتد. اولین سکانس که مهم‌ترین سکانس است به قتل دردناک دختری توسط پدر و برادرش اختصاص دارد. مسئله‌‌ فیلم‌ساز نیز از همین‌جا آغاز می‌شود. به چه دلیل پدر حق دارد حیات را از دخترش بگیرد؟ چرا مورد حمایت و تشویق مردان اطرافش قرار می‌گیرد؟ دختر چه گناهی مرتکب شده است؟ سوالاتی که اساس فیلم را می‌سازد.

فیلم نقطه شروع خوبی دارد. داستان با مردها، نگاه مردانه و یک دختر بیچاره شروع می‌شود. نکته مثبتش در این است که درگیر گناه دختر نمی‌شود. صرفا مطرح می‌کند که او کاری کرده که از نگاه مردان خانواده بی‌غیرتی است و باید کشته شود. با تعریف نکردن داستان گناه دختر باعث شد تا توجه مخاطب فقط بر روی نگاه مردسالارانه برود. اگر آن قضیه را مطرح می‌کرد مخاطبان به دو دسته موافق دختر و موافق پدر تقسیم می‌شدند و توجه از مسئله اصلی برداشته می‌شد.

مهم‌ترین اثر کیانوش عیاری سریال روزگار قریب بود که از صداوسیما پخش شد.
مهم‌ترین اثر کیانوش عیاری سریال روزگار قریب بود که از صداوسیما پخش شد.

مسئله چیست؟ درد کجاست؟

سکانس اول مسئله را برای مخاطب مطرح می‌کند، اما در ادامه بیشتر باز نمی‌شود. به نوعی تکرار همان مسئله است. آبروی مرد مهم‌تر از خواست زن است. در داستان‌های متفاوت. تنها شخصیت ثابت در تمام پنج سکانس هم محتشم، برادر دختر مقتول، است. به نوعی این داستان محتشم است در بخش‌های مختلف تاریخ ایران و مهم‌ترین نقطه ضعف داستان. محتشم در پنج سکانس پنج رفتار متفاوت را نشان می‌دهد. اول که همراه با پدر است و دختر را می‌کشد. بعد از آن به جوانی او می‌رسیم که در نوع رفتار و سر پایین انداختن‌ها نشانه شرمساری از اتفاق قبلی را می‌بینیم اما در دو سکانس بعد نشان می‌دهد که نگاهش نسبت به زنان همان نگاه بالا به پایین است. در آخر اما پشیمان است. نمی‌دانیم این بالا و پایین‌های نگاه او به مسئله تاثیر جامعه است؟ تاثیر زنان اطرافش به خصوص خواهرش فرخنده است؟ تاثیر اتفاقات زندگی‌اش است یا چه؟ فقط نگاهش کمی تغییر می‌کند و در آخر پشیمان می‌شود.

در کنار شخصیت نامشخص محتشم، حرف جدید، نگاه جدید یا حتی داستان جدیدی هم نسبت به مسئله زنان ارائه نمی‌شود. داستان اجبار زنان به ازدواج، زورگویی مرد به زن و کتک زدن دختر توسط پدر و مصادیق این چنینی حرف تازه‌ای نیست. آن‌گونه که فیلم نشان می‌دهد فیلم‌ساز حتی نگاهش به این مسئله مشخص نیست. معلوم نیست طرف زنان است یا طرف مرد پشیمان. در سکانس آخر معلوم نیست باید طرف کاراکتر شهاب حسینی باشیم یا طرف مینا ساداتی یا نگران محتشمی که پایش لب گور است. همین نگاه نامعلوم به مسئله باعث می‌شود که این فیلم در زمینه آزادی زنان نه حرف جدیدی داشته باشد نه داستان جدیدی! شاید اگر در داستان تنها بر روی یک برهه تاریخی و چند شخصیت محدود تمرکز می‌شد، می‌توانستیم اثر اتفاقات و تغییرات آن بر کارکترها را ببینیم. اما تنوع پیرنگ و تنوع شخصیت باعث شد که در یک موضوع عمیق نشویم.

نکته مثبتی که در میان تمام سیاهی‌ها و بدبختی‌ها می‌بینیم، پیشرفت جایگاه زنان است. مبارزه زنان تحسین می‌شود و نتیجه می‌دهد. در سکانس اول دختر کاملا مقهور مردانگی پدر و برادرش است. در سکانس‌های بعدی زن در برابر زورگویی شوهر و دختران در برابر زورگویی پدرشان مقاومت می‌کنند. در سکانس آخر که به امروز می‌رسیم، مرد جوان داستان به نامزدش جواب پس می‌دهد. عملا زن محور ارتباط است و مرد باید حواسش باشد که او را ناراحت نکند. اوضاع امروز این زن نتیجه مبارزه زن‌‌ها در چهار سکانس قبلی است. تنها نشانه‌ای که کارگردان نسبتش با آن مشخص است و می‌تواند به درستی منتقل کند.

در پایان داستان انگار محتشم پشیمان است.
در پایان داستان انگار محتشم پشیمان است.

سمبل اینجا، سمبل اونجا، سمبل همه‌جا

نمادگرایی در هر هنری جذاب است. در سینما هم جذابیت خودش را دارد. به شرطی که به اندازه باشد. خانه پدری سمبل‌گرایی شدید داشت. از هر جسم و مکانی به دنبال سمبل بود برای تعمیم داستان به کل جامعه ایران. فرش و قالی از مهم‌ترین نمادهای فرهنگ ایرانی هستند، اما در این فیلم فرش نماد پوشاندن مشکلات شده است. نماد دورویی. رویی زیبا برای دیدن و باطنی زشت که با روی زیبا پوشیده می‌شود. به همین دلیل هم پدر قاتل از فرش که نماد فرهنگ ایران است برای پوشاندن قبر دختر استفاده می‌کند.

در سکانس دوم هم اتاقی که قبر دختر است پر از انگور شده. اگر انگورها را در یک‌جا ساکن نگه دارید از بین می‌روند و فاسد می‌شوند. معلوم نیست انگورها اثر قبر و خون دختر است یا نشانه‌ای برای آن که بگوید دختران را در پستوها نگه ندارید و بگذارید وارد جامعه شوند یا هر دو.

انگور اگر یک‌جا بماند فاسد می‌شود.
انگور اگر یک‌جا بماند فاسد می‌شود.

این سمبل‌ها در تمام فیلم وجود دارند. تاب بازی دختران در پایان هر سکانس و نگاه مردان داستان از زیرزمین به آن، قفل زدن به اتاقی که قبر در آن است و تلاش دختران برای بازکردن آن، تیغه کردن و شکسته‌شدن توسط پسر همان خانواده همگی کاربردی نمادین دارد. حتی دفن شدن چادر همراه با دختر در سکانس ابتدایی و خیلی از وسایل دیگر مثل دسته سنگ کاربرد نمادین دارند. تنوع در نماد، مانند تنوع در خرده داستان‌ها، باعث شده است تا نتوانیم بر روی یک موضوع تمرکز کنیم و به نگاهی متفاوت یا حرفی جدید برسیم.

گریه‌هااااای الکی

از نمادگرایی افراطی و عمیق نشدن در داستان که بگذریم، بازی‌های نچسب، به شدت از کیفیت فیلم کم می‌کند. به خصوص بازی مهران رجبی در خانه پدری از بدترین بازی‌هایی بود که تاکنون دیده بودم. گریه‌های او سر قبر دخترش نه حس اشک تمساح را منتقل می‌کند نه حس اشک واقعی. هیچ‌گاه هم مشخص نیست که پشیمان می‌شود یا نه. حتی شهاب حسینی هم بازی متوسطی در فیلم دارد. تنها برادران هاشمی هستند که سطح کیفی بازی‌ها را کمی بالا برده‌اند. تصنع و عدم انتقال حس تقریبا در تمام بازیگران وجود داشت.

برادران هاشمی تنها بازیگرانی بودند که بازی خوبی داشتند.
برادران هاشمی تنها بازیگرانی بودند که بازی خوبی داشتند.

خانه پدری سوژه‌ای داشت که از دل جامعه برآمده بود. مشکلی که سال‌هاست دختران درگیر آن هستند و شخصیت‌های آن هم تلاش شده بود تا از دل همین جامعه و فرهنگ درآمده باشد. کارگردان جرئت داشت و مسئله مهمی را مطرح کرد. به نظرم همین یک دلیل کافی است تا فیلم اجازه اکران و انتشار قانونی داشته باشد و من و شما بنشینیم پای دیدن آن. من دوبار فیلم را دیدم. توصیه می‌کنم شما هم دوبار ببینید چون نماد و سمبل فراوان دارد.