نقد و بررسی فیلم و سریال ها از نظر یک فیلم بین غیر متخصص!
رومینا در سینمای ایران - واکاوی سینمایی قتل رومینا!
این روزها دو اتفاق تلخ، فضای رسانهای ایران را سخت متاثر کرده و جالب اینجاست که هر دو مورد آنها با سینمای ایران و دو فیلم از دو کارگردان شناخته شدهاش ارتباط پیدا میکنند. مورد اول قتل رومینا اشرفی به دست پدرش در شمال کشور است و مورد دوم ماجرای مطالبه آب از سمت مردم غیزانیه خوزستان در جنوب کشور که ابتدا با برخورد سخت امنیتی و سپس شرمندگی مسئولان کشور مواجه شد.
قتل رومینا بلافاصله به فیلم «خانه پدری» ربط داده شد و این کار را خود کیانوش عیاری انجام داد که چند مصاحبه پیاپی و اظهارنظرهای طعنهآمیزش چنین جوی را به وجود آوردند. مورد دوم اما به فیلم «خروج» ابراهیم حاتمیکیا ربط پیدا میکرد و اتفاقاً ارتباط مستقیمتری بین آن فیلم و اتفاقات خوزستان وجود داشت؛ اما هیچکس علاقهای نشان نداد که فیلم حاتمیکیا را انعکاس دردهای مردمی بداند که هنوز درگیر چنین مسائلی هستند.
ظاهراً در دورانی به سر میبریم که یک فیلمساز باید برای دیده شدن از فرمولهای سیاسی خاصی پیروی کند و گرنه متهورانهترین نقدها هم میتوانند در در ردیف آثار وابسته ارزیابی شوند و در آن سو، سازنده فیلمی که با سرمایهگذاری نیروی انتظامی برای هشدار نسبت به قتلهای ناموسی ساخته شده بود و از مسیری که هدف اصلیاش را تعیین میکرد خارج شد و به نمادسازی از کلیت جامعه ایران رسید، امروز میتواند مدعی باشد که اگر فیلم من را پدر رومینا دیده بود، شاید درباره کارش بیشتر فکر میکرد.
چطور میشود خانه پدری را همچنان فیلمی آموزنده و تفکربرانگیز راجعبه قتلهای ناموسی در ایران دانست وقتی خبرنگار یورونیوز از کیانوش عیاری میپرسد که آیا فیلم شما کلیت جامعه ایران را ترسیم کرده و او پاسخ میدهد «حق طبیعی و مسلم شماست که چنین برداشتی بکنید» در طرف مقابل اما برای نادیده گرفتن نقد بیپروا و شجاعانهای که فیلم خروج انجام داده، مرتب گفته میشود که چرا شخصیتهای اصلی آن حتما باید از خانواده شهدا باشند یا اگر اینها از خانواده شهدا نبودند، آیا همچنان حق چنین اعتراضی را داشتند؟ فیلم حاتمیکیا بر اساس یک داستان واقعی ساخته شده و در آن داستان واقعی کسی که خروج کرد و تا ساختمان ریاستجمهوری در خیابان پاستور رفت، واقعاً پدر شهید بود.
آیا غیر از این است که وقتی از مشکل آب در استان جنگزدهای مثل خوزستان صحبت میشود، درباره کسانی صحبت شده که اکثراً عزیزانشان را در جنگ هشت ساله از دست دادهاند و خانواده شهید هستند یا آن نوع از واقعگرایی که رضایت چنین منتقدانی را فراهم میکند، با دستکاری واقعیت تاریخی جامعه به دست میآید و باید تمام شخصیتهای بیدادگر یک فیلم سکولار باشند تا استاندارد واقعی بودن به آن تعلق بگیرد؟ مقایسه خانه پدری و خروج و البته برخوردی که با این دو فیلم در قبال دو اتفاق تلخ این روزها شد، بخش قابل توجهی از وضعیت رسانهای در این روزهای جامعه ایران را نشان میدهد و مشخص میکند که چرا سینمای ما در رفتن به سمت واقعیت جاری جامعه اینقدر ناتوان است.
غوغاسالاری به جای واقعگرایی
جنجال و حاشیه نه تنها بیکیفیتترین فیلمهای سینمای ایران در این سالها را تبدیل به مطرحترین آثار آن کرده است؛ بلکه حتی اجازه نمیدهد واقعیات جامعه ما چنان که هستند، نمایش داده شوند. شاید خیلی خوب شد که حاتمیکیا نگفت اگر مسئولین فیلم من را میدیدند، درباره خوزستان و سایر نقاط ایران که مشکل بیآبی دارند، بیشتر فکر میکردند. چون در واقعیت آنها فیلم خروج را دیده بودند و بابت چنین نقدی بهشدت عصبانی شدند تا جایی که این فیلم هم مثل «بادیگارد» حتی در فهرست نامزدهای کارگردانی فجر قرار نگرفت. وقتی فیلمی درباره بیتوجهی مسئولین به درد مردم است نمیشود گفت که دیدن آن روی همان افراد بیتوجه تاثیرگذار بوده؛ همانطور که وقتی فیلمی برای مخاطب جشنوارههای خارجی ساخته شده هم نمیشود آن را روی کسی مثل رضا اشرفی تاثیرگذار دانست.
با اینحال کیانوش عیاری ادعا کرد که اگر رضا اشرفی فیلم را دیده بود، در کارش تأمل میکرد و شاید آن را انجام نمیداد. فیلم خانه پدری چندین و چند ماه است که برای دانلود در فضای وب قرار داده شده و هر کس بخواهد آن را ببیند، خیلی راحت دسترسی پیدا میکند؛ اما پدر رومینا نخواست این فیلم را ببیند؛ نه به خاطر اینکه قصد داشت در آینده دخترش را بکشد، بلکه چون این فیلم جذابیت سینمایی نداشت و نه برای امثال او بلکه برای جشنوارههای خارجی ساخته شده بود.
به کیانوش عیاری سفارش ساخت فیلمی داده شده بود که بتواند در مورد موضوع قتلهای ناموسی، بیدارگر و آموزنده باشد، یعنی روی امثال پدر رومینا تأثیر بگذارد؛ اما او مسیر دیگری را رفت و این مأموریت فرهنگی را وا گذاشت و اتفاقاً حالا میشود از او پرسید که اگر واقعا به وظیفهاش عمل کرده بود، آیا امکان نداشت که فیلمش روی رضا اشرفی تاثیر بگذارد. در هر حال اگر پرسیده شود آنها که خانه پدری را دیدهاند و احتمالاً مضمون اثر توانسته در ذهن و ضمیرشان کارگر بیفتد، به چه نتیجهای رسیدهاند، میشود گفت؛ این که ایران یک سنت سبوعانه و متوحش دارد و یا باید از این کشور رفت یا اینجا را مثل فرنگ کرد. فارغ از هر قضاوتی درباره این نتیجهگیریها، بیربطی چنین فضایی با آن فضایی که پدر رومینا در آن سیر میکرد، کاملاً مشخص است.
در ضمن وقتی درباره مسائلی مثل قتل رومینا حرف میزنیم، نباید از جنبه تراژیک ماجرا که لغزش و فروپاشی ذهنی افراد مرتبط میشود غافل شد و ریشه همه چیز را در بیرون از افراد جستجو کرد. هنر طبیعتاً باید به مسائل فردی شخصیتها توجه ویژهای داشته باشد و اگر تمام همت یک هنرمند ساختن فضایی نمادین باشد، کار او از هر نوع جنبه تراژیکی تهی خواهد شد.
به هر حال خروج خاموش و بیادعا درد مردم خوزستان را که هنوز برطرف نشده بیان میکرد و خانه پدری به همان چیزی حمله میکرد که نام و عنوان فیلم قرار داشته داده شده بود؛ یعنی خانه پدری یا همان وطن. با این حال سعی شد که از نمد ماجرایی مثل قبل رومینا کلاهی برای خانه پدری کیانوش عیاری بافته شود. فارغ از هر بحثی راجعبه کیفیت فنی این دو فیلم، از رهگذر سنجیدن نسبت هر کدام از آنها با واقعیات جامعه، هم میشود فهمید که هر کدام چه میگویند و هم میتوان قضاوت کرد که کدامشان راست میگویند.
منبع این محتوا بلاگ سایت تماشای آنلاین فیلم و سریال فیلم گردی، مجله نقد فیلمگردی می باشد.
خلاصه مطلب
- این روزها دو اتفاق تلخ، یعنی قتل رومینا و ماجرای آب در غیزانیه خوزستان، با دو فیلم سینمایی ایران یعنی خانه پدری و خروج ارتباط پیدا میکنند.
- به ارتباط خانه پدری و قتل رومینا خیلی پرداخت شده اما کسی درباره ارتباط خروج با ماجرای غیزانیه حرفی نمیزند.
- فیلم عیاری از تاریخ و سنت ایران نمادسازی میکند و ارتباط مستقیمی با قتلهای ناموسی ندارد در حالی که خروج مستقیماً به دغدغه مردم پرداخته است.
- فیلم عیاری که به سفارش نیروی انتظامی ساخته شد، قرار بود در مورد قتلهای ناموسی آموزنده باشد اما اثری جشنوارهپسند درباره کلیت ایران از آب درآمد.
مطلبی دیگر از این انتشارات
در حاشیهی یک قتل: آیا واقعاً قانون بد بهتر از بیقانونیست؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
از خون دختران وطن انگور دمیده
مطلبی دیگر از این انتشارات
رومینا، تلنگری به دوستداران ایران