عطر، سیگار، جاده ...

با صدای خنده‌اش، از خواب بیدار می‌شوم. لبخندزنان به دنبال صدا، به آشپزخانه می‌آیم. همان‌طور که در آغوش گرفتی‌اش، با لبخندی عمیق‌تر به سمتم می‌چرخی. صدای پایم را شنیده‌ای!

با دیدنم، به سویم آغوش می‌گشاید مرا از بازی نگاهمان بیرون می‌کشد. دستانم را به طرفش دراز می‌کنم. تو به سمتم خم می‌شوی تا راحت‌تر بغل بگیرمش. تا لمس دست‌های ظریفش چیزی نمانده که دیگر نه او هست و نه تو! چشم‌هایم پرآب می‌شود و بغض سنگینی، غریبانه گلویم را چنگ می‌اندازد. سرم سرگردان به دوران می‌افتد. صدای جیغ پرشوقش، از هرسو می‌آید و خانه با سرعت بیش‌تری حول محور من، می‌گردد. سرم تیر می‌کشد. احساس ضعف می‌کنم. چشمانم را می‌بندم و دوزانو به زمین می‌افتم. سرم را در دست‌هایم می‌گیرم و در سکوت، فریاد می‌زنم. عطرت با شدت بیش‌تری در مشامم می‌پیچد. چشمانم را می‌گشایم. در آبی نگاهت غرق می‌شوم. هجوم اسیدمعده‌ام، مرا از شنا در دریای آرامشم باز می‌دارد. به شکمم چنگ میزنم و در پی هوای تازه، به سمت پنجره پا تند می‌کنم. صبر کن! پسرم؟ پسرم کجاست؟ دستم را از روی شکمم برمی‌دارم و جای خالی‌اش، تمام اکسیژن خانه را مکیده. پنجره بسته است. هوایی برای تنفس نیست‌. ترسان به تو نگاه می‌کنم؛ تویی که کنار ستون ایستاده بودی. اما اکنون ... تو هم نیستی!

خسته از این اوهام، سُر می‌خورم و بی‌جان روی زمین می‌افتم. جنین‌وار در خود مچاله می‌شوم و اجازه می‌دهم سرمای سرامیک‌ها کمی از التهاب درونم بکاهد.

خسته پلک می‌زنم. فندک زیپویت را کنارم می‌بینم. چشمانم را از پایه میز بالا می‌کشم. با دیدن ته سیگارها پوزخندی می‌زنم. یادت می‌آید؟ به مالبروهای محبوبت هم حسادت می‌کردم! به هرچیزی که آن‌قدر به تو نزدیک باشد که از آن آرامش بگیری، حسادت می‌کردم. تو رفتی و من این خانه را در این دود غرق کردم. اما هیچ چیز تداعی حضورت نشد. تو رفتی. بچه‌ها را هم بردی. من ماندم و خاطراتی که امانم نمی‌دهند. من ماندم و زخم دوری! من ماندم و هر لحظه نابودی! من ماندم و ... .

هرچه می‌اندیشم حکمت رفتن شما و جان به در بردن خود را نمی‌فهمم. به خدا که این نجات نیست. عین ویرانی است. هر دم، مرگ است. دیگر عاشق جاده نیستم. جاده، تنها نبود تو را با تمام قوا، در صورتم می‌کوبد!

فندک را محکم در مشت می‌فشارم و می‌اندیشم که دلتنگ‌تر شده‌ام؛ چون تشنه‌ای که تنها جرعه‌ای آب نوشیده! دلم برای طعم مالبرو از لبان تب‌دار تو، تنگ‌تر شده ...