ماییم و نوای بینوایی، بسم للّه اگر حریف مایی @roya_dream2021
لبخند
امروز هم نفهمیدم چه زمانی از خانه خارج شد. عادت به خوردن صبحانه دارد و امروز دقیقاً سیویکمین روزی است که بیصبحانه سر کار رفته است. طفلک تنهایی غذا از گلویش پایین نمیرود!
سکون و سکوتِ اسارت خانگی، از منِ فعال و پر جنب و جوش، افسردهای عزلتگزیده ساخته است. خانه بیروح و ملالانگیز شده است. هفتههاست پردهها را نکشیدهام و خورشید را به خانهمان دعوت نکردهام. هفتههاست جز در مواقع لزوم با کسی حرف نزدهام. هفتههاست به گلدانهایم سرکشی نکردهام. دیگر کِشتی زندگی در دریای چشمانم شناور نیست. هفتههاست که تسلیم شدهام و خودِ واقعیام را فراموش کردهام.
کارهای زیادی برای انجام دارم، اما اول باید از او شروع کنم. باید قبل از آن که به مأموریت فرستاده شود، برایش انرژی مثبت بفرستم. او برای استحکام به روحبخشی من نیاز دارد. مینویسم:
« در همه عالم گشتم و عاشق نشدم / تو چه بودی که تو را دیدم و دیوانه شدم؟ »
و برایش ارسال میکنم. ربع ساعت خیره به موبایل مینشینم تا جوابم را بدهد، اما خبری نمیشود. شاید پایگاه نیست. شاید در حال دست و پنجه نرم کردن با شعلههای آتش است. نگرانش میشوم و دلم به رختشویخانه مبدل میشود. گوشی را کنار میگذارم. لپتاپ را برمیدارم تا پروژه گلخانه کسروی را اتود بزنم، بلکه کمتر فکر و خیال کنم. طرح اولیه در حال اتمام است که اعلان پیام توجهم را جلب میکند. فوری به سمتش هجوم میبرم و جوابش را میخوانم:
« میسرایم "تو" و "چشمان تو" را
نه سپیدی ...
نه غزل ...
تویی آن شعر دلانگیز و بلند ...
که پر از مثنوی بارانی ...
منم آن شاعر بیدل ...
که فقط
برق چشمان تو را میبیند ...
سبک من عاشقی و قافیهام دلتنگی است ...
منم آن مست و پریشان نگاهت ...
که دلم
"تو" و "احساس تو" را میخواهد ... »
نیشم ـ به قول معروف ـ تا بناگوش باز میشود. جوابش مثل همیشه فانوس دریای چشمانم شده است.
گاهی با یک شاخه گل، یک جمله ساده، یک لبخند، ... میتوان دلی را شاد کرد و روح را تازه. اگر از موارد خاص فاکتور بگیریم، میتوان گفت؛ گفتار و رفتار آدمها بازتاب اعمال خود ماست.
من و او، اکنون، بیشتر از دوران نامزدیمان به این پیامکبازیها و حرفهای عاشقانه نیاز داریم. روح که نباشد، جسم کاراییاش را ازدست میدهد. و این روح با ابراز محبت تغذیه میشود. روزی که او اسیر آتش شود و من مدفون در آوار، این دوستت دارمهای ناگفته خنجری آغشته به اسید بر شکاف عمیق قلبمان خواهد بود. بگذار تا حالم خوب است و حالش خوب است، عطرِ خوشِ زندگی را نفس بکشیم.
مطلبی دیگر از این انتشارات
دار قالی
مطلبی دیگر از این انتشارات
به وقت خداحافظی
مطلبی دیگر از این انتشارات
مهمان شب