کاش آسمان ببارد، امشب.

هوای گریه دارد، دلم.
کاش آسمان ببارد امشب.
کاش اشک هایم را ستر شود.
هجومی بی امان است
بر پود قلبم و تار گیسویش.
کاش ببارد امشب، سپهر.
کاش تنها نباشم امشب.
یکه ایستاده ام
بر راه آهن خط.
قطار سوت میکشد.
و بسته است
چشمان بی خواب شده ام.
عطر آشنای غم،
خط انداخته است
شیشه ترک خورده این ذهن آشفته را.
باد می وزد.
خاطرات نامده را میبرد پیش از رسیدن.
بدا به حال دلم!
کجاست؟
نمیدانم.
چراست؟
نمیدانم.
بدا به حال دلم!
که ناخوش است امشب.

گم کرده ای دارد،

شاید!

و یا شاید مسافری!

شاید غریب فتاده است! 

و یا شاید...!
کاش آسمان ببارد امشب.