پادکست رسوا- به دل معماهای تاریخ سفر کنید!
اپیزود دهم؛ اثر ماندلا (Mandela Effect)
مارک «marl» از موقعی که چشم باز کرده بود و دست چپ و راستش رو تشخیص میداد، عاشق فضا و کهکشان و ستارهها بود. حالا که تازه هم وارد دانشگاه شده بود، زمان زیادی صرف این میکرد که بتونه به عنوان مهندس هوافضا فارغالتحصیل شه. تقریبا هیچ خبر، اتفاق یا کشف تازهای تو این حوزه نبود که از زیر دست مارک در بره. مارک همیشه در حال مطالعه، در رابطه با پیشرفتهای جدید و آخرین سفرهای فضایی بود. تا اینکه یه روز که مارک سر کلاس به عنوان دستیار استاد حضور داشت، در مورد یه فرد کاملا جدید تو صنعت هوافضا شنید.
البته به نظر میرسید که همه دانشجوهای دیگه، اونو به خوبی میشناسن و خود استادشون هم خیلی با آب و تاب از کارهای بزرگ این آدم صحبت میکرد. اونطور که مارک از صحبتها متوجه شد، این فرد و شرکتش نزدیک به ده سالی بود که تو حوزه هوافضا فعال بودن؛ یعنی از سال ۲۰۰۲. مارک از تعجب شاخ درآورده بود که چطوری تا حالا اسم این فرد به گوشش هم نخورده، تصمیم گرفت که بعد کلاس بره اسمش رو سرچ کنه. پس اسمش رو روی کاغذ نوشت: ایلان ماسک «Elon Musk».
مارک بعد کلاس سریع رفت خونه و وقتی رسید کوله انداخت روی مبل و نشست پای لپ تاپ. اسم رو توی گوگل سرچ کرد و انگار تازه وارد یک جهان دیگهای شد. ظاهرا این ایلان ماسک، چندین سال بود که یک شرکت غولآسای فضانوردی تاسیس کرده بود؛ به اسم اسپیسایکس «SpaceX».
تازه کلی برنامههای خفن برای رفتن به فضا و ساخت فضانوردان جدید داشته و کلیم مقاله و اخبار در مورد این ایلان ماسک و شرکتش در اینترنت موجود بود که در طول همه این سالها نوشته شده بودن. امکان نداشت مارک که خودش رو خوره خوندن مقالات فضانوردی میدونست و همه چهرههای این حوزه رو میشناخت، همچین فرد مهمی رو از قلم انداخته باشه. گفتیم دیگه مارک کل زندگیش فضا و ستارهها و کرات دیگه بود؛ ولی حالا به نظر میرسید که احتمالا مهمترین آدم این حوزه رو نمیشناسه.
هنوز نتونسته بود اتفاقی که داره براش میفته رو باور کنه. برای همین رفت توی شبکه اجتماعی ردیت «reddit» تا از این تجربه عجیبش با بقیه کاربران صحبت کنه. اینجا بود که کمکم بقیه افرادی که تو همون کانال فضانوردی هم بودن گفتن که دقیقا همین تجربه رو داشتن. بیشتر این افراد گفتن که اونا هم همین چند ماه پیش بوده که به وجود این کارآفرین مهم و معروف پیبردن. شرکتهای تسلا «Tesla» و اسپیسایکس برای این افراد، اسامی کاملا جدیدی بودن. بیشتر این آدما که توی همون کانال با مارک صحبت کردن، گفتن که اونا هم خیلی ایلان ماسک رو نمیشناختن و تازه همین چند ماه پیش بوده که با اسم ایلان ماسک آشنا شدن.
بعضیاشون گفتن شاید به خاطر اینه که تازه چند وقته اسم اسپیس ایکس و ایلان ماسک تو رسانهها اومده؛ ولی مارک که دیده بود از سالها پیش اسم ایلان ماسک و شرکتش همه جای اینترنت بوده، مطمئن بود که هیچ وقت تا اون روز اسم ایشون رو نشنیده بود و نظر دیگهای داشت. مارک معتقد بود که ماسک از یک جهان موازی اومده؛ اما مارک خبر نداشت که داره حالتی رو به اسم اثر ماندلا تجربه میکنه.
سلام به پادکست رسوا خوش اومدید. تو این پادکست سفر میکنیم به دل تاریخ تا حقیقت جذابترین معماها رو کشف کنیم. از مرگهای مشکوک و تناقضات علمی گرفته تا گزارشها و اتفاقات عجیب رو اینجا برای شما روایت میکنم.
تو اپیزود دهم از پادکست رسوا، رفتیم سراغ یه چیز عجیب که بهش میگن اثر ماندلا یا ماندلا افکت. حالت عجیبی که یه نفر یا گروهی از مردم، پدیدهای رو در گذشته، یه طور دیگهای از بقیه مردم به خاطر میارن. اونطور که در روایتهای رسمیتر گفته میشه، علت این پدیده اینه که خاطرات ممکنه به مرور زمان تو ذهن بعضیا کمرنگ شه و تصویر گذشته مخدوش بشه؛ ولی یه فرضیه مهم دیگه هم در مورد اثر ماندلا وجود داره که البته طرفداران زیادی هم داره و حتی پشتوانه علمی اون در فیزیک کوانتوم «Quantum mechanics» دیده میشه.
بعضیا میگن که اثر ماندلا «Mandela effect» در نتیجه ایجاد حقایق متناوبه که توسط آزمایشات کوانتومی دانشمندان ایجاد شده. این دانشمندان شاید برای درک درستتر اتفاقات و پدیدهها، تونسته باشن یه جوری حقایق گذشته رو دستکاری کنن. حالا این افرادی که اثر ماندلا رو تجربه میکنن، احتمالا توی حقیقت اشتباه یا جهان موازی گیر کردن. لحظاتی هستند که میدونیم یه جای کار درست نیست.
هممون هم به اشکال مختلف تجربش کردیم. این میتونه همون دژاوو «Déjà vu» باشه که در حال صحبت کردن با یه دوست براتون اتفاق میفته یا حس عجیبی که انگار چیزی رو فراموش کردید؛ اما از همه اینها بدتر، زمانیه که یهو به خودتون بیاید و حس کنید با جهانی که دارید در اون زندگی میکنید کاملا غریبهاید و انگار اصلا به این جهان تعلق ندارید. خیلیها به این حس میگن اثر ماندلا؛ ولی اثر ماندلا چیه؟ و اصلا از کجا پیدا شد؟
این پدیده برای اولین بار در سال ۲۰۰۸ و زمانی که فیونا آبروم «fiona broom» کارشناس ماورالطبیعه داشت در تلویزیون مصاحبه نلسون ماندلا «Nelson Mandela» رییس جمهور آفریقای جنوبی را میدید اتفاق افتاد؛ ولی این موضوع خیلی برای فیونا عجیب بود. چون کاملا مطمئن بود که نرماندی در دهه هشتاد میلادی و زمانی که به دلیل مبارزه با رژیم آپارتاید «Apartheid» به زندان افتاد، کشته شده بود. فیونا حتی مراسم تشییع جنازه ماندلا که در تلویزیون پخش شده بود با همه جزییات به خاطر میاورد.
حقیقت انگار به صورت فیونا یک سیلی محکم زده بود. حالا، نلسون ماندلا در سال ۲۰۰۸ و در سن ۹۰ سالگی خیلی قبراق و سرحال داشت صحبت میکرد. فیونا به این نتیجه رسید که احتمالا یه اشتباهی پیش اومده و تشییع جنازه ماندلا رو با کس دیگهای اشتباه گرفته. بنابراین از کنار این موضوع گذشت و با کسی هم دربارش صحبت نکرد.
دو سال بعد و زمانی که به یک موزه رفته بود، خیلی اتفاقی با یکی از نگهبانان اونجا هم صحبت شد. نگهبان ولی چیز عجیبی به فیونا گفت. این آقا گفت که اونم به یاد داره نلسون ماندلا در همون دهه هشتاد میلادی از دنیا رفته. بروم که از این موضوع شوکه شده بود، نشست پای لپتاپش در صفحه وبلاگی که داشت، این تجربه عجیب رو نوشت.
چند ساعتی نگذشته بود که صدها بعدا هزاران نفر تو این صفحه کامنت گذاشتن و اصرار داشتن که اونا هم مرگ نلسون ماندلا رو به یاد میارن. هیچ کس نمیتونست این پدیده رو توضیح بده. نمیشد گفت که هزاران نفر با هم کمبود حافظه دارن یا دارن اشتباه میکنن. این جریان تازه شروع شده بود و تو روزها و هفتههای بعد هم افراد بیشتری تو شبکههای اجتماعی پست میذاشتن و از تجربیات مشابه خودشون میگفتن. چیزی که بعدا اسمش شد اثر ماندلا.
البته لزوما همه تجربیات آدما در مورد شخص نلسون ماندلا نبود؛ بلکه حالا پای اثر ماندلا به کلی از اتفاقات عجیب دیگه هم باز شده بود. از اسم کارتون دوران بچگی که همه مطمئن بودن یه جور دیگه نوشته میشد؛ تا اسکار «Oscars» گرفتن بازیگری که اصلا تا اون زمان اسکار نگرفته بود. مثلا تو همین قضیه اسکار، آقای لئوناردو دیکاپریو «Leonardo DiCaprio» که هممون میشناسیمش، برای اولین بار در سال ۲۰۱۶ بود که روی سن اسکار رفت و جایزه اسکارو برای بازی درخشانش در فیلم روننت «The Revenant» گرفت.
این یه لحظه تاریخی برای این بازیگر محبوب هالیوود و همه طرفدارانش در جهان بود؛ اما چند دقیقه بعد اثر ماندلا خودش رو نشون داد. صدها نفر تو شبکههای اجتماعی اعلام میکردند که مطمئن هستند سالها قبل، دیکاپریو از همین پلهها بالا رفته و اسکار دریافت کرده.
مثال معروف دیگه از اثر ماندلا مربوط میشه به تابلوی نقاشی هنری هشتم. این نقاشی، تو سال ۱۵۴۰ کشیده شد. خیلیا این تصویرو اینجوری به یاد میارن که هنری هشتم یه پای بوقلمون رو در دست داشته که نشان از رفاه بالا و سطح زندگی پادشاهان بوده؛ ولی اصلا تو این تصویر یا این در تصویر اصلی خبری از پای بوقلمون نیست. حالا من بعضی از عکسها و تصاویر مربوط به اثر ماندلا رو توی صفحه اینستاگرام پادکست رسوا براتون میذارم، تا خودتون عمق عجیب بودن ماجرا رو درک کنید.
اثر ماندلا فقط محدود به نقاشی و سینما نیست و حتی تو جغرافیا هم میتونه رخ بده. یکی از رایجترین این نمونهها، موقعیت جغرافیایی سریلانکاست «Sri Lanka». خیلی از مردم تقریبا مطمئنند که سریلانکا در جنوب شبه جزیره هند؛ نه در جنوب شرقیشه.
مثال دیگه سریال محبوب آمریکایی سکس اند سیتی «Sex and the City»؛ ولی خیلیا اسم این سریال سکس این د سیتی «Sex in the City» به یاد میارن. مثال بعدی که میخوام براتون بزنم، خودمم تجربش کردم و تا قبل از ساختن این اپیزود، متوجش نبودم؛ کیت کت «Kit Kat».
میدونستید که بین دو کلمه کیت کت همون شکلات معروف و خوشمزهای که هممون میشناسیم، خط فاصله وجود نداره؟ من خودم همیشه کیت کت رو با خط فاصله میدیدم. بعد از اینکه فهمیدم این اشتباهه سریع رفتم عکس جلد کیتکت رو سرچ کردم و دیدم که بله.
اینجا بود که واقعا یاد کتاب بیگانه آلبر کامو «Albert Camus» افتادم و یه لحظه با همه وجودم احساس کردم که با جهان پیرامون غریبم.
روانشناسا توضیح عمیقتری درباره اثر ماندلا دارن. میگن که این پدیده در اثر وجود خاطرات اشتباه در ذهن بعضی از افراد ایجاد میشه. در واقع برخلاف چیزی که فکر میکنیم، خاطرات انسان اونقدر هم منسجم نیست. دانیلا شیلر «Daniela Schiller» که یک روانکاو توی مصاحبه به مجلهی ام آی تی تکنولوژی ریویو «MIT Technology Review» میگه که هر بار که یه خاطره وارد ذهن انسان میشه به روند ذخیره شدن در مغز وارد میشه. ما ممکنه دقیقا اصل چیزی که اتفاق افتاده رو به خاطر نیاریم؛ بلکه یه نسخه تقریبا تغییر یافته از اون خاطره، ممکنه تو ذهنمون ثبت بشه.
مثلا قراری که چند سال پیش داشتید رو به یاد بیارید. وقتی به این موقعیت فکر کنید احتمالا هویت اون طرف مقابل و حسی که بهش داشتید رو به خاطر میارید؛ ولی احتمال این که بتونید رنگ چشمش یا چیزی که خوردید اون شب رو به یاد داشته باشید خیلی پایینه.
اما این همه ماجرا نیست. جوریل لاشا روانشناس جرمشناسی در مصاحبه با مجله وایر «The Wire» میگه که بیشتر مواقعی که به این موقعیتهای گذشته فکر میکنید، ذهن شما مجبوره اون فضاهای خالی که نمیتونه به یاد بیاره رو با اطلاعات شبیه به واقعیت به یاد بیاره. مثلا ممکنه یه کمی به خودتون زحمت بدید و به یاد بیاورید که اون شب یه پیرهن بنفش پوشیده بودید. در حالی که رنگ پیراهنتان چیز دیگهای بوده و شما اون پیراهن بنفش رو تو دیت «قرار: date» دیگهای پوشیدید.
انگار بیشتر مثالهایی که مربوط به اثر ماندلا هستند، از کودکی در انسان ایجاد میشن. به هر حال وقتی یه فرد هنوز در دوران کودکیه، در حال رشد و یادگیریه. ممکنه خیلی از چیزها رو اشتباه متوجه بشه و واقعیت به شکل دیگهای تو ذهنش ثبت بشه. اون فرد ممکنه سالها نسخه ذهنی خودش رو از یک پدیده به یاد بیاره تا زمانی که به یه شکلی با واقعیت اصلی مواجه شه؛ ولی مرگ نلسون ماندلا چی؟ اون رو میشه با همین توجیه توضیح داد؟ مقیاس این خیلی بزرگتره و میلیونها نفر تو این سالها گفتن که تقریبا مطمئن بودن نلسون ماندلا تو دهه هشتاد میلادی تو زندان مرده.
فیونا آبروم، اولین کسی بود که به این حقیقت پی برد. شاید فیونا بروم تو دهه هشتاد یه سخنرانی تاثیرگذار و از همسر نلسون ماندلا دیده؛ ولی این سخنرانی در تشییع جنازه نلسون ماندلا نبوده. ذهن فیونا این خاطره رو ثبت کرده؛ ولی با گذشت زمان، خاطره کمرنگ شده و حقیقت اصلی ماجرا به صورت قطعه قطعه دراومده.
تو این حالت ذهن فیونا تصمیم میگیره که نتیجهگیری کنه که اون سخنرانی به دلیل مرگ نلسون ماندلا بوده. همونطور که ابتدای اپیزود هم گفتیم، اینکه اثر ماندلا به دلیل نقص در سیستم ثبت و پردازش خاطره در ذهن انسان ایجاد میشه، روایت رسمی عصب شناسها و روانشناسا؛ ولی اگه این کارشناسان و دانشمندان دارن این موضوع رو مطرح میکنن که روی اصل ماجرا سرپوش بذارن چی؟ شاید بعضی از همین دانشمندان بودند که از اول با انجام یک آزمایش در مقیاس جهانی، باعث بروز اثر ماندلا شدن.
در ادامه این فرضیه رو بررسی میکنیم که چطوری ممکنه آزمایش دانشمندان، باعث شده باشه یک جهان موازی در کنار جهانی که همه میشناسیم به وجود اومده باشه و اینجوری اثر ماندلا ایجاد بشه.
گفتیم که برای اولین بار تو سال ۲۰۱۰ بود که عدهای از مردم از سراسر جهان به این حقیقت پی بردند که نسخهای که اونا از یک سری اتفاقات مهم تاریخی مثل مرگ افراد مشهور به یاد میارن با چیزی که انگار از نظر بقیهی مردم اتفاق افتاده تفاوت داره. حالت عجیبی که به اثر ماندلا مشهور شد.
فیونا آبروم اولین کسی بود که متوجه اثر ماندلا شد. اون و خیلیای دیگه به توضیحی که روانشناسا ارائه دادند که اثر ماندلا به دلیل خاطرات اشتباهی ایجاد میشه اعتقادی نداشتن. فیونا نمیتونست باور کنه صدها هزار نفر از مردم جهان به طور اتفاقی و با هم، خاطره اشتباهی از مرگ نلسون ماندلا کرده باشن. یونا که خودش هم دستی بر آتش داشته و کارشناس ماورالطبیعه بود، اثر ماندلا رو شاهدی برای وجود حقیقت متناوب میدونست.
این فرضیه میگه که اثر ماندلا مدرکیه که نشون میده بعضی از آدمایی که ما روزانه با اونا در ارتباطیم، در جهان دیگهای متولد شدن. جهانی که خیلی شبیه به این جهانه؛ ولی تو یه سری جزییات تفاوتهایی هم داره. حالا چی میشه که اثر ماندلا به وجود میاد؟ در واقع گفته میشه این افراد ممکنه بین دو جهان، به نوعی پرش یا جابهجایی داشتهباشن. تو این حالت ممکنه اون فرد، نسخهای از یک پدیده رو به یاد بیاره که تو دنیای دیگه اتفاق افتاده و اینجوریه که اثر ماندلا رو تجربه میکنه. اما طرفداران این فرضیه چی میگن؟
اونا اعتقاد دارن همه این داستانها و خلق یک جهان دیگه در سال ،۱۹۸۸ در تاسیسات سورن «CERN» سوییس شروع شد. سورن به عنوان یک تاسیسات علمی و تحقیقاتی راهاندازی شد که همه نخبههای انرژی هستهای از سراسر جهان جمع شدند تا تحقیقات خودشون رو اونجا انجام بدن. اما تقریبا برای همه مشخص شد که حوزه تمرکز تحقیقات این مرکز علمی، در نهایت روی یه موضوع دیگه قرار گرفت.
دو سال قبل از اینکه فیونا آبروم داستان خودش رو در مورد مرگ نلسون ماندلا در اینترنت مطرح کنه، دانشمندان تاسیسات سورن، روی خلق جهان هستی متمرکز شدن. دانشمندان سورن پروژهای رو شروع کرده بودند که بتونن پدیده بیگ بنگ «Big Bang» یا همون تئوری انفجار بزرگ و پیدایش جهان را شبیهسازی کنند؛ البته در مقیاس خیلی کوچیکتر.
برای این کار باید یه سری فرایندها و واکنشهای شیمیایی رو انجام میدادن که بتونن بیگ بنگ رو شبیهسازی کنن. اگه شرایط شبیهسازی به درستی پیش میرفت، نتیجه چیزی شبیه به جهان خودمون میشد. دانشمندان میتونستن به اثبات برسانند که منشا خلق هستی رو پیدا کردن اینجوری. چیزی که خودشون بهش میگن گاد پروتکل یا پروتکل خدا «God Protocol».
برای این کار باید اول ابزارش رو میساختند تا بتونن اون انفجار بیگ بنگ رو شبیهسازی کنن. اونا کار ساخت این دستگاه رو از سال ۱۹۹۸ شروع کرده بودند و وقتی هم تموم شد، ده سال گذشته بود. چیزی که اختراع شد بهش گفته میشد پروتکل کلایدر «Clyde Protocol». من تو فارسی براش معادلی پیدا نکردم؛ ولی پروتکل کلایدر یه دستگاهیه که از هزاران آهنربای با عملکرد فوقالعاده بالا ساخته شده که هر کدومشون باید پروتونها «Proto» را تا اندازهای ناپایدار کنند که با پروتونهای دیگه ترکیب شن.
درست در این زمانه که دانشمندان میتونن شرایط بیگ بنگ رو شبیهسازی کنن، حالا طرفدارای این تئوری چی میگن؟ هر بار که این پروتکل کلایدر روشن شده، یک جهان موازی در کنار جهان خودمون خلقشده. یا اینکه باعث ارسال امواجی در فضا شده که جهان ما رو با یک جهان دیگه ادغام کرده. در جریان این ادغام، ممکنه بعضی از اتفاقات یا حتی بعضی از آدما بین دو جهان جابهجا شده باشن که این باعث میشه اثر ماندلا رو تجربه کنن.
ممکنه این فرضیه خیلی غیرممکن به نظر برسه؛ ولی با کمال تعجب، پشتوانههای علمی هم داره. اون به اسم نظریه جهانهای بیشمار در فیزیک کوانتوم میشناسن. این فرضیه برای اولین بار توسط فیزیکدان انقلابی هیو اورت «Hugh Everett III» مطرح شد.
به زبان ساده، این آقا اومد گفت که هر بار که یه آزمایش کوانتومی بزرگ مثل اون چه که در تاسیسات سورن اتفاق افتاد رخ میده. یه تایم لاین «Timeline» یا واقعیت موازی رو خلق میکنه که بعضیها اونو با عنوان جهان موازی میشناسن. حتما شما سریال دارک «Dark» رو دیدین. سریال دارک دقیقا موضوعش در مورد جهانهای موازیه.
بگذریم. در حالی که ممکنه این ایده، یک ایده خیلی رادیکال به نظر برسه، اما خیلی از فیزیکدانهای مهم جهان به این نظریه باور دارن. این دانشمندان معتقدند که آزمایشهای سال ۲۰۰۸ در مرکز سورن سوییس، باعث بروز تعداد زیادی از بیگبنگها شد. بنابراین جهانهای موازی هم در سال ۲۰۰۸ باید ساخته شده باشن. اما این فقط شروع ماجرا بود.
آزمایش مرکز سورن فقط یه مورد نبود. به هر حال میلیونها دلار هزینه شده بود و میخواستند بارها و در حالتهای مختلف این آزمایش رو انجام بدن. احتمالا هر بار هم یه جهان موازی درست کردن. حالا یه روز این کلایدر ممکن تاریخ مرگ ماندلا رو تغییر داده باشه. یه بار دیگه نقاشی هنری و دفعه بعد زمان اسکار گرفتن دیکاپریو.
البته خیلی از فیزیکدانهای دیگه هم هستن که به نظریه جهانهای بیشمار اعتقادی ندارن. با اینکه امکان خلق دو تایملاین جهان موازی رو منتفی نمیدونن. اونا میگن که حتی در این صورت هم ما نمیتونیم بین جهانها جابهجا شیم.
آدام بیکر «Adam Baker» یک فیزیکدان معروف دیگه در مصاحبهای که با مجله وایس «Vice» داشته، تاکید کرد که سفر کردن بین جهانهای موازی کاملا غیر ممکنه. با این حال وقتی توالی اتفاقاتی که افتاده رو بررسی میکنیم، نمیشه شواهد رو نادیده گرفت.
فیون آبروم، برای اولین بار در سال ۲۰۱۰ در فضای اینترنت بود که اثر ماندلا رو مطرح کرد. دو سال بعد از اینکه پروتکل کلایدر در مرکز سورن روشن شد. اگه از کلایدر برای اولین بار در ۲۰۰۸ استفاده شده باشه، پس منطقیه که فکر کنیم کمی زمان لازم بوده تا تغییرات ناشی از اون، در جهان ما ایجاد بشه. اما هرچی که هست، این تئوری یا هر تئوری دیگهای تاحالا نتونسته یه توضیح کاملا منطقی و جامعه رو در مورد دلیل اثر ماندلا ارائه کنه و شاید به همین دلیله که بحثهای مربوط به اثر ماندلا همچنان مردم رو هیجان زده میکنه و اونا رو کنجکاو نگه داشته.
اینجا اپیزود دهم از پادکست رسوا به انتها میرسه. من تلاش میکنم بعضی از مهمترین مثالهای اثر ماندلا رو در صفحه اینستاگرام پادکست رسوا به نشانی رسوا پادکست قرار بدم. اونجا به طور مبسوطتری این مثالها رو با تصاویرشون براتون بررسی میکنیم.
در پایان میخوام از همه شما تشکر کنم که وقت ارزشمندتون رو گذاشتید و به این پادکست گوش دادید. اگه پادکست ما رو دوست دارید، حتما اونو به دوستاتون معرفی کنید یا ما رو در کست باکس سابسکرایب کنید. از بعضی ممنونم که به ما پیام میدید و باعث دلگرمی ما برای ادامه کار میشید.
بقیه قسمتهای پادکست رسوا را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود سیزدهم؛ عملیات آژاکس (قسمت اول)
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود اول؛ ایران-کنترا (قسمت اول)
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود دوازدهم؛ پرنسس دایانا