پادکست رسوا- به دل معماهای تاریخ سفر کنید!
اپیزود یازدهم؛ فراماسونها - معماران مدرن
«من نهاد فراماسون «Freemason» را یکی از ابزارهایی میدانم که توسط معمار اعظم بنا شده تا بشر را در برابر سرنوشتش محافظت کند تا بتواند علیه ضعفهایش مبارزه کرده و نقصهای طبیعت خود را برطرف سازد. به این ترتیب، انسان در نهایت میتواند به زندگی دست یابد که مرگ، منادی و قبر درگاه آن است. تنها کسی که هرگز اشتباه نمیکند کسیاست که هیچ کاری انجام نمیدهد.»
این نقل قول مربوط بود به تئودور روزولت «Theodore Roosevelt»، بیست و ششمین رئیس جمهور آمریکا و یکی از اعضای سازمان مرموزی که به اسم فراماسون شناخته میشه. اعضای فراماسونها در قرنهای گذشته معمولا افراد قدرتمندی بودند و جامعه امروزی که در اون زندگی میکنیم به نوعی دستپخت اوناست. اما یکی از اصول اساسی فراماسونها، رازداری و عدم افشای اطلاعات درونیه. آیا فراماسونها چیز مهمی برای پنهان کردن دارن؟ حقیقت این گروه و جلساتی که برگزار میکنند، همیشه در سایه بوده. به همین دلیل وقتی آدم نمیتونه به حقایق این گروه دست پیدا کنه، کسایی که کنجکاوند، مجبورن خودشون قطعات این پازل رو کنار هم بذارن.
داستان فراماسونها ممکنه فقط ممکنه یه جورایی تئوری توطئه به نظر برسه یا همه چی اتفاقی باشه؛ ولی قطعا خیلی پیچیدهاست و مرموز.
سلام به پادکست رسوا خوش اومدید. من پوریا فیروز نژاد هستم و ما قراره تو پادکست رسوا تلاش کنیم با بررسی داستانها و اتفاقات مرموز و مناقشه برانگیز تاریخ، حقیقت ماجراها را کشف کنیم. همین ابتدا لازم میدونم از کسانی که پادکست رو گوش میدن و از ما حمایت میکنند تشکر کنم. در پادکست رسوا شما قراره به داستانهای کمتر شنیده شده تاریخی گوش بدید. داستانهایی که شاید به بزرگی جنگ جهانی یا مثلا انقلابها نیستند؛ ولی به طرز عجیب و دومینو واری روی زندگی تک تک ما تاثیر خودشون رو گذاشتن.
تو اپیزود یازدهم از پادکست رسوا میخوایم به یکی از تاریکترین و مرموزترین سازمانها نفوذ کنیم؛ فراماسونها. قصد داریم به بررسی تاریخچه شکلگیری فراماسونها و اقدامات و نمادهای اونا بپردازیم. نمادهایی که در بسیاری از ساختمانها و حتی بعضی از اسکناسها دیده میشه و همین موضوع کافیه تا نفوذ گسترده فراماسونها رو در سراسر دنیا نشون بده. خب بریم سراغ اپیزود.
چهارده رئیس جمهور، نه عضو تهیهکننده قانون اساسی آمریکا، حداقل هشت نفر از امضاکنندگان اعلامیه استقلال آمریکا، پادشاهان امپراتوریهای اروپایی، معمارهای کوه راشمور، هزاران نفر از نویسندگان، قهرمانان المپیک، یکی از هم بنیانگذاران شرکت اپل و حتی دومین مردی که پا روی کره ماه گذاشت. همه اینا از اعضای سازمان فراماسون بودن.
با اینکه ماسونها امروز بیشتر به خاطر اقدامات خیرخواهانه و کمک به موسسات خیریه شناخته میشن یا حداقل خودشون میخوان اینطوری شناخته بشن، همیشه یه سازمان قدرتمند و پرنفوذ در دنیای قدیم و دنیای مدرن امروز بودن. همین مقدار از قدرت و نفوذ بوده که باعث شده قرنها این سوال وجود داشته باشه که ماسونها کین؟ چین؟ و چیکار میکنن دقیقا؟ آیا اقدامات فراماسونها کمی نباید شرورانه تر از کمک به خیریهها باشه؟ یا اینکه مثلا شاید فراماسونها از این کمکهای مالی برای کنترل جهان استفاده کنن؟ چیزی مثل حفظ یا تغییر نظم نوین جهانی یا شاید به طور مخفیانهای دارن پرستش شیطان رو ترویج میدن؟ یا اصلا انسان نیستن؟
بهتره قبل از اینکه دیگه خیلی جلو بریم، به تاریخچه رسمی فراماسونها بپردازیم. قراره یه کم بیشتر وارد دنیای اونا بشیم و اصطلاحاتشون که البته فهمش کمی سخت و پیچیدست رو بیشتر بشناسیم. البته که انگار قصد خودشون هم از اول این بوده که چندان برای عموم مردم ساده و قابل فهم نباشن. ماهیت رمزآلود فراماسونها چیزی نیست که تازه ایجاد شده باشه. اصل پنهان کاری، همیشه جزء جدایی ناپذیر این سازمان بوده. مورخان هنوز هم نمیتونن اطلاعات دقیقی در مورد مکانها، تاریخها، رویدادها و حتی اعضای این گروه رو به طور کامل توضیح بدن.
چیزی که تخمین زده میشه، اینه که در طول شش قرن گذشته، بیشتر از شش میلیون نفر ماسون بودن که از این تعداد فقط دو میلیون نفر شهروند آمریکا محسوب میشدن. البته در قوانین فراماسونها توصیه شده که افراد در مجامع عمومی عضویت خودشون رو افشا نکنن. بنابراین این عدد میتونه خیلی خیلی بیشتر از شش میلیون نفر باشه. خود این گروه هم البته بیکار ننشسته و وقتی پای سوابق و فکتها وسط میاد، یه جورایی آب رو گلآلود میکنه. این کارشون طبیعتا باعث میشه که همه ماها فک کنیم حتما فراماسونها چیزی برای مخفی کردن دارن و گرنه اگه چیزی نباشه نیازی به پنهان کاری هم نیست.
البته دلایل کافی هم وجود داره که نشون بده چیزی واقعا برای پنهان کردن وجود داره. اسم فراماسون یا فری میسن «Freemason»، اشاره به فردی داره که با فری استون «Freestone» یه جور سنگ که به راحتی قابل تراش بوده کار میکرده. در واقع به نوعی فراماسون معنای همون بنا رو داره. از سنگ فری استون در میسونری «missionary» استفاده میشه. میسونری یه روش قدیمی و پرکاربرد در معماری بوده. این روش یعنی همون ساختن دیوارها و تیغهها با استفاده از واحدهای ریزتر. مثل همون دیوارهای آجری که هممون میشناسیم.
روش میسونری، در بیشتر بناهای باشکوه و عظیمی که به دست بشر ساخته شده به کار رفته. بعضیا البته معتقدند که این پیشوند فری «Free» یعنی این که نشون بده فراماسونها برده یا تحت اختیار کسی نبودن و با خواست و اراده خودشون کار میکردن. در واقع چیزی که فراماسونها یا همون بناها رو از حرفههای دیگهای مثل خیاطها، قصابها یا نجارها جدا میکرد، این بود که اونا نسبت به کار فراماسونهای قبل از خودشون عرق و تعصب بالایی داشتن.
علاوه بر این هر نسل از فراماسونها، مینشستن کار نسل قبل از خودشون رو تجزیه و تحلیل میکردند و از هر فرصتی برای بهبود روشهای سنتی استفاده میکردن. البته یادتون باشه که این ادعایی که خود فراماسونها در مورد گذشته و سوابقشون مطرح میکنن. اینکه چرا فراماسونها فکر میکنن هیچکدوم از حرفههای دیگه به تاریخ خودشون احترام نمیذاشتن، خیلی جور در نمیاد و چیز خاصی رو توضیح نمیده. اما این روحیه یعنی احترام به سنتها و استفاده از هر فرصتی برای بهتر کردن اونا، یه جورایی نشون میده که با چه دیدگاهی تونستن به این گروه قدرتمندی که امروز میشناسیم تبدیل شن.
فراماسون به طور رسمی از اواخر سده ۱۳۰۰ میلادی تاسیس شد. کمیتهای رو برای بررسی و نظارت بر عملکرد همه بناها در سراسر اروپا راهاندازی کرد. این بناها، قرار گذاشته بودند تا همه تلاش خودشون رو برای بازسازی اروپا بعد از پاندمی وحشتناک طاعون خیارکی انجام بدن. در واقع اون کمیته اولیه فراماسونری، مجموعهای از مقررات رو برای بهبود کار بناهای اروپا تنظیم کرد.
در اوایل کار، کلیسای کاتولیک که در قرون وسطی قدرت یک اروپا بود، بیشتر این اتحادیههای بناها رو به استخدام خودش درآورد. اما در ادامه با تکامل این اتحادیههای کارگری به لژهای بزرگ و پر نفوذ فراماسونری، رابطه ماسونها و کلیسا هم تغییر کرد. مقررات و قوانین جدید به ماسونها این امکان را داد که بتونن در سراسر اروپا با هم ارتباط بگیرن. ماسونها با این روش تونستن در موضوعات مربوط به کار و مفاد قراردادها از قوانین منسجم و یک شکلی پیروی کنن. بعد از یه مدت، ماسونها حالا تبدیل شده بودند به یک سری از مذاکره کنندگان خبره.
کار به جایی رسید که دیگه هر کس میخواست عضو ماسونها بشه، باید از فن بیان خوبی هم برخوردار بود. این مسیر تا جایی ادامه پیدا کرد که اگر کسی تو اون زمان یه ماسون یعنی بنا بود ولی جزو فراماسونها نبود، کار گیرش نمیومد. یه چیزی شبیه به انحصار برای خودشون درست کرده بودن. فراماسونها به قدرتمندترین اتحادیه ماسونها تبدیل شده بودن.
در طی قرن بعدی و با گسترش نفوذ فراماسونها در شهرهای بزرگ اروپا، حالا احساس میکردند به مکانهایی نیاز دارند تا بتونن اینجا کنار هم جمع بشن و بیزینسهای مهمشون رو انجام بدن. در سده ۱۵۰۰ میلادی، اولین لژهای ماسونی تاسیس شدن. این لژها مکانی بودن برای ماسونهای محلی که اگه نیاز به کمک، آموزش یا بستن قرارداد داشتن، بتونن به این لژها بیان و اینجا در آرامش کامل کارشون رو انجام بدن. همین لژها تبدیل شدن به اساس هرم فراماسونری.
اون اوایل کار، خیلی از لژها همون معابد مسیحی بودند؛ ولی بعد از یه مدت که دیدن ممکنه این موضوع یه تصویر مذهبی از اونا رو به بقیه نمایش بده، این کار رو متوقف کردن. بیشتر گردهماییها با سرشماری ماسونهای حاضر و خوندن دعا شروع میشد. معمولا میز شام پر زرق و برقی هم اونجا بود و موسیقی هم نواخته میشد و بساط نوشیدن هم به راه بود.
یه چیز عجیب دیگه اینه که وقتی جلسه فراماسونری به طور رسمی شروع میشه، معمولا یک تا چند نفر مسلح دم در ورودی نگهبانی میدن تا افراد متفرقه یه موقع مزاحم جلسه نشن.
اگه تا حالا از خودتون پرسیدید که چرا مردم انقدر به فراماسونها مشکوکن؟ حالا احتمالا فهمیدید که این وضعیت رو خود ماسونها با رفتارهای مشکوک و عجیب شون ایجاد کردن. یکی از حیاتیترین و مهمترین دورهها برای فراماسونها، در سده ۱۵۰۰ میلادی و در جریان اصلاحات مذهبی رخ داد.
تو این زمان پادشاه هنری، کلیسای انگلیس رو وادار کرد تا از کلیسای کاتولیک رم جدا بشه. البته بعد از اینکه پاپ کلمنت از حضور در مراسم ازدواج پادشاه هنری در سال ۱۵۲۷ امتناع کرده بود. بیمحلی پاپ، باعث شد تا هنری هم کنترل بسیاری از ساختمانهای کلیسای کاتولیک در انگلیس به دست بگیره و اونا رو به بالاترین قیمت بفروشه. درآمد حاصل از این کار باعث شد که هنری بتونه بودجه لازم برای تجهیز ارتش خودش رو فراهم کنه. حالا فراماسونها خودشون رو در آستانه نابودی کامل میدیدن. به هر حال کلیسای کاتولیک، یکی از بزرگترین پیمانکاران فراماسونها بود.
کلیسا کل ساختمون و سازههای قدیمی داشت که اینا مدام به تعمیر و بنایی نیاز داشتند و کی بهتر از ماسونها؟ ماسونها در واقع تنها گروهی بودند که به طور انحصاری، کار مرمت و بازسازی سازههای کلیسای کاتولیک رو در سراسر اروپا انجام میدادن. ولی شرایط از این هم بدتر شد. در سال ۱۵۴۷ پادشاه هنری با اشاره به اینکه اتحادیهها و گروههای صنفی مرتبط با کلیسا، نفوذ زیادی تو انگلیس پیدا کردن، قصد غیرقانونی اعلام کردن فراماسونها رو داشت.
هنری حتی خیلی از ساختمانهای فراماسونری رو هم توقیف کرد؛ اما دو سال بعد هنری هشتم از دنیا رفت. بعد دولت انگلستان اعلام کرد که فراماسونها خیلی گروه مفیدی هستند و نیاز به اخراج و توقف فعالیتشون نیست. حالا دولت و کلیسای انگلیس، به مشتریان پروپاقرص فراماسونها تبدیل شده بودن. فراماسونها همه لژهای توقیف شده رو پس گرفتن و حتی کلی از ساختمانهای مربوط به کلیسای کاتولیک رو هم بهشون دادن.
کمی بعد ماسونها از قدرتی که به دست آورده بودند استفاده کردند تا رابطه خودشون رو با کلیسای انگلیس قطع کنن. البته دشمنی بینشون نبود؛ ولی ماسونها ترجیح دادند تا از اون به بعد به عنوان یک نهاد کاملا مستقل شناخته بشن.
در نهایت و در سال ۱۶۶۶ به طور رسمی به اونا مجوز داده شد تا به صورت مستقل و آزاد فعالیت داشته باشند. با این شرط که هر وقت نیاز بود به کمک دولت انگلستان بیان. خب تا اینجای کار ما فقط در مورد یک نوع از فراماسونها صحبت کردیم؛ ماسونهای کارگر. ماسونهای کارگر که حرفشون ساخت و ساز بود، استاد ساخت کلیساها، مدارس، کاخها و خونهها بودن. همه اینا به دست ماسونها ساخته میشدن.
برای یه مدت خیلی طولانی فقط ماسونهایی که به طور فعال بنایی میکردن، میتونستن عضو فراماسونها بشن. اما این رویه تو سده ۱۷۰۰ میلادی تغییر کرد. حالا فراماسونها شروع کرده بودند از کسانی که قبلا هم ماسون یعنی بنا نبودن عضو میگرفتن. سازمان فراماسون داشت از گروه مردانی که با دستاشون میساختن تبدیل میشدند به گروهی که با ذهنشون میسازن. فراماسونری داشت به یک انجمن اندیشمندانه تبدیل میشد.
دیگه لازم نبود برای عضویت در گروه فراماسونها حتما یه ماسون یا بنا باشید. این روند در سالهای میانی ۱۷۰۰ میلادی کاملا تغییر پیدا کرده بود و حالا فراماسونرها به جای بناهای ساختمونها، تبدیل شده بودند به بناهای ذهن. دیگه به جای اینکه با دستاشون کار کنن با فکرشون کار میکردند.
تا اواخر قرن ۱۷۰۰ فراماسونری اندیشمندانه به بخش غالب فراماسونها تبدیل شده بود. ماسونهای کارگر یا همون بناها هنوز هم حضور داشتن و بخشی از این سازمان بودند؛ اما دیگه موثرترین قسمت فراماسونها نبودن. از اینجا به بعد داستان ما در مورد همین شاخه فراماسونری اندیشمندانه صحبت میکنیم. چون این بخش از فراماسونها بودن که در نهایت به این گروه قدرتمند و مرموزی تبدیل شدن که امروز میشناسیم.
مورخان هنوز هم نمیتونن درست توضیح بدن که دلیل اصلی تغییر فراماسونها از یک اتحادیه کارگری به فراماسونری اندیشمندانه یا یک گروه تئوری پرداز چی بوده؟ بعضیا میگن که با تغییر حالت فراماسونها، حالا این گروه نمیتونست به اندازه کافی ثبات مالی خودش رو تامین کنه. این گروه دیگه بسیاری از پروژههای ساخت و ساز رو به معماران معمولی داده بود و کار بناها روز به روز کمتر میشد.
حالا که منابع درآمد فراماسونها کمتر شده بود، لژها شروع کردن به فروش حق عضویت به کسانی که میخواستند رمز و راز فراماسونری رو بدونن. از طریق فروش همین بلیطها، فراماسونها تونستن هزینههای خودشون رو تامین کنند و به سرعت فروش حق عضویت رو متوقف کردن؛ ولی همچنان اجازه میدادند کسانی که قبلا ماسون یا بنا نبودن، وارد این انجمن بشن. با اینکه شرط بنا بودن برای ورود به فراماسونها برداشته شده بود، اما نه تنها ورود به این سازمان آسونتر نشده بود، بلکه خیلی هم سختتر شده بود.
تو این سالها چندین پیش شرط برای ورود به سازمان وجود داشت؛ ولی دو تا از اون شرطهای اولیه که هنوز هم وجود داره ایناست. شرط اول باور به قدرتی والا، حالا چه قدرت خداوند و چه قدرت موجودی بلند مرتبهتر از انسان. شرط دوم آزاد بودن. البته اگه بخوایم این آزاد بودن رو در کانتکس همون قرون وسطی بسنجیم، این در واقع راهی بود برای اینکه مردم فقیر و بردگان و رنگینپوستها که این شرط آزاد بودن رو طبیعتا نداشتن، وارد سازمان فراماسون نشن.
بعد از اینکه کسی این دو پیش شرط رو داشت و میخواست وارد فراماسونها بشه، اون رو به عنوان یک برادر کارآموز میپذیرفتند و ابزارهای ماسونها که همون ابزارهای بنایی بود رو بهش میدادن تا تمرین کنن. اولین این ابزارها یه خطکش ۲۴ اینچی بود. این خط کش برای ماسونهای کارگر ابزار اندازهگیری محسوب میشد؛ ولی گفتیم دیگه از اینجا به بعد در مورد ماسونهای اندیشمند صحبت میکنیم که امروز وجود دارن.
بنابراین در فراماسونری اندیشمندانه، این خطکش ۲۴ اینچی تبدیل شد به خط کش اندازهگیری و تقسیم یک روز به ۲۴ واحد. از این ۲۴ واحد، ۸ واحد رو تقدیم میکردن به خدا و فراماسونهای دیگه. ۸ واحد اختصاص پیدا میکرد به مطالعه و ۸ واحد باقیمونده دیگه هم برای استراحت و خواب بود. ابزار بعدی فراماسونها یک چکش بود.
این چکش که خب بناها برای ساخت و ساز ازش استفاده میکردند، تبدیل شد به نمادی برای جدا کردن پلیدیها و پلشتیهای زیانبار از روح انسان. بعد از چند وقت مطالعه و تمرین حالا یه کارآموز تبدیل میشد به جرنی من «journey man». یعنی کسی که دوره شاگردی رو تازه گذرونده. حالا خود این جرنی منها مسئول آموزش اصول و منطق فراماسونری به کارآموزهای جدید بودن. ابزارهایی که به جرنیمنها داده میشه شامل گونیا، تراز و شاغول. گونیا برای اینکه جرنی من یه ساختار قوی و محکم داشته باشه تا بتونه روی اون رشد کنه.
تراز برای اینکه نشون بده اتحاد و برابری رو میشه در تفاوتها و ناهمسانیها پیدا کرد. البته این اصل برابری خیلی تناقض داره با اون چیزی که در فراماسونها دیده میشد. توی قرنهای ۱۷۰۰ و ۱۸۰۰ همه اعضای فراماسونها سفیدپوست بودن. اما ابزار سوم جرنیمن یعنی شاقول، برای این بود که نشون بده تبدیل شدن به یک مرد استوار، شریف و اخلاق مدار بهترین روش برای زندگی کردنه. ایجاد یک ارتباط عمیق و معنادار با همه اعضای لژ، وظیفه یک جرنی منه. همه اعضا باید بتونن هم به صورت فردی و هم با همدیگه کار کنن. زمانی که یه جرنی من به اندازه کافی تجربه کسب کنه، میتونه در نهایت به سومین و بالاترین رده فراماسونری یعنی استاد بنا یا ماسون اعظم ارتقا پیدا کنه.
برای اینکه یه جرنی من به جایگاه ماسون اعظم برسه، باید به خودش ثابت کنه که در این حرفه و ایدئولوژی به درجه استادی رسیده و میتونه از سه ابزار گونیا، شاغول و تراز به اضافه ماله بنایی که برای کشیدن سیمان و ماسه روی آجراست استفاده کنن.
ماسونها میگن که از این ابزار استفاده میکنند تا برادری و عشق رو در سراسر جهان گسترش بدن و به همه انسانها کمک کنن. در سال ۱۷۱۶، ۴ تا از بزرگترین لژهای فراماسونری یعنی دو تا از انگلیس و دو تا از اسکاتلند تو منطقهای در انگلیس با هم دیدار کردند تا در مورد نظارت بهتر در این سازمان و روشهای برطرفکردن نیازهای بیزینسیشون تبادل نظر کنن.
این دیدار باعث شکلگیری لژ بزرگ ماسون شد. لژ بزرگ، بالاترین بخش نظارتی در سازمان فراماسونها. لژ بزرگ انگلیس در سال ۱۷۱۷ راهاندازی شد و به اولین لژ بزرگ فراماسونری تبدیل شد. طولی نکشید که سه اژ اعظم دیگه برای نظارت بر فعالیتهای ماسونها در بخشهای دیگهای از اروپا تاسیس شدن. این لژها که در انگلیس اسکاتلند و ایرلند راهاندازی شده بودن، به عنوان سه لژ اعظم شناخته میشن و یه جورایی به همه نشون دادن که فراماسونها اومدن که برای همیشه بمونن و اثر خودشون رو در جهان مدرن امروزی باقی بگذرن.
اما در دهه ۱۷۳۰ میلادی چندین لژ دست نشانده در آمریکا هم تاسیس شد و قرار شد زیر نظر لژ بزرگ انگلیس به فعالیتشون ادامه بدن. با این حال سایه سنگین لژ انگلیس هم باعث نشد تا آمریکاییها اثر خودشون رو وارد فرهنگ فراماسونری نکنن. بسیاری از کسانی که قانون اساسی آمریکا رو تهیه کردن و همچنین بیشتر افرادی که بیانیه استقلال آمریکا را امضا کردند، خودشون فراماسون بودن. شناخته شدهترینهاشون این افراد بودند جرج واشنگتن «George Washington»، جان آدامز «John Adams»، ساموئل آدامز «Samuel Adams» و بنجامین فرانکلین. کسانی که به عنوان پدران بنیانگذار آمریکا شناخته میشن.
خیلیها باور دارند که اعتقادات ماسونی تاثیر عمیقی روی این افراد داشته و همین آموزهها بود که در نهایت منجر به انقلاب آمریکا برای شکلگیری یک ملت آزاد و جدید بود. بنجامین فرانکلین احتمالا مهمترین عضو فراماسونها در آمریکا بود. فرانکلین در سال ۱۷۳۰ فراماسون شد و فقط بعد از دو سال به یکی از اعضای ارشد لژ بزرگ تبدیل شد.
یک سال قبلش مقالهای منتشر کرد که در اون از آزادی رسانهها دفاع میکرد. چیزی که فرانکلین و بقیه اعضا به اون باور داشتند و در نهایت هم همین اصل آزادی رسانهها، وارد قانون اساسی آمریکا شد. فرانکلین همون موقعها نامهای برای مادرش مینویسه و در اون میگه اصول فراماسونها کاملا در راستای مذهبه و هیچ چیز غیر دینی در اون وجود نداره. پس گرفتین چی شد دیگه؟ پدران بنیانگذار آمریکا فراماسون بودند. همین آموزههای ماسونی هم از طریق اونا وارد قانون اساسی آمریکا میشه. آمریکا هم که میدونید دیگه حدود هفتاد ساله که قدرت یک جهان و روی کل نظم جهان تاثیرگذاره.
وقتی میگن فراماسونها تاثیر عمیقی تو دنیای امروز ما داشتن، منظور همینه. تازه اگه بقیه تئوریها در موردشون نادیده بگیریم همین یه دونه کافیه که اثرگذاری فراماسونها رو برای ما ثابت کنه. فرانکلین تو سال ۱۷۷۶ توسط کنگره قانون اساسی، به عنوان نماینده منتخب برای تهیه و نگارش بیانیه استقلال آمریکا انتخاب شد. اون بعد از نگارش پیش نویس این سند تاریخی، به فرانسه رفت تا به فراماسونهای فرانسه کمک کنه. کی؟ در آستانه انقلاب کبیر فرانسه. ببینید دیگه در نهایت هم که انقلاب فرانسه پیروز شد.
پس تا الان فراماسونها در دو رویداد مهم استقلال آمریکا و تصویب قانون اساسیشون و همچنین انقلاب فرانسه تاثیر مستقیم داشتن. در جریان انقلاب آمریکا هم همین افراد بودند که به کمک ایدئولوژی فراماسونری به جنگ علیه بریتانیا پرداختن.
حالا زمان اون رسیده تا بریم سراغ یه فرد دیگه که برای همیشه کل فرهنگ فراماسونری رو متحول کرد؛ آلبرت مکی. آلبرت که فرزند یکی از فیزیکدانان و ریاضیدانان برجسته تو ایالت کارولینای جنوبی «South Carolina» بود، بعد از رسیدن به سن جوانی، شروع کرد به تدریس ریاضی و چند سال بعد هم در رشته پزشکی از دانشگاه چارلستون «Charleston» فارغالتحصیل شد. با اینکه آلبرت مکی حالا یه پزشک شده بود، اما کمکم رفت به سمت مطالعه روی زبانهای مختلف، قرون وسطی و البته فراماسونری.
بعد از اینکه آلبرت دهها دست نوشته باستانی رو از یکی از لژهای محلی ماسونها به دست آورد، تمرکزش رو گذاشت روی مطالعه در مورد نمادها و ابزارهای فراماسونها. گفته میشه مکی انقدر خوند و خوند و خوند که بعد یه مدت همه کتابها و نوشتههای فراماسونها رو حفظ شد. توجه مکی رو تو این مطالعات جلب کرد، این بود که تقریبا هیچ قانون و چارچوبی برای فراماسونری وجود نداشت و تقریبا یه وضعی بود که این کتاب با کتاب قبلی کاملا در تضاد بود.
بنابراین آلبرت مکی در سال ۱۸۵۸ تصمیم گرفت که کتابی تحت عنوان بنیادهای فراماسونری بنویسه. البته قبل از این کتاب این بنیادها وجود داشتند؛ ولی خیلی پخش و پلا و غیر منسجم بودند و تعداد کمی از قوانین اجرایی میشدن. این کتاب در مورد ۲۵ بنیاد فراماسونری نوشته شد. طبیعتا پرداختن به همه این بنیادها از حوصله این پادکست خارجه؛ ولی شیش بنیاد اصلی فراماسونری رو اینجا با هم بررسی میکنیم.
مکی معتقد بود که این شش اصل جدا نشدنی فراماسونریان. در واقع این شیش اصل، قوانین طلایی فراماسونها بودن.
اصل اول: وقتی جلسهای در یک لژ ماسونی در حال برگزاریست، انجیل باید همیشه باز باشد. البته مشخص نشده بود که کدوم بخشش. فقط تاکید شده که انجیل باید باز باشه.
اصل دوم: همه جشنها و مراسمها باید مطابق با قوانین و مقررات تعیین شده برگزار شوند.
اصل سوم: آغاز خاتمه جلسات لژها، باید با ذکر دعا برای معمار بزرگ جهان انجام شود. همچنین همه اسناد و مدارک باید نقش نمادهای معمار را داشته باشند.
اصل چهارم: هرگونه بحث و تبادل نظر سیاسی و مذهبی در لژها ممنوع است.
اصل پنجم: یک لژ به عنوان یک گروه نمیتواند در کمپینهای سیاسی شرکت کند. اما اعضای آن به تنهایی میتواند چنین کاری را انجام دهند
و در نهایت اصل ششم: تنها ماسونهایی میتوانند وارد لژ شوند که به عنوان ماسون واقعی شناخته شده باشند.
آلبرت مکی معتقد بود که این شیش مورد اصلهای بنیادین و غیرقابل انکار فراماسونری هستن؛ ولی با توجه به اتفاقات و داستانهایی که در مورد این گروه وجود داره، میدونیم که همیشه همه چیز به این شفافیت نبوده. در واقع ماسونها و لژهایی که از این شش اصل بنیادین پیروی میکنند، به عنوان فراماسونری معمولی شناخته میشن؛ ولی همونطور که میدونیم و احتمالا برامون آشناست، همیشه اهداف اولیه جنبش یا فرقه، بر اساس همون اصول اولیه پیش نمیره و ممکنه در ادامه فرقهها و جهتهای مختلفی از دل این جنبشها ظاهر بشه.
در دهه ۱۸۹۰ دوباره یک بدعت جدید در فراماسونری ایجاد شد. به اسم کو فریمیسنری میشه فراماسونری همسانگرایانه. تو این قسمت از فراماسونها، حالا هم زنان و هم مردان میتونستن عضو لژها بشن و اینجوری نبود مثل قبل که فقط مردها بتونن وارد بشن.
در دهه ۱۸۸۰ فرانسه درگیر یک جنبش فمینیستی بود. یکی از زنان فعال این کمپین، به اسم ماریا درم به همراه یکی از سناتورهای فرانسوی به اسم دکتر ژرژ مارتین از ایده فراماسونری که به زنان هم اجازه ورود به لژها را میداد حمایت میکردن. اونا انقدر روی خواسته خودشون پافشاری کردند تا در نهایت در سال ۱۸۹۳ اولین لژ کو فراماسونری تاسیس شد. هدف اصلی این لژ، تلاش برای ترویج اهداف فراماسونری بین زنان و مردانی اعلام شد که به این اهداف باور داشتن. البته بدون اینکه اصول مذهبی و فرهنگی رو نادیده بگیرن.
اما نکته چی بود؟ این کو فراماسونری حالا با خودش ایدئولوژی جدیدی رو وارد فرهنگ فراماسونها کرده بود. اونا اعتقاد داشتند که در لژها نه تنها باید به روی همه زنها باز باشه؛ بلکه باید برای هر کسی که علاقه داره این امکان وجود داشته باشه. حتی گفتن که لژها باید اجازه بدن تا حتی آتئیستها یعنی همون خداناباوران که به وجودی بالاتر از انسان هم باور ندارند به عضویت در بیان.
تا سال ۱۹۰۲، ۴ لژ فراماسونری در گوشه و کنار فرانسه راهاندازی شدن. یه سال بعد کو فراماسونری خونه جدیدش رو پیدا کرده بود؛ آمریکا. امروز هم کو فراماسونها در آمریکا و سراسر جهان و در لژهای خودشون فعال هستند. البته تعدادشون خیلی کمتر از فراماسونهای سنتیه.
در طول یک قرن گذشته اتفاقات و تحولات زیادی در جهان رخ داده و مهمترین اونا مبارزه با نژادپرستی، تساوی حقوق زنان و مردان و کلا خیلی از تبعیضهای دیگه بوده. سوالی که پیش میاد اینه که چرا فراماسونها انقدر اصرار داشتن که منزوی بمونن و اعضای جدید رو از جنسیتها، نژادها یا اقلیتها جذب نکنن؟ گفتیم دیگه اساسیترین شروط عضویت اینا بود: مرد آزاد بالغ.
اولین جوابی که وجود داره برای این سوال اینه که میخواستم به سنتهاشون پایبند بمونن. یعنی فراماسونها رو قطعا میتونیم یکی از محافظهکارترین گروههای حاضر بدونیم. ولی از دل همین جواب باز یه سوال مهمتر ایجاد میشه. چی؟ اینکه آیا فراماسونها به سنت هاشون پایبند موندن چون برای اونا ارزش زیادی قائل هستن یا نه؟ فراماسونها تلاش میکنند تا حد امکان انحصاری و منزوی باقی بمونن تا چیزی رو پنهون کنن.
ولی جدا از تاریخچه انحصار و انزواطلبی ماسونها، نمادها و لوگوهایی که استفاده میکنند تا امروز هم خیلی جاها دیده میشن و همین نمادها سوالات زیادی رو بین مردم ایجاد کردن. چرا واقعا ماسونها انقدر نمادگرا هستند؟
نماد اصلی فراماسونری همون گونیا و پرگار معروف که اگه تا حالا هم نمیدونستین که این نماد اصلی ماسونهاست، حتما اون دیدید. این نماد که بهش میگن اسکور کام. یعنی پرگار و گونیا به این شکل که پرگار به اندازه هشت فارسی باز شده و رو به پایینه. زیر اون هم گونیاست که مثل یک خطکش شکستهاست و به شکل هفت فارسی یا حرف وی انگلیسی به سمت بالاست.
گفته میشه که گونیا و پرگار نشون دهنده بنیادهای فراماسونری هستن. گونیا نماد اقدامات و وظایفی که هر فراماسونری باید انجام بده. پرگار هم نشون دهنده قابلیتهایی که خداوند به ماسونها داده. با استفاده از این ابزارها یک ماسون میتونه به هر هدفی دست پیدا کند. البته درست مثل بقیه موارد، فراماسونها هیچ تفسیر شفاف و ثابتی از نمادهاشون هم وجود نداره. به همین دلیل اگر مثلا تو گوگل نماد گونیا و پرگار رو سرچ کنید، ممکنه در یک تصویر درست وسط گونیا و پرگار، حرف انگلیسی جی مشاهده کنید. همین حرف جی هم میتونه کلی معنی داشته باشه.
این نماد دارای حرف جی بیشتر تو لژهای بزرگ انگلیس استفاده میشه. دمدستیترین توضیح هم که درباره این حرف ارائه میشه اینه که اول کلمه گاد به معنی خداست. حالا اون دسته از فراماسونهای غیر مذهبی این جی رو اول عبارت گریت آرشیتکت «great architect» معمار بزرگ جهان میدونن. بعضیای دیگه میگن حرف جی از کلمه جئومتری «geometry» یا هندسه میاد. چون هندسه اساس ساخت ابزارهای گونیا، شاغول و پرگار بوده که ماسونها یعنی بناها، با اون کار میکردن.
پس فهمیدیم که همین که توزیع شفاف و منسجمی در مورد نماد ماسونها وجود نداره طبیعتا روایتهای دیگهای هم ایجاد میشه و کلی سوال بیپاسخ. تازه این نمادها در خیلی از جاها برای همه قابل مشاهدهان. شاید مهمترینش مثال اسکناس دلاره. البته حتما عکسها و مطالب تکمیلی نمادهای ماسونها رو توی صفحه اینستاگرام پادکست رسوا براتون قرار میدم.
قبل از این گفتیم که روشها و مسلک ماسونها ممکنه از این لژ به اون لژ فرق داشته باشه و کلا تفاوتهای زیادی بین ماسونها وجود داره؛ ولی یه سری از رفتاراشون هم مثل همه. درست مثل طرز عجیب دست دادنشون و کلمات عبوری که در گوش هم نجوا میکنن. اونطور که خودشون میگن فراماسونها یک راز در جامعه نیستند؛ بلکه جامعهای از رازها هستن.
همه سوابق اعضا هم در لژهای محلی نگهداری میشه. بعضی از فایلهایی که در این روشها پیدا میشن، ممکنه مربوط باشند به قرنها قبل و اوایل شکلگیری فراماسونری. البته طبق ضوابط بیشتر ماسونها، نگهداری سوابق در لژها کاملا اختیاری و مثلا یه نفر میتونه ماسون باشه؛ ولی سابقش در لژ نگهداری نشه. ما تا اینجا بیشتر افراد مشهوری که گفتیم فراماسون بودن شخصیتهای سیاسی محسوب میشن. مثل جرج واشنگتن یا بنجامین فرانکلین؛ ولی شخصیتهای برجسته دیگهای تو حوزههای مختلف هم هستن که فکر کردم احتمالا براتون جالب باشه که بدونید این افراد هم فراماسون بودن.
افرادی مثل جان الوی بازیکن فوتبال آمریکا، ریچارد پریور استندآپ کمدین معروف، وینستون چرچیل، موتزارت، ولتر، شکیل اونیل، هنری فورد و والتدیزنی، تنها تعداد کمی از فراماسونهای مشهور هستن. البته نباید تصور کنیم که هر کسی که به فراماسونها پیوسته لزوما در زندگیش هم انسان موفقی شده.
به هر حال طبق تخمینها حداقل تا اوایل قرن بیست و یکم، شیش میلیون نفر فراماسونر بودن و خب قطعا خیلی از اونا هم تو زندگیشون حتی با وجود عضویت در فراماسونری شکست خوردن؛ ولی از طرفی هم نمیشه این حقیقت رو نادیده گرفت که فراماسونها شبکهای از افراد اغلب قدرتمند و پرنفوذ هستن. طبیعیه اگر فردی که عضو فراماسونها میشه بتونه از این فرصت خوب استفاده کنه و با افراد قدرتمند لژها ارتباط بگیره، قطعا فرصتهای چشمگیری هم به دست میاره.
لژ اعظم انگلیس مثلا دهههاست که در قوانینش آورده هیچ یک از اعضا نمیتونن برای رسیدن به ثروت و قدرت در دنیای بیرون از لژ، از دیگر اعضا استفاده کنن. البته فقط با یه نگاه به اسامی بزرگ و برجستهای که ماسون بودن میشه تقریبا مطمئن بود که کسی به این قوانین توجهی نکرده. امروزه فراماسونها خودشون رو یک سازمان خیریه قلمداد میکنند که زندگیشون رو صرف خدمت به بشر کردن و این مسلک رو از افراد مقدسی که همون اعضای اولیه فراماسونها بودن به ارث بردن.
مهمترین شعاری هم که فراماسونها میدن «حسن نیت در برابر انسانها و ستودن پروردگار ماسونها». ماسونها میگن که نشون دادن حسن نیت در برابر مردم باعث توسعه رفاه در آینده میشه. تصاویری که از بعضی جلسات لژها ثبت شده نشون میده که سینیهای خاصی بین افراد حاضر چرخونده میشه و معمولا اعضا کمکهای خودشون رو برای خیریهها به صورت چک یا کالاهای گرانقیمت و زینتی تو این سینیها میذارن.
تخمین زده شده که سالانه به طور متوسط ماسونها پنج میلیون دلار به خیریهها کمک میکنن. این مبالغ هم به مبارزه با سرطان سوء تغذیه کودکان و خیلی از امور خیریه اختصاص پیدا میکنه. البته بیشتر اوقات این پولا راهی جیب برادرای ماسون دیگه میشه که به کمک نیاز دارند. ماسونها این رو وظیفه خودشون میدونن که از برادران دیگشون حمایت کنن.
مثلا در سال ۲۰۱۴ یک قاضی انگلیسی حکمی را علیه لژ بزرگ انگلستان صادر کرد. موضوع این بود که ادعا شده بود این لژ ۸۵ میلیون پوند به امور خیریه اختصاص داده؛ ولی بعد از بررسیها مشخص شد که فقط ۲۵ الی ۳۰ درصد از این پول واقعا به خیریهها رسیده و باقی پول به انجمنهای ماسونی دیگه یا اعضای اونا داده شده.
با اینکه فراماسونها از مراسم مذهبی زیادی در جلسات خودشون استفاده میکنن، باید به خاطر داشته باشیم که فراماسونری یک نوع مذهب نیست. یا اینکه وابسته به هیچ یک از ادیان هم نیست. درسته یکی از شروط اساسی و بنیادی ماسونها اعتقاد به یک خداست؛ اما تو متن انگلیسیش اینجوری نوشته که بلیف این د گاد «Belief in the God». یعنی اعتقاد به یک خدا. نه بلیف این عه گاد «Belief in a God». یعنی اعتقاد به خدای یگانه و این دو تا با هم فرق دارن. یعنی شما اگه میخوای یکی از اعضای فراماسونها بشی، باید به یه نوع خدا یا وجود برتر از انسان اعتقاد داشته باشی. نه لزوما به خدای ادیان یا خدای یگانه.
ماسونها از همه ادیان دیگه هم عضو میگیرن و یک مذهب رو معمولا به مذهب دیگه ترجیح نمیدن. اما شواهدی هم وجود داره که بعضی از لژها از آتئیستهای خداناباور هم عضو میگیرن. همین موضوع باعث شده که فراماسونری به هدف منتقدان مذهبی تبدیل شه و گفته بشه که فراماسونها شیطانپرستاند.
در سال ۱۸۲۰ فردی به اسم ویلیام مورگان «William Morgan» که در آمریکا کارگر معدن بود، به یکی از سرسختترین منتقدان فراماسونها تبدیل شد.
اون کمی بعد اعلام کرد که به همه رازهای فراماسونها دست پیدا کرده و حاضره اونا رو افشا کنه. در سال ۱۸۲۶ یعنی ۶ سال بعد، ویلیام مورگان برای همیشه ناپدید و هیچوقت جسدش هم پیدا نشد. باور عمومی این بود که ماسونهای نیویورک، مورگان رو ربودن و برای اینکه ساکتش کنن، اون رو به قتل رسوندن.
اما میرسیم به معروفترین و سرسختترین مخالف فراماسونها، آدلف هیتلر رهبر آلمان نازی. بله درست شنیدید. هیتلر هم از مخالفان دو تیشه فراماسونها بود. هیتلر در دهه ۱۹۳۰ و جنبش حزب سوسیال ناسیونالیست آلمان که نازیها به قدرت رساند، فراماسونها را مثل کمونیستها و یهودیان از مخالفان جدی خودش میدونست.
نازیها از پروپاگاندای خودشون استفاده کردند تا درست مثل اون چه که علیه یهودیها انجام دادن، فراماسونها رو هم از صحنه روزگار محو کنن. خیلی از ماسونها در جریان سالهای جنگ جهانی دوم در سیاهچالهها و اردوگاههای کار اجباری نازیها به سر میبردن. رو سر در اردوگاههای فراماسونها نماد یک مثلث قرمز برعکس رو قرار میدادن که مشخص بشه اینجا اردوگاه فراماسونها.
تخمین زده میشه که تو این سالها بین هشتاد تا دویست هزار فراماسون در کمپهای کار اجباری نازیها کشته شدن. موضوع مهمی که درباره روش فراماسونها و ماهیتشون وجود داره اینه که ماسونها همیشه سعی میکنند در زمین گلآلود بازی کنن تا هیچکس یا حتی هیچ دولتی به انگیزهها و اهدافشون پی نبره. به نظر میرسه بعد از گذشت حدود هفتصد سال از شکل گیری فراماسونها، این گروه هنوز هم یکی از مرموزترین و البته قدرتمندترین سازمانهاست.
خب اینجا اپیزود یازدهم از پادکست رسوا به انتها میرسه. ممنون از شما که تا انتهای اپیزود با ما همراه بودید. در ضمن میتونید نظراتتون رو در مورد فراماسونها هم برای ما در کست باکس و هم در اینستاگرام پادکست رسوا کامنت بذارید. در آخر اگر پادکست رو دوست داشتید، لطفا اونو به دوستاتون هم معرفی کنید و اینجوری از ادامه پادکست رسوا حمایت کنید.
بقیه قسمتهای پادکست رسوا را میتونید از طریق CastBox هم گوش بدید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود سیزدهم؛ عملیات آژاکس (قسمت اول)
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود هفتم؛ نوستراداموس (قسمت دوم)
مطلبی دیگر از این انتشارات
اپیزود سوم؛ ساتوشی ناکاموتو کیست؟