می نویسم
تنها خوری، تنها خوانی
قدیمی ها یادشان هست بقچه ی پارچه ای را که هر صبح گوشه ای از گره بزرگ آن را می گرفتند و راهی می شدند به دشت و صحرا. مادرم تعریف می کرد که پدرش همیشه همراه خود تکه نانی اضافه برمی داشت که شاید در راه مانده ای نیازمند لقمه نانی و یا حیوانی، گرسنگی چشمانش را به گله خیره کرده باشد.
نزدیکی های ظهر، هر جا که بودند بقچه را وا می کردند و بوی نان و پنیر بود که مانند زندانیِ فراریِ راه به بیرون پیدا کرده عطر دل انگیز سادگی را در فضا پر می کرد.
همیشه در فرهنگ ما ایرانی ها تنهاخوری مذموم بوده است و داستان ها و حکایت های فراوانی نیز به خاطر داریم. حال این سوال پیش آمده که آیا توانسته ایم این فرهنگ را در ساز و کار دیگری پیاده کنیم یا خیر؟
کتابخانه های فراوانی در کشور وجود دارد ولی ما نقشی از آنها در ترویج فرهنگ مطالعه مشاهده نمی کنیم. بلا نسبت برخی از خوبانشان، خیلی از آنها در جای خود محکم نشسته اند و به همین کتاب دادن و پس گرفتن و مقداری راهنمایی ساده بسنده کرده اند. کتابخانه های کشور چقدر بر این بوده اند که بتوانند که مردم را به کتاب دعوت کنند و شوق کتاب خواندن را بوجود بیاورند؟ آن از صدا و سیما که زیر یک درصد به این مسئله پرداخته و روز و شب مردم پرشده از تبلیغات کم فایده و گاها مضر.
هر کسی به اندازه خودش باید در اعتلای فرهنگ مطالعه قدمی بردارد. کاش صدا و سیما، کتابخانه های عمومی، شهرداری ها و نهادهای ذیربط از ظرفیت مادی و معنوی ذره ای استفاده می کردند تا امروز شاهد مشکلات خانواده ها در قرنطینه حاصل از شیوع ویروس کرونا نبودیم.
ما در اینستاگرام با هشتگ تنها خوانی ممنوع شروع به فعالی کرده ایم شما هم در حد توان خود از کتاب بنویسید و دعوت کنید به کتاب.
برگرفته شده از : mohammadbarzin.ir
مطلبی دیگر از این انتشارات
قرنطینه نعمت است
مطلبی دیگر از این انتشارات
محرم و برجام
مطلبی دیگر از این انتشارات
چگونه می نویسم-1 (برایان آدلیس)