می نویسم
قرنطینه نعمت است
یکی از مشکلاتی که همواره برای ما درون گراها پیش آمد عید بود عید. ماه بهمن که به انتهای خود نزدیک می شد غصه سرتا سر وجود امثال ما را می گرفت که باز عید، خانه تکانی، دید و بازدید و بهم خوردن خلوت های شیرین.
کرونا این مهمان ناخوانده وارد کشور شد و در ابتدا همه به چشم آنفولانزا نگاهش کردند و این نگاه، قرنطینه ای را به وجود آورد که حکایت این روزهای ما شده است. مردم در روز سیزده به در(مزخرفترین روز سال از نظر من) نمی توانستند از خانه به جنگل و کوه و بیابان بروند و اینجا بود که منابع طبیعی برای سازنده کرونا دست به دعا بلند کردند.
به کرونا، کشتارش، همه گیر شدنش، بی رحم بودنش، فقیر و غنی نکردنش، پزشک و مهندس و کارگر نکردش کار ندارم، این مهمان بد ذات اتفاقی را رقم زد را به وجود آورد که ما درون گراهای غیر اجتماعی در کنج خانه بدون غرغر اهل منزل کتاب بخوانیم، ساعت ها در اتاق راه برویم و خیال بافی کنیم، برنامه ریزی بلند مدت درون گرایانه کنیم و بدون هیچ مشکلی در اتاق خواب را ببندیم و به سقف اتاق خیره شویم.
این بهترین تهدیدی بود که تا به حال به فرصت تبدیل کردم. چند جلد کتاب را تمام کردم و کتاب های بیشتری را نیز مزه مزه کردم برای اولویت بندی مطالعه. دیگر کسی برای خلوت کردن های طولانی مدتم و خیره شدن به صفحه لپ تاپ بهانه ای ندارد و حالا من آزادانه می نویسم.
چند کلامی با شما و خودم
حتما باید کرونا بیاید؟ آیا فقط باید بزور جریمه در خانه بنشینیم؟ چرا با شنیدن قرنطینه بهم ریختید؟ عده ای با تهدید و جریمه هم گوش نامبارکشان بدهکار نبود جاده را رها نکردند چرا؟ ما برای این جنگ آماده نبودیم. ما هنوز نمی دانیم در صورتی که قرار باشد یک هفته در خانه بمانیم چه باید بکنیم. اگر با کتاب دوست بودیم و در کنار آن شیرینی های نوشتن را می چشیدیم و به دیگران می چشاندیم مطمئنا قرنطینه 15 روزه کم بود و می گفتیم ادامه ادامه ادامه ...
مطلبی دیگر از این انتشارات
آرام باش !!!
مطلبی دیگر از این انتشارات
باید کتاب خوب تولید شود
مطلبی دیگر از این انتشارات
با کدام قدرت