از ترس ها میگذرم.

من آدم ترسویی هستم.

  • وقتی به خط نزدیک میشم، دروغ هایی که باور پذیرفته اند و در ذهنم رشد پیدا کرده اند رو میبینم؛ شفاف تر از همیشه.

ترک کردن عادت ها،

ادما و روابط و حرفاشون،

بیان احساسات واقعیم،

گفتن فکر هام و فکر کردن هام،

نشون دادن چیزی که واقعا هستم،

ناکامی در آرزوهام،

تحقیر شدن،

و نادیده گرفته شدن.

بخش عظیمی از من در وجود این ترس ها زندگی میکنه. از سوی دیگران، آدما، مردم، اطرافیان، خانواده ام، خودم و جهانی که زندگی میکنم تا الان که تنها اینجا نشسته ام و با تمام بی نهایت های الگویی رفتاری که مغزم میپسندد در بند گیر افتاده ام، داخل توهم میشوم، به آنها وارد میشوم و ناکام خارج میشوم.

آرزو هایی که بسیار دور تر از ستارگان هستند،

شجاعت تغییر،

چیزی که به دنبالشم.

غمگین بودن،

آدمی بینهایت به دنبال توجه،

نشانه های خوب،

امید و انگیزه برای پیدا کردن.

وسیله ای که به ابزاری که میخواهم برساند.

ستاره ای که میخواهم.

به دنبالش هستم،

آیا یک آدم ، نشان، رفتار، عادت، مدال، سبک، روحیه، لذت، هدف یا تنهاا راهییه برای جدایی از ملال؟

افتاب چه معنی ای داره؟

استعداد و توانایی ها و روحیه و انگیزه من کجا قایم شدن؟

من چه سودی از احمق نشون دادن خودم میگیرم؟ احمقی که همچنان به راهی که میخواهد با کله میرود؟

و در اخر اگر هیچکس حتی خودم خودم رو قبول نداشته باشه، به کجا میرسم.

آیا اهمیت دادن به رفتار و حرف های دیگران و جدی گرفتن هر حرف از زبان هر فرد اشتباه است؟

اهمیت دادن به رفتار های بد یک فرد خوب چی؟

فرد خوب میتونه رفتار های بدی داشته باشه فرد خوب لزوما فردیه که خوبه؟ فرد خوب لزوما فردیه که مهمه؟

اهمیت دادن و فکر کردن و ریواچ کردن زندگی روزانه تا حد کابوس، از دوران کودکی نظر مردم درباره من چیه؟

آیا پرنده ها و گربه ها و سایر آدم های کره زمین برای من اهمیتی قائل میشن؟

اگه هاول و تمام پسر های روی زمین و تمام دختر ها بخوان تنها سیب درخت رو بخورن . چرا متمایز میشیم؟ پس عدالت همراه با تفاوت و همراه با درده؟ کلمه عدالت برای چی ثروت مندیو که انگشتانش زندگی مردم رو متمایز میکنه رو زجر میده. خواستن عدالت و شرایط خوب و کامل و یکسان برای همه کمالگرایی رو نشون میده؟

عدالت کلمه ای که خیلی چرته. چجوری کلمه ای وجود داره و خودش نه. آیا ما همواره در توهم هستیم؟ و این توهم زندگی واقعی مارو تحت تاثیر قرار میده؟

چرا اینقدر مه.

خوابم میاد.

من توصیف روشی نیستم، من میتوانم خودم نباشم، مرز حد هارو رد کنم و نه متفاوت و نه درخشان و نه کلمه ای زندگی کنم.

دست از فکر های کهنه ام ورمیدارم.

امشب برای اولین بار متوجه دلیل روزه شدم.

خوراکی و شربت ملال رو از بین برد.

همچنین بابام هم ملال رو ازبین برد.

خب حالا آزادتر یا نزدیک حس هر کلمه دیگ که بیانگر این احساسه زندگی میکنم.

😇

فکر کنم اینکه خودمونو توی یه قالب جا بدیم بگیم ما از این تایپ متنفریم و یه عقایدی داریم و حتما اینجوری رفتار خواهیم کرد و آینده رو صورت بندی کنیم و فکر کنیم درباره قالبهای دیگه خیلی زجر آوره. خیلی زیاد.


سلام به روز جدید، هر روز من دقیقا اینجوری شروع میشه:

1- امتحان نهایی.

2- یه مشکل در ارتباطات اجتماعیم. (مشکل روز:) البته من به شکل مشکل بهش نگاه میکنم در واقع حرفا و ارتباطات رد وبدل شده است که مفزم دوست داره روش مانور بده.

ساعت 9:16 صبح هس،

خستم :))

نمیدونم چجوری باید بهتر، همگام تر ، با عزت نفس از پس امتحان نهایی بربیام،

اصلا شاید نمیدونم دقیقا چجوری باید از پسش بربیام؟

معنی بر اومدن از پس امتحان نهایی چیه:))

اولین گام اینه که یه برنامه بنویسم تا خود اولین امتحان دهم،

و مشخص کنم هرروز چه باری از امتحان نهایی رو به دوش بکشم (برای ذهنم یه بار سنگینه:)

ولی وقتی بهش دقیق تر نگاه میکنم،

این مسیر بی شک مستقیم تر برای رسیدن به هدفمه، من انگیزه دارم و مصمم هستم که به هدفی که دارم برسم.

12:08 PM

یه مدت هست که دربه در و کلافه ام با اینکه تا حدی روی اهمال کاریم کار کردم اما به برنامه فرضی به بقین رسیده توی ذهنم یعنی برنامه هایی که میدونم باید انجام شون بدم نمیرسم.

ویدیو رو دیدم.

و الان هیجان زده ام:) من همیشه به جزییات توجه میکردم و سعی میکردم کارهای روزمره ام رو بر اساس هدف های هفتگی و جدید و نامنظم انجام بدم و همچنین با اینکه به هدف های کلیم هم فکر میکردم اما نمیتونستم توی برنامه روزانه ام تقسیم کنم.

حالا یسری ایده های زیاد برای سال جدید دارم،

  • روزانه حداکثر یک ساعت رو به نوشتن اختصاص میدم. اینکار برای تفریح و آرامش ذهنیم و همچنین به جای اورتینکه. احتمالا پست ها هفتگی منتشر میشن!
  • برای رشد کردن حدی وجود نداره! امیدوار باش و تلاش کن.

درباره شب قدر و اینکه تصمیم گرفتم روی زندگی خودم متمرکز باشم :)) :

دیشب به این رسیدم همه شانس های زیادی برای موفقیت دارن و ممکنه تو یه نفرو ببینی که شانس مساوی با تو داشته ولی از تو باهوشتر بوده و حتما چیزهای بیشتری درباره حرفه میدونسته. همیشه بدون آدم های زیادی اون بیرون در حال رشدن. و این باوری که تو داری و تا یه جایی تو رو به موفقیت رسونده همه چیزی که تو نیاز داری نیست، پس قانون ها و چیزهایی که یاد میگیری دائمی نیستن یعنی همیشه به تو کمک نمیکنن و در هر شرایطی درست نیستن و بعضی از مواقع اینا میتونن مانعی برای جلوگیری از رشدت باشن! سعی کن در پذیرفتن اشتباهاتت پیش قدم باشی، قبل از اینکه دنیا بیاد بهت بفهمونه خودت بفهمی، حسادت، علایقت، انگیزه ات و اهدافت رو نابود میکنه.

شب قدر گریه نکردم:) و احساساتی هم نشدم ، هدف اصلیم رو کمتر از 10 بار تکرار کردم هرچند هدف من مادیه ولی میدونم برای رسیدن به هدفم باید اهداف معنوی داشته باشم.

12:06 PM

باید بگم در حال حاضر نوشته های خودم، اتاق مرتب شده ام و بابام و مامانم بهم ارامش و حس فوق العاده ای میدن.