راهنمای ورود به مسیرشغلی مدیریت محصول، حتی اگر دانشگاه نرفتید

تق تق:))

سلام، من رو یادتون میاد؟ میخوام هر از چندگاهی دوباره بنویسم. کجا بودم؟ درگیر کارم توی کافه بازار.


اوضاع خیلی تغییر کرده در یک سال و نیم گذشته و ترجیح میدم آروم آروم براتون تعریف کنم. فعلا بریم سراغ موضوعی که چند وقتیه میخوام در موردش بنویسم و امروز بالاخره فرصتش پیش اومد.

نسخه صوتی همین پست در تلگرام:

https://t.me/sadra_blog

چطوری مدیر محصول بشیم؟

من یه جایی تو مسیرشغلیم گفتم دیگه نمیخوام برنامه نویس باشم. نه که کد زدن رو دوست نداشته باشم.

اما برنامه نویسی به یه حالی نیاز داشت که توی من نبود:

۱- دقت به جزئیاتی میخواست که برای یه کسی که درگیر اختلال توجه بوده از بچگی، شکنجه ست

۲- برای این که تو کارت عالی و پرفکت میبودی باید تا حد خوبی چشمت رو روی بیزنس و تصمیماتش میبستی و روی کارت تمرکز میکردی، درحالی که جایی که توجه من رو جلب میکرد اتفاقا خود بیزنس بود.

تصمیم سختی بود، من دانشگاه رو ول کرده بودم که یه هارد اسکیل یاد بگیرم که پول دربیارم، حالا داشتم میگفتم همون هارد اسکیل (مهارت سفت؟) رو هم نمیخوام داشته باشم. میخوام برم دنبال علاقه‌م.

علاقه‌ای که روی کاغذ افراد زیادی توی ایران (حداقل سه سال پیش) بهش پول نمیدادن. اسمش چی بود پروداکت منیجمنت. مدیریت محصول(اسم فارسیش خیلی حوصله سربره:)

اولین مواجهه‌م با این که چنین شغلی اصلا وجود داره، اینجوری بود که انگار عاشق شده بودم.احتمالا شبیه حس مسی وقتی اولین بار توپ فوتبال رو دیده(نه که حالا من مسی باشم، بیشتر از نظر عشق و علاقه به اون کار).

اینو بذارید کنار این که از همون ۱۸ سالگی که فهمیدم صنعت تکنولوژی رو، آرزوم بود که کافه بازار کار کنم.

بعد این که فهمیدم مدیرمحصول چیه، صفحه فرصت های شغلی بازار رو باز کردم، دیدم نوشته پروداکت منیجر میخواد. فکر میکنید اپلای کردم؟ نه نه. اشتباه میکنید. یکسال طول کشید تا جراتش رو پیدا کردم. ولی در نهایت امروز از تصمیمی که برای تغییر مسیرشغلیم گرفتم راضی ام.

حالا سوالی که امروز پیش میاد اینه:

اگر بخوایم مدیرمحصول بشیم باید چیکار کنیم؟ این پست قراره به این سوال پاسخ بده.

---

گام اول:

چک کنید ببینید اصلا چنین کاری علاقه تون هست؟ با توانمندی هاتون همسوئه؟

خب این کار سختیه که ببینید چی میخواد از زندگی. میدونم، همه درگیرشن و اگر کسی بتونه این مشکل رو حل کنه میلیونر میشه. ولی فعلا بیایید مسئله رو کوچیک کنیم و ببینیم ایا کسی با ویژگی های شخصیتی شما تو این نقش خوشحال خواهد بود؟ چطوری؟ تست mbti بدید.

(آره آره میدونم اصلا علمی نیست -علمی چی هست؟- و نباید اینجوری قضاوت کرد در مورد آدمها، ولی به هر حال به نظرم یکی از بهترین تلاش ها در راستای دسته بندی ادم‌ها در دسته های معناداره و در لحظه مدل بهتری نمیشناسم)


تو یکی از محدود پرسشنامه هایی که در این زمینه بین پروداکت منیجرها اجرا شده، این توزیع هر کدوم از ویژگی ها چارگانه س. بهترین تایپ شخصیتی برای این نقش همونطور که میشه حدس زد، میشه:

ENTJ

برای پروداکت منیجر شدن:

مهمه که برونگرا یا وسط طیف باشید که بتونید با ادمهای مختلف ارتباط درست برقرار کنید.

خیلی خیلی مهمه که بتونید تصویر کلی رو همیشه ببینید و تصمیم گیرنده باشید(ویژگی دوم رو ببینید چقدر n غالبه)

مهمه که بتونید فکر کنید و چیزها رو بهم متصل کنید، معنا در بیارید و داستان بسازید که بتونید ادمها رو بسیج(نه اون بسیج) کنید به سمت یه هدفی. بخش خوبی از زمان یه مدیرمحصول به استدلال کردن میگذره.

در نهایت مهمه که جاجو باشید که بتونید برنامه ریزی کنید، تصمیم بگیرید و بچسبید به پلن.

قبل از تصمیم جدی گرفتن برای مسیرشغلی‌تون، لطفا این تست رو بدید و نقاط ضعف و قوتتون رو برای مدیرمحصول شدن پیدا کنید، بعد تصمیم بگیرید که میتونید تو این نقش خوشحال باشید یا نه.

بعضی از باهوش ترین ادمهایی که دیدم تو این نقش بسیار اذیت و ناراحت بودن چرا که مثلا به جای تصمیم گیرنده بودن، خیلی خیلی در جزئیات گم میشدن و علاقه به آنالیز داشتن یا مثلا ارتباط برقرار کردن با دیگران براشون کار خیلی سختی بود.

قبل تصمیم گیری نقاط ضعف و قوت خودتون برای این نقش رو پیدا کنید.

---

گام دوم:

حالا فرض کنید شما دیگه تصمیم سرنوشت ساز زندگیتون رو گرفتید، که مدیرمحصول بشید، گام بعدی چیه؟ به نظرم اگر جوونید و فرصت دارید، در یکسال اول سعی کنید یک چیزی بسازید و بفروشید. سعی کنید یه محصول یا کسب و کار روی اینترنت بسازید و موفق بشید. (اگر جوون نیستید یا فرصت ندارید، این بخش رو حتما بخونید ولی خب هنگام شروع بپرید گام سه)

سعی کنید یه مشکل رو پیدا کنید، راه حل براش بدید، بعد سعی کنید یه برنامه نویس رو راضی کنید که بهتون کمک کنه تو ساخت ایده تون.

بعد سعی کنید اون برنامه نویس رو مدیریت کنید(در نهایت این بخش بزرگی از همه کاریه که قراره بکنید).

تو پرانتز: یه دوستی میگفت یاد گرفتن مدیریت کردن یک تیم از برنامه نویس ها، مهارت بسیار سودده‌تریه از یادگرفتن خود برنامه نویسی و به نظرم بی‌راه هم نمیگفت.

بعد قبول کنید که احتمالا تو ساختن اون محصول شکست میخورید. چون شما هیچی بلد نیستید و تازه بلد هم باشید باید خیلی خوش شانس باشید که مشکل درستی رو شناسایی کرده باشین و محصولتون بگیره.

اگر موفق نشدید این کارو بکنید یه کانال تلگرام بزنید، یه پیج اینستاگرام بزنید سعی کنید یه محصول دیجیتال یا فیزیکی رو اون تو بفروشید. و تو این مسیر ازمون خطا کنید و یادتون باشه هدف یاد گرفتنه.

با انجام دادن این کارهاست که یاد میگیرید مدیرمحصول بشید، نه دیدن کورس دانشگاه دوغوزآباد کندا در مورد مدیریت محصول در کورس ارا.


حین این که سعی میکنید این کارا رو بکنید، در کنارش مطالعه جدی کنید.

لین استارت اپ رو بخونید برای این که یاد بگیرید مفهوم mvp چیه.

ترکشن رو بخونید برای این که الفبای مارکتینگ رو یاد بگیرید.

بلاگ های مربوط به مدیریت محصول رو دنبال کنید(این رو بعدا تو یه پست جدا معرفی میکنم). مدیریت پروژه یاد بگیرید. ساختار اجایل رو یاد بگیرید.

درباره یو ایکس بخونید، یوزر ریسرچ یاد بگیرید.

سعید کنید دیتاهایی که تو بیزنستون میاد رو تحلیل کنید و بر اساسش تصمیم بگیرید.

سعی کنید انسان و فرایندهای تصمیم گیریش رو بفهمید. همدلی رو تو خودتون تقویت کنید.

یه لیست خوب از کتابهایی که برای مدیریت محصول خوبه بخونیم رو توی گودریدزم اینجا گذاشتم، طبیعتا خودم همش رو نخوندم ولی یه دید خوبی میده تو مسیر یادگرفتن پروداکت به چه چیزهایی نیازه.

اینم یه نقشه کلی از مهارت های مختلفیه که یه مدیر محصول نیازه یادداشته باشه، خودم درست کردم قطعا کم کسری داره که ببخشید دیگه. هرکدومش رو که سرچ کنید یه دنیاست که میتونید توش عمیق بشید.


اینجا هم یه سری فریم ورک برای پروداکت منیجمنت هست که خیلی باحاله یه سر بهش بزنید.

گام سوم:

با فرض این که اگر همه کارهای بالا رو کردید و موفق نشدید مسیر بیزنس خودتون رو پیدا کنید و بیخیال کارمندی بشید، حالا وقتشه که آماده مصاحبه مدیرمحصول بشید.

اول جابینجا (ممکنه بعضی شرکت ها توش نباشن و سایت شرکت های بزرگ رو جدا چک کنید) رو باز کنید و یکم تو توییتر سرچ کنید و یه لیست از شرکت هایی که در لحظه مدیر محصول میخوان درست کنید.

بعد کتاب Cracking Pm Interview رو دانلود کنید. فصل اولش در مورد رزومه درست یه مدیرمحصول صحبت کرده. اون فصل رو بخونید و سعی کنید یه رزومه خوب درست کنید. مثلا این رزومه‌ی خود منه وقتی که برای بازار اپلای کردم.

رزومه تون خودش یه محصوله پس به جزئیاتش دقت کنید.

بیشتر از یک صفحه نشه.

سعی کنید نتیجه کارهایی که کردید رو بنویسید به جای شرح کاری که کردید.

مثلا به جای : یه فروشگاه اینترنتی زدم

بنویسید

فروش ۳۰ مورد کالا فیزیکی در یک ماه اول پس از لانچ. از همون توی رزومه نشون بدید که نتیجه محورید.

اگر سابقه کار ندارید، حتما پروژه هایی رو انجام بدید که بشه توی رزومه تون نوشت. یه توصیه شخصی م اینه که از این که بگید فلان کورس رو فلان جا گذروندم، پرهیز کنید.

بدترین تجربه های مصاحبه من، اونایی‌ن که برای رزومه شون و بج لینکدین چیزی یاد میگیرن، به جای این که برای انجام دادن درست کارها مطالعه کنند و یاد بگیرن.


تمرکزتون روی تجربه های واقعی تون باشه، توی رزومه.

بعد اون کتاب Cracking pm interview رو بخونید. و همه تاکید میکنم همه تمریناتش رو انجام بدید.

این احتمالا با روزی دو ساعت کار دو هفته ازتون وقت میگیره.

بعد میتونید کتاب inspired مارتی کیگن رو بخونید تا با الفبای مدیریت محصول آشنا بشید. به هر حال شما قراره وارد یه شرکت بشید و دیگه استارت آپ خودتون نیست. باید بدونید روزمره یه پی ام چطوری میگذره، واژه های دنیای پروداکت رو بلد باشید و این کتاب خب انجیل دنیای مدیریت محصوله.

(من ترجمه ش کردم اما متاسفانه هنوز چاپ نشده و انگلیسیش رو میتونید بخونید، اگر انگلیسی بلد نیستید هم پست چطوری زبان انگلیسی یاد بگیریم رو بخونید)

بعد برید سراغ یوتیوب و ویدیو های کانال tryexponent رو ببینید. هرچقدرش رو که تونستید. سعی کنید ویدیو ها رو پاز کنید به سوال ها تو ذهنتون پاسخ بدید، بعد پاسخ اون آدم رو بشنوید. خیلی این کار مهمه.

خب الان شما آماده مصاحبه شدید. شروع کنید به رزومه فرستادن. اگر تو هرکدوم از اون شرکت‌ها دوست و اشنایی دارید رزومه تون رو بدید به اون و ازش بخواید که ریفرتون کنه. اینجوری سریعتر پیش میره فرایند ها.

اگر آشنا ندارید، سعی کنید کاور لتر(فارسیش چی میشه؟ انگیزه نامه) خوب بنویسید. سعی کنید کاورلترتون فارسی باشه(بیخیال انگلیسی نوشتن ته تهش کسی که میخونه کاور لتر رو فارسی زبانه و ارتباط بهتری با متنتون میگیره با زبان فارسی).

در مورد اون شرکت و مشکلاتش تحقیق کنید و بگید چرا علاقه دارید اونجا کار کنید.

بعد دکمه سند رو بزنید و منتظر بشینید که باهاتون تماس بگیرن.

کار پروداکت شرکت به شرکت حتی تو دنیا هم فرق میکنه ولی برداشت من اینه که بهترین شرکت‌هایی که تو ایران کار محصولشون نزدیک به اون چیزیه که تو سیلیکن ولی بهش میگیم مدیریت محصول، یکی شرکت های هولدینگ هزاردستانن و یکی تپسی(کاش پول این تبلیغات رو بریزن به حسابم).

احتمالا شرکت های دیگه ای هم هستن که پروداکت توشون جدیه و نیروهای خفن دارن و من نمیشناسمشون. اما به هرحال بنا به تجربه ادمهایی که مصاحبه کردم در دوسال گذشته، این شرکت ها جدی‌ترین مدیرمحصول‌های ایران رو دارن پرورش میدن (و متاسفانه فرصت نمیکنن در موردش حرف بزنن که این دانش منتشر بشه).

اگر بتونید تو یکی از این شرکت ها پذیرفته بشید خیلی خوبه ولی اگر نشد هم فدای سرتون. از یه شرکت کوچیکتر شروع کنید و بهترین کاری که میتونید رو انجام بدید.

تو فرایند مصاحبه خوب گوش کنید. نیاز نیست تند تند جواب بدید. از مصاحبه کننده‌تون وقت بگیرید برای فکر کردن و مطمئن باشید اون ادم درک میکنه.

قلم کاغذ دستتون باشه برای نوشتن افکارتون و یا اگر محاسبه‌ای لازم بود انجام بدید. خسته نشید، مصاحبه کننده های خوب کلک های خوبی هم دارن، مهمه که آرامشتون رو تمام زمان مصاحبه حفظ کنید.

اگر قبول بشید عموما بعدش ازتون یه تسک خواهند خواست. تمرکزتون رو بذارید روی اون تسک، براش یوزر ریسرچ انجام بدید، بنچ مارک های خارجی مسئله رو پیدا کنید و بخونید و کامل ترین مدلی که میتونید کار رو انجام بدید، تسک رو انجام بدید.

نرید تو این فاز که اره اینا دارن کار مفت میکشن و میخوان ایده های مارو بدزدن.

نه شرکت ها سرشون شلوغ تر از اینه که درگیر چنین مسائلی بشن و ایده های شما هم اونقدر طلایی نیست. یادتون باشه:

۱- شما اونقدر از زمینه مسائل اون شرکت دورید که هر ایده‌ای بدید خیلی بی‌ربط حساب میشه و قطعا اون ادمها خودشون قبلا بهش فکر کردن

۲- اگر تسک رو به خوبی انجام بدید و مشکلات رو حل کنید خب بدیهیه که براشون به صرفه تره که شما رو استخدام کنند تا خودتون اون کارها رو انجام بدید، تا ایده های شما رو بدزدن :)))))))))

سعی کنید بهترین چیزی که میتونید رو انجام بدید. یادگیری‌ای که طی اون فرایند دارید از نتیجه مهمتره. اگر کاری دیگه ای هم زمان دارید انجام میدید سعی کنید مرخصی بگیرید که بتونید تمرکز کنید.

و خلاصه همین.تو این مسیر ممکنه ریجکت بشید، باید چندین بار تلاش کنید و از شرکت های کوچیکتر شروع کنید یاد بگیرید و رشد کنید. این که بعد از ورودتون به شرکت باید چیکار کنید کلا یه داستان دیگه ست که بعدا مینویسم در موردش.

مهم نیست بکگراندتون چیه. اعتماد به نفس داشته باشید، چه برنامه نویس بودید، چه دیزاینر، چه مارکتر و چه حتی تو پشتیبانی محصول کار میکنید و اصلا اگر هیچ تجربه کاری هم ندارید، قطعا میتونید تغییر مسیر بدید و یه مسیر شغلی خفن برای خودتون بسازید.

اگر کسی رو میشناسید که ممکنه علاقه داشته باشه به مسیر توسعه محصول لطفا این متن رو باهاش به اشتراک بذارید.

اگر این پست کمکتون کرد لطفا توییت معرفی این پست در توییتر رو ریتوییت کنید. این خیلی به ادامه انتشار این مطالب کمک خواهد کرد.