زمانی شروع به نوشتن کردم که احساس کردم قلمم را خوب به رقص در می آورم با سازی که از حرف های دلم کوک میکنم زمزمه هایی میکردم و روی کاغذ سفید با یک قلم نظاره گر رقص موزونشان میشدم ...
فصل جدید زندگی
این روز ها و لحظات که
مثل دیروزها می آید و می رود
فصلی جدیدیست
در شروع یک زن
و من در این فصل
سرخوشم از پاییز سردی که
گاه میمیراندم و
گاه زنده نگه می داردم
فصل عجیبیست
یک دایره که باید می پیمودمش
و یک چهارگوش که هیچ گوشه ای از آن را
تا به امروز نچشیده ام
و انتظار فردایی که
من با یک فصل جدید شده ایم سه سطر
از زیباترین سطر هایی که
مادرانمان گفته بودند زیباترین است
* samira*
مطلبی دیگر از این انتشارات
ابزارآلات صنعتی و ساختمانی
مطلبی دیگر از این انتشارات
آرامش?
مطلبی دیگر از این انتشارات
تراکتور فرگوسن