زمانی شروع به نوشتن کردم که احساس کردم قلمم را خوب به رقص در می آورم با سازی که از حرف های دلم کوک میکنم زمزمه هایی میکردم و روی کاغذ سفید با یک قلم نظاره گر رقص موزونشان میشدم ...
فصل جدید زندگی
این روز ها و لحظات که
مثل دیروزها می آید و می رود
فصلی جدیدیست
در شروع یک زن
و من در این فصل
سرخوشم از پاییز سردی که
گاه میمیراندم و
گاه زنده نگه می داردم
فصل عجیبیست
یک دایره که باید می پیمودمش
و یک چهارگوش که هیچ گوشه ای از آن را
تا به امروز نچشیده ام
و انتظار فردایی که
من با یک فصل جدید شده ایم سه سطر
از زیباترین سطر هایی که
مادرانمان گفته بودند زیباترین است
* samira*
مطلبی دیگر از این انتشارات
Feeding the vine
مطلبی دیگر از این انتشارات
۱۰۰ قطعه تراکتور مجهز به قطعات نانویی فناوران کشور میشود
مطلبی دیگر از این انتشارات
هواکش فن دار تراکتور ۲۸۵ ، ۳۹۹ ، ۴۷۵ ، 485 ، 800 ، کمباین و …