قسمت سیزدهم: موسیقی فیلم

سلام، من وحید هستم از گروه موسیقی د باکس (the box) و با قسمت سیزدهم از پادکست صندوق در کنار شما هستم با موضوع موسیقی فیلم.

همون‌طور که قبلا هم اشاره کردم، این قسمت، قسمت آخر فصل اول هست و توی فصل بعدی من به موضوع بعدی خواهم پرداخت که معرفی آهنگسازها، موزیسین‌ها و گروه‌های موسیقی کم‌تر شناخته شده هست.


خب بحث موسیقی فیلم انقدر بحث گسترده‌ای هست که واقعا نمیشه تو یکی دو ساعت در موردش صحبت کرد به صورت کامل. سعی من بر این است که یک بسته‌ی خیلی مختصر و مفیدی در اختیارتون قرار بدم که یه راهنمایی‌ باشه برای مطالعه‌های بعدی یا سرچ کردن گشتن و گوش دادن به موسیقی‌های مختلف فیلم‌های متنوع.

خب بد نیست که در ابتدا یک اشاره‌ی کوتاهی به تاریخ موسیقی فیلم بکنم و همون‌طور که می‌دونید، اختراع و ابداع فیلم و موشن‌پیکچر در حالت کلی، برمی‌گرده به سال ۱۸۹۵ که برادران لومیر با اولین فیلم خیلی کوتاه خودشون با اسم ورود قطار به ایستگاه کلا این بحث موشن‌پیکچر و فیلم رو معرفی کردن به جامعه.

اما جالب این‌جاست که تا سال ۱۹۱۰، خبری از صدا به طور کلی توی این موشن‌پیکچرها، تو این فیلم‌ها نبود و اون موقع فیلم‌هایی که پخش می‌شد همراه بود با صدای پروژکتور. یعنی وقتی فیلم رو پخش می‌کردن صدای اون دستگاه پروژکتور هم همراه اون فیلم بود و جزو جدایی‌ناپذیر پخش فیلم بود.

بعد از ساخته شدن سالن‌های بزرگتر پخش فیلم و حالا یه جورایی این پروژکتورها رفت توی یک اتاق مخصوص به خودش، اون موقع بود که تازه شروع شد به استفاده از موسیقی توی فیلم.

چون دیگه اون موقع فقط صرفا صدای آدم‌ها به گوش می‌رسید و دیگه خبری از صدای پروژکتور نبود و یه سکوتی بود که شاید خیلی دلنشین نبود موقع پخش فیلم.

پس از سال ۱۹۱۰ ما کم‌کم شاهد حضور چند نوع موسیقی فیلم توی این سالن‌های سینما بودیم. اولین نوع موسیقی فیلم شامل بداهه‌نوازی پیانو یا ساز ارگان یا همون ارگ، ارگ بادی همراه با فیلم بود.

یعنی این سازها رو می‌آوردن داخل سالن و یک نفر می‌نشست و با این سازها بداهه‌نوازی می‌کرد. پس هربار که فیلم پخش می‌شد با دفعه‌ی قبلش موسیقیش یه تفاوتی داشت و همیشه ثابت نبود.

به مرور نوع دیگه‌ای از موسیقی فیلم وارد شد به صنعت سینما که اون رو با اسم کیوشیت می‌شناسند. کیوشیت در حقیقت یک فهرست بود از آهنگ‌ها و قطعات مشهور اون زمان که مردم گوش می‌دادند و براشون آشنا بود که توسط یک پیانیستی یا حالا چندتا ساز خیلی محدود در کنار هم، همون‌جا توی سالن سینما اجرا می‌شد.

پس یک لیستی بود از یک سری آهنگ‌هایی که قبلا ساخته شده و خبری از بداهه نوازی دیگه توش نبود. یه مدت که گذشت، یک بحثی توی موسیقی فیلم به وجود اومد به اسم فوتوپلی.

فوتوپلی چی هست؟ یک سری ریف‌های کوتاه، یک سری ملودی‌های خیلی کوتاه در حد دو میزان، سه میزان، چهار میزان که توی لحظات خاصی، توی حالت خاصی، توی حس و حال خاصی در فیلم پخش می‌شد و بقیه‌ب فیلم شامل همون یا بداهه‌نوازی بود یا همون کیوشیتی که ازش صحبت کردیم.

از آهنگسازانی که شروع کردن به ساختن فتوپلی برای فیلم‌ها، دو نفرشون خیلی مشهورن. اولی جان استپان زامکنیک (John Stepan Zamecnik) هست و دومی گاستون بورک (Gaston Borch).

و جالب این‌جاست که یک دستگاه‌هایی هم ساخته شده بود، یک سازی ساخته شده بود که خیلی شبیه پیانو بود و قطعات مختلفی داخلش بود. حالا صداهای مختلفی می‌تونست تولید بکنه، مثلا طبل‌های کوچیک داخلش بود، نمی‌دونم سوت داخلش بود و به این می‌گفتن فوتوپلیر و کارش همین بود.

یعنی طرفی که داشت پیانو می‌زد، یهو مثلا تو اون لحظه‌ی خاص اون بخش فتوپلی رو با همون دستگاه پلی می‌کرد، می‌نواخت و مردم هم می‌شنیدن.

برای این که آشنا بشید با مفهوم فوتوپلی، من یکی از فتوپلی‌های مشهور رد به اسم میستیریس پیزیکاتو (Mysterioso Pizzicato) براتون پخش می‌کنم و مطمئنم که خواهید شناخت. توی انیمیشن‌های مختلف، توی فیلم‌های مختلف ازش استفاده شده.

یه مدتی که گذشت، با خودشون فکر کردن گفتن خب این چه کاریه ما بریم آهنگ‌های آهنگ‌سازهای دیگه رو بیاریم این‌جا پخش بکنیم به صورت زنده. چه بهتر که یه آهنگ اختصاصی برای اون فیلم بسازیم.

منتها این موضوع چون هزینه‌ی زیادی داشت، اولا خب یک آهنگساز باید استخدام می‌شد و یک قطعه‌ای رو می‌نوشت، تنظیم می‌کرد. با توجه به این که همچنان موسیقی فیلم به صورت زنده اجرا می‌شد، توی هر اجرایی باید یک گروه ارکستر خیلی بزرگ میومدن اون‌جا، می‌نشستن و این قطعه‌ی مخصوص به این فیلم رو اجرا می‌کردن و این خیلی هزینه‌بردار بود به همین دلیل فقط مخصوص فیلم‌هایی بود که خیلی بودجه‌ی زیادی داشتند، فیلم‌های بزرگی بودند و آثار کارگردان‌ها و نویسنده‌های بزرگی بودند که مشهور بودند و مطمئن بودند که انقدر سود عایدشون میشه که بخوان این کار رو انجام بدن.

اولین فیلمی که موسیقی با سکانس‌ها و پلان‌هاش هم‌خوان بود، یعنی موسیقی‌ای که ساخته بودن از نظر زمان کاملا می‌نشست روی اون پلان و سکانس و از نظر حتی حسی هم روی اون پلان و سکانس می‌نشست، فیلمی بود با عنوان دون ژوان یا دون خوان (Don Juan) اثر آلن کراسلند (Alan Crosland) با آهنگسازی ویلیام اکست (William Axt).

پس یواش یواش اون موسیقی فیلمی که امروز می‌شناسیم داره شکل می‌گیره. این فیلم محصول سال ۱۹۲۶ هست و جالبه بدونید که این موسیقی برای اولین بار روی تصویر قرار گرفت. یعنی دیگه لازم نبود یه گروهی به صورت زنده‌ این موسیقی رو پخش بکنه و بالاخره ضبط شده بود و همراه با فیلم پخش می‌شد.

بعد از این اتفاق خب باز فیلم‌سازها با خودشون فکر کردن، گفتن که اگه میشه موسیقی رو گذاشت روی تصویر و ضبط کرد همزمان با تصویر، خب چرا به همون روش، با همون سیستم ما نیایم صدای آدم‌ها رو بذاریم روی فیلم.

این جریان استفاده از صدای آدم‌ها توی فیلم به جای حالا موسیقی با فیلم د جز سینگر (The Jazz Singer) سال ۱۹۲۷ شروع شد. تو این فیلم اولین بخشی که ما صدای یک آدم رو سینک می‌بینیم با حرف زدن اون توی فیلم، یک جایی هست که خواننده‌ی جز، اون شخصیت اصلی روی سن شروع میکنه به صحبت کردن و اولین جمله‌ای که میگه:Wait a minute.

این خیلی مشهور شد. اگر سرش بکنید توی اینترنت به‌ عنوان اولین گام خروج سینما از فیلم صامت شناخته میشه و بعد از اون بود که دیگه صنعت دوبله به وجود اومد و فیلم‌ها به عبارتی دارای حرف و سخن شدند.

البته این رو تو پرانتز بگم که این فیلم از نظر تاریخی خیلی ارزشمند هست برای سینما ولی از نظر مفهومی کاملا یک فیلم نژادپرستانه و ریسیست هست. اگر دوست داشته باشید در موردش بخونید، می‌بینید که چقدر المان‌ها و اشارات نژادپرستانه توی این فیلم نسبت به سیاه‌پوست‌ها وجود داره.

واقعیت اینه که موسیقی جزو جدایی‌ناپذیر فیلم‌های صامت و غیر صامت بوده و هست. البته ما فیلم‌هایی رو داریم که اصلا توشون موسیقی نمی‌شنویم. مثل فیلم نو کانتری فور اولدمن (No Country for Old Men) اثر برادران کوئن. یکی از برجسته‌ترین آثار سینمایی محسوب میشه ولی با این حال اکثر آثار سینمایی، دارای موسیقی هستن توی متن خودشون که در ادامه درمورد اون‌ها صحبت خواهیم کرد.

اما المان‌های موسیقی فیلم چی هستن؟ المان‌های موسیقی فیلم دقیقا همون المان‌های موسیقی در حالت کلی هستن. تفاوتشون فقط این هست که این المان‌ها در خدمت لحظه، در خدمت فیلم و در خدمت اون حس و حال اون سکانس هستند.

از این المان‌ها میشه به تمپو یا سرعت موسیقی اشاره کرد که هماهنگ هست با ضرب‌آهنگ فیلم. مثلا یک ملودی رو که تو فیلم تکرار میشه با تمپو پایین وقتی اجرا می‌کنند، در حقیقت احساس تعلیق توی اون صحنه به وجود میاد و همون ملودی رو میشه با تمپوی بالا و سرعت بالا اجرا کرد و احساس عجله، احساس اضطراب، احساس فرار کردن، حالا توی اون سکانس به وجود آورد.

المان بعدی، ملودی هست. خب یک فیلم با توجه به فضایی که داره از گام‌ها و مدهای مختلف می‌تونه استفاده بکنه آهنگساز برای ساخت موسیقی.

توی صحنه‌هایی که خیلی حالت برایت (bright) و حالت شاد دارن، بیاد از گام‌ها و مدهای روشن‌تر استفاده بکنه. توی صحنه‌هایی که دارک‌تر (dark) هستند، غمگین‌تر هستند، از گام‌ها و مدهای دارک.

هارمونی هم یکی از المان‌های مهم موسیقی فیلم هست که مثلا ما داریم توی فیلم‌هایی که از آکوردهای دیسونانت (dissonant) استفاده میشه برای صحنه‌های دلهره‌آور و یا ایجاد شوک توی بیننده‌ی فیلم. پس در حقیقت المان‌های موسیقی در خدمت فیلم هستند توی موسیقی فیلم.

نکته‌ی بعدی این که موسیقی‌ای که برای یک فیلم ساخته میشه، غالبا دو نوع هست. یکی از اون‌ها موسیقی‌ای هست که همزمان با لحظه، همزمان با روند فیلم تغییر می‌کنه و حضورش توی فیلم خیلی مشهود نیست.

یعنی شما موسیقی رو اگر دقت نکنید، شاید نمی‌شنوید. به این حالت میگن فیلم‌اسکور (Film Score) یا مووی‌اسکور (Movie Score).

اما یه جور دیگه‌ای، یک نوع دیگه‌ای از موسیقی فیلم داریم به اسم ساوند‌ترک (Sound track)، یعنی یک موسیقی‌ای هست که این بار مشهود هست توی فیلم و شما به راحتی اون رو می‌شنوید.

و بعد هم این ساوندترک‌ها ممکنه بعد از اکران فیلم حالا یه مدتی بعدتر به صورت DVDها یا به صورت فایل‌های الکترونیکی در دسترس حالا علاقه‌مندان قرار بگیرن و اون رو به تنهایی هم میشه شنید و ازش می‌شه لذت برد ولی توی مووی اسکور شاید این حالت یه مقداری کمتره، یعنی موسیقی همراه با تصویر هست که معنی پیدا میکنه.

کار اصلی فیلم اسکور، فضاسازی برای تصویره یعنی بیننده رو یه جورایی آماده می‌کنه برای اتفاقات بعدی یا اون حس اون اتفاقی که داره تو اون سکانس میفته رو منتقل می‌کنه به شنونده.

و اگه مووی اسکور رو از صحنه‌ها حذف بکنیم، یا یه چیز دیگه‌ای بیایم به جاش بذاریم کلا حس اون فیلم عوض میشه و هنر آهنگساز این‌جا باید البته این باشه که بیننده متوجه اون موسیقی نشه تا زمانی که بهش دقت بکنه و اون موسیقی در بطن فیلم تنیده شده باشه.

خب بریم سراغ چندتا نمونه‌ی موسیقی فیلم خوب. قبل این که شروع بکنیم، من به این نکته اشاره بکنم که انقدر تعداد فیلم‌ها و تعداد موسیقی فیلم‌های خوب زیاده که مسلما توی این پادکست جا نخواهد شد، من بخوام تعداد زیادی رو اسم ببرم و صرفا یه فهرستی رو آماده کردم از موسیقی‌های مورد علاقه‌ی خودم.

اگر اسم فیلم و اسم موسیقی فیلم مورد علاقه‌تون رو این‌جا نمی‌شنوید به این معنی نیست که اون‌ها موسیقی خوبی نیستن و خیلی خوشحال می‌شم اگر شما به فیلم‌هایی اشاره بکنید که اینجا اسمی ازشون برده نمیشه.

خب اولین فیلمی که توی فهرست من هست، اسمش هست الویتر تو د گلوز (Elevator to the Gallows) اثر لوییس مال (Louis Malle) و با آهنگسازی فوق‌العاده‌ی مایلز دیویس (Miles Davis). یکی از شاهکارهای موسیقی فیلم هست این موسیقی و به صورت ساوندترکه و می‌تونید دانلود بکنید یا بخرید و گوشش بدید.

نکته‌ای که در مورد این موسیقی این فیلم هست اینه که مایلز دیویس اون رو کاملا به صورت ایمپرووایز (improvise) نواخته، یعنی کاملا بداهه‌نوازیه. فیلم رو براش پخش کردن و همون‌جا نشسته و با سازش، حالا همراه با گروهش بداهه‌نوازی کردن‌ روی این فیلم و کاملا هم منطبق هست با حس و حال فیلم.

حس مالیخولیایی و بیگانگی با جهان درش موج می‌زنه، یعنی چیزی که تو این فیلم هم ما شاهدش هستیم و از این نظر هم ارزشمنده چون مایلز دیویس برگشته به ریشه‌های موسیقی فیلم.

همون‌طور که گفتیم در ابتدا نوازنده‌ها به صورت بداهه‌نوازی روی فیلم موسیقی اجرا می‌کردند و مایلز دیویس این جا هم برگشته به ریشه‌ها.

اصولا بازگشت‌های مایلز دیویس به ریشه‌ها همیشه یه تحولاتی خیلی عظیمی رو توی موسیقی به بار آورده. همون‌جوری که جز مُدال رو هم معرفی کرد به موسیقی مدرن، این‌جا هم این حرکتی که انجام میده توی ساخته‌ی موسیقی واقعا یک تحول هست در عرصه‌ی موسیقی فیلم.

بخش‌هایی از این موسیقی فوق‌العاده رو با هم می‌شنویم. (16:45-17:40)

فیلم بعدی همون‌جوری که احتمالا خیلی‌ها حدس زدن، فیلم اینتراستلار اثر کریستوفر نولان (Christopher Nolan) با موسیقی هانس زیمر (Hans Zimmer).

هانس زیمر یکی از مطرح‌ترین آهنگسازان در زمینه‌ی موسیقی فیلم هست. کارهاش تقریبا همگی ماندگارن، چه حالا بتمن رو اگه به یاد بیارید گلادیاتور، دزدان دریایی کارائیب، خط باریک قرمز یا فیلم اینسپشن (Inception)، این‌ها همه جزو آثار به یاد ماندنی موسیقی فیلم هستن.

ایشون تسلط بالایی روی ارکستراسیون و همچنین صداسازی داره. یعنی کلا این دو علم در موسیقی، دوتا رشته‌ی کاملا جدا هستند، یعنی اصولا کسی که ارکستراسیون انجام میده، خیلی در زمینه‌ی صداسازی لزومی نداره که آدم واردی باشه ولی هانس زیمر در این زمینه هم، حتی در زمینه‌ی ضبط موسیقی یک آهنگساز بسیار قابل هست.

هانس زیمر برای موسیقی فیلم اینتراستلار، از ساز ارگ کلیسا استفاده کرده. یعنی تجهیزاتشون رو بردن داخل یک کلیسای جامع و اون‌جا از ارگ اون کلیسا استفاده کردن برای ساخت موسیقی این فیلم.

استفاده از ارگ این‌جا خیلی موضوعیت داره، به خاطر این که موضوع فیلم در مورد جدایی انسان از زمین، سفر برای حالا منظومه‌ی شمسی و اون حس متافیزیک بودن این سفر کلا توسط ساز ارگ خیلی خوب منتقل میشه چراکه ساز ارگ خودش یک ساز مذهبیه و یک رابطه‌ی مستقیم و نزدیکی با مسئله‌ی متافیزیک داره.

خود زیمر در خصوص ساز ارگ، میگه که ارگ خیلی شبیه انسانه. مثل انسان نفس می‌کشه، چون ساز ارگ یک ساز بادی هست و خیلی سیستم تامین هوا برای ساز ارگ خیلی سیستم عظیمی هست، دقیقا شبیه ریه‌های انسان هست و این انسانی بودن این ساز هم تو این فیلم یک موضوعیت و حس و حال خیلی خوبی رو انتقال میده.

این‌جا با هم تم اصلی موسیقی فیلم اینتراستلار رو گوش می‌دیم. دقت بکنید به صدای ارگ توی این قطعه و لذت ببرید از اون. (20:00-20:40)

نکته‌ی دیگه‌ای که توی موسیقی این فیلم هست اون سکانسی هست که این افراد فرود میان روی سیاره‌ای که کلش اقیانوس بود، فکر می‌کنم اسم سیاره، سیاره‌ی میلر بود.

اون‌جا توی دقیقه‌ی اول، موسیقی ۴۸ بیت پر مینت (beat per minute) هست. یعنی تمپوش ۴۸ هست. ۴۸ ضرب در دقیقه. در دقیقه‌ی دوم، این تمپو افزایش پیدا می‌کنه، به پنجاه می‌رسه و در دقیقه‌ی سوم می‌رسه به شصت که دقیقا منطبق میشه بر ثانیه‌های روی یک ساعت.

کلا تمپوی شصت توی خیلی از موسیقی‌ها استفاده شده توی فیلم. این تیک تیک ساعت، یعنی منطبق بودن با این تیک تیک ساعت باعث میشه یه حس تعلیقی ایجاد بشه.

خود هانس زیمر توی فیلم دانکرک (Dunkirk) هم از این استفاده کرده. توی خط باریک قرمز هم از این استفاده کرده. این یه چیز معمول هست بین آهنگسازان.

منتها حالا این‌جا ما می‌بینیم وقتی اون سفینه روی سیاره می‌شینه، موسیقی ما دارای تمپوی ۴۸ هست. یعنی میشه گفت در هر شصت ثانیه، ما ۴۸ تا ضرب داریم. یعنی اگه تقسیمش کنیم طول هر ضرب میشه ۱/۲۵ثانیه.

حالا این‌ها رو اگه ضرب و تقسیم بکنیم با تعداد روزهای سال و این‌ها، می‌رسیم به همون موضوعی که توی این فیلم بهش اشاره شد. یعنی هر یک ساعت روی این سیاره برابر با هفت‌ساله.

اگه این‌ها رو هم ضرب و تقسیم بکنیم به همین می‌رسیم. یعنی این تمپوی ۴۸ یا همون ۴۸ ضرب در هر شصت ثانیه برای ما نشان‌دهنده‌ی این نسبت هست توی این فیلم. موسیقی مخصوص به این سکانس رو با هم بشنویم. خیلی زیبا هست. (22:25-23:10)

فیلم بعدی سایکو (Psycho) هست. اثر جاودانه‌ی آلفرد هیچکاک با موسیقی برنارد هرمن (Bernard Herrmann). موسیقی این فیلم هم یک نقطه‌ی عطفی حساب می‌شه توی بحث موسیقی فیلم.

خصوصا دوست دارم درمورد اون صحنه‌ی قتل توی حمام صحبت بکنم. اونجا وقتی که حالا اون قاتل با چاقو میره و زن شخصیت اصلی داستان رو به قتل می‌رسونه توی حمام، ما صدای یه گروه ویالون رو می‌شنویم که به صورت خیلی دیسونانت شروع می‌کنه به نواختن یک قطعه‌ای که از لحظه‌ی قتل این خانم شروع میشه و تا پایانش ادامه پیدا می‌کنه. (23:50-24:25)

اگه این قطعه رو بیایم از این سکانس حذف کنیم، این کار رو انجام بدید. اگر این فیلم رو دارید برید و صداش رو ببندید و این بخش رو نگاه بکنید. میشه گفت کلا اون حس ترس، هراس و دلهره از اون سکانس زدوده میشه وقتی این موسیقی حضور نداره.

کار بسیار عالی‌ای که برنارد هرمن توی این فیلم انجام میده و یکی از تاثیرگذارترین نمونه‌های موسیقی فیلم در زمینه‌ی انتقال حس به حساب میاد و خیلی از آهنگسازها ازش الهام گرفتن که بعدا من اشاره‌ای خواهم کرد یکی از این نمونه‌ها رو.

فیلم بعدی فیلم د گاد فادر (The Godfather) هست، اثر فرانسیس فورد کاپولا (Francis Ford Coppola) و موسیقی جاودانه‌ی نینو روتا (Nino Rota). اگر با نینو روتا آشنا باشید, ایشون از نه سالگی کنسرت می‌ذاشته توی اروپا، یعنی تور داشته توی اروپا و آهنگ‌هاش رو اجرا می‌کرده.

خودش‌ رو به عنوان یک آهنگساز نوستالژیک می‌شناسه، حتی منتقدین هم همین نظر رو دارن. یعنی آهنگ‌هایی که می‌سازه اکثرا حس نوستالژی توشون موج می‌زنه. توی فیلم پدرخوانده هم ما این نوستالژی رو می‌بینیم.

نوستالژی ایتالیایی، دوری از وطن و نوستالژی رابطه‌ی بین پسر و پدر. میشه گفت این فیلم یکی از مباحث اصلیش چالش به ارث گذاشتن قدرت برای فرزندانه.

یه جایی توی فیلم ما می‌شنویم قبل از مرگ ویتو کورلئونه (Vito Corleone) که برمی‌گرده به مایکل میگه من هیچ وقت نمی‌خواستم که این اتفاق برای تو بیفته. نمی‌خواستم که تو جانشین من باشی و می‌خواستم تو یک سناتور یا یک سیاستمدار باشی به جای اینکه تبدیل بشه به رئیس یک باند مافیایی.

این نوستالژیه و این چالشه توی موسیقی این فیلم موج می‌زنه. نینو روتا توی موسیقی فیلم پدرخوانده یک استفاده‌ی جادویی هم از سازهای مختلف می‌کنه. مثلا ساز ترومپت.

ساز ترومپت یک سازی هست که توی موسیقی جز و موسیقی قرن بیستم، خصوصا توی جز نقش خیلی کلیدی‌ای داره. یعنی شاید بشه گفت یکی از کلیدی‌ترین سازهاست و معمولا تک‌نوازی می‌کنه، اون جلوئه، صداش از همه بلندتره.

یه جورایی خود ترومپت هم چه تو موسیقی کلاسیک، چه تو موسیقی مدرن نمادی از قدرت و جنگ، اقتدار و حماسه‌ست. توی فیلم پدرخوانده ترومپت، ساز مخصوص دون کورلئونه‌ست.

یعنی شما هروقت صدای ترومپت رو می‌شنوید، دون کورلئونه توی اون سکانس حضور داره. خصوصا ابتدای فیلم، یعنی قبل از شروع شدن تصویر، ما صدای ترومپت رو می‌شنویم که شروع می‌کنه به نواختن تم اصلی موسیقی فیلم پدرخوانده و بعد اولین تصویری که می‌بینیم تصویر دون کورلئونه‌ست که روی صندلیش نشسته و کاملا قدرتش توی اون سکانس به نمایش دراومده.

دیگه ما صدای ترومپت زو خیلی نمی‌شنویم تا وقتی که دون کورلئونه تیر می‌خوره و ترور میشه. اونجا باز هم صدای ترومپت رو می‌شنویم و نشون میده یا باز تاکید می‌کنه که ترومپت ساز دون کورلئونه‌ست.

در کنار ترومپت، ابوا رو داریم که ساز مایکله. یعنی باز هم وقتی صدای ابوا رو می‌شنویم، ما مایکل رو می‌بینیم توی صحنه و توی تم اصلی آهنگ هم این کاملا مشهوده.

یعنی آهنگ با ترومپت شروع میشه و بعد ابوا هست که تم اصلی رو می‌نوازه در ادامه. ما همین ابتدای فیلم، می‌فهمیم که قراره ملودی اصلی که نماد قدرت هست توی این قطعه‌ی موسیقی، از ترومپت به ابوا یا از حالا دون کورلئونه به مایکل، پسرش منتقل بشه.

بیاید این بخش رو با هم بشنویم و دقت بکنیم به ریزبینی نینو روتا توی ساخت تم اصلی موسیقی پدرخوانده. (28:25-29:10)

حالا جالب اینجاست آخر فیلم، یعنی سکانس آخر فیلم که مایکل دیگه به قدرت می‌رسه و افرادش میان دستش رو می‌بوسن و تبدیل میشه به دون کورلئونه، باز هم ما برای اولین بار روی تصویر مایکل صدای ترومپت می‌شنویم.

اینجا آهنگساز به ما می‌فهمونه که ترومپت صرفا ساز ویتو نیست، بلکه ساز دون کورلئونه‌ست. یعنی اون دون بودن با این سازه پیوند خورده. وقتی مایکل دون میشه، دیگه سازش از ابوا تبدیل میشه به ساز ترومپت و اون تبدیل میشه به ویتو کورلئونه‌ی بعدی.

فیلم بعدی فیلم For a Few Dollars More اثر سرجیو لئونه (Sergio Leone) هست با موسیقی به یاد ماندنی انیو موریکونه (Ennio Morricone). سبک این موسیقی سرف میوزیک (Surf Music) هست. سرف همون موج‌سواری.

اسم یک سبک هست سرف میوزیک و سرف راک هم یکی از سبک‌های راک هست که از این سبک سرف میوزیک مشتق شده. توی فیلم‌های دیگه هم این سبک رو به عنوان موسیقی فیلم ما می‌شنویم که مشهورترینشون فیلم پالپ فیکشن (Pulp Fiction) هست.

خب قبل از اینکه فیلم‌های وسترن اسپاگتی وارد سینما بشن، فیلم‌های وسترن موسیقیشون موسیقی ارکستر بوده. یعنی شبیه موسیقی کلاسیک و توسط ارکستر نواخته می‌شده و خبری از این سبک موسیقی توی فیلم‌های وسترن نیست.

اما با ظهور فیلم‌های وسترن اسپاگتی، این موسیقی هم میاد و در کنار این فیلم‌ها قرار می‌گیره. چرا؟ یکی از دلایل مهمش بودجه‌ی کم این فیلم‌هاست. یعنی یکی از المان‌های تعریف فیلم وسترن اسپاگتی بودجه‌ی کم اونه.

برای ساختن موسیقی ارکستر، همون‌جور که قبلا هم اشاره کردیم، بودجه‌ی خیلی زیادی لازمه برای نوازنده‌ها برای ضبط اون خصوصا ولی توی سرف میوزیک خب ما سازهای کمتری رو داریم، گیتار الکتریک داریم، سازدهنی داریم، نمی‌دونم زنبورک داریم، صدای آدم داریم.

این‌ها اولا تعدادشون خیلی کمه نسبت به ارکستر، دوما ضبط کردنشون خیلی ساده‌ست. مثل سازهای ارکستر نیستند. به همین دلیل این بودجه‌ی کم باعث شد که این موسیقی هم یه جورایی کوچیک بشه و این سبک جدید وارد وسترن بشه.

حالا یکی از تفاوت‌هایی که موسیقی فیلم اسپاگتی یا سرف موزیکی که روی این فیلم‌ها ساخته میشه با مثلا سرف راک داره یا خود سرف میوزیک داره، اینه که توشون افکت هم خیلی زیاد هست.

یعنی مثلا شما صدای شلاق رو می‌شنوید، صدای شلیک گلوله رو می‌شنوید، صدای شیهه‌ی اسب رو می‌شنوید و این‌ها جزو خصوصیات این سبک از موسیقی فیلم هست.

این‌جا بیایم تم اصلی موسیقی این فیلم رو با هم بشنویم و این المان‌هایی که گفتم و این سازهایی که گفتم رو با هم بهش دقت بکنیم و تشخیصشون بدیم. (32:35-33:20)

فیلم بعدی فیلم استار وارز (Star Wars) هست، اثر جرج لوکاس (George Lucas) و با موسیقی جان ویلیامز جان ویلیامز (John Williams). جان ویلیامز هم جزو اون آهنگسازهایی هست که خیلی مشهورن در زمینه‌ی ساخت موسیقی فیلم و آثارش اکثرا جزو آثار به یاد ماندنی هستند مثل فهرست شیندلر، پارک ژوراسیک، هری پاتر، ای تی و امثالهم.

حالا چرا بین این همه من استاوارز رو انتخاب کردم؟ به خاطر این که موسیقی این فیلم تم داره. یعنی خیلی گسترده‌ست. برای هر کاراکتر، برای هر سرزمین و برای هر سیاره، برای هر جا و مکان یک موسیقی مخصوص داره و این موسیقی فیلم استاروارز رو خیلی قوی می‌کنه و در کنار اون ساختش رو خیلی سخت و زمان‌بر می‌کنه.

من خیلی درمورد این تم‌ها و موسیقی فیلم استار وارز در حالت کلی صحبت نخواهم کرد. پیشنهاد می‌کنم پادکست گپ دایو رو بشنوید که در مورد موسیقی فیلم منتشر میشه و قسمت شصت و چهارش در مورد فیلم استار وارز هست و نکات خیلی خوبی رو در مورد موسیقی این فیلم اونجا بیان می‌کنه و پیشنهاد می‌کنم حتما این قسمت رو بشنوید و من آدرس این اپیزود پادکست رو توی بخش توضیحات پادکست قرار خواهم داد.

منتها نکته‌ی مهمی که در مورد موسیقی استاروارز هست اینه که جان ویلیامز به شدت از آلبوم پلنتز (Planets) اثر گوستاو هالتز (Gustav Holst) آهنگساز موسیقی کلاسیک قرن بیستم وام گرفته.

نه من در حد و اندازه‌ای هستم که بخوام از کلمه‌ی کپی استفاده بکنم برای این کار و نه جان ویلیامز انقدر آهنگساز ناتوانی هست که بخواد کپی بکنه، منتها پیشنهاد میکنم حتما این آلبوم موسیقی رو گوش بدید.

این آلبوم قطعاتش هر کدوم یکی از سیارات منظومه‌ی شمسی است و برای هر کدوم از این سیارات، ما یک تمی رو داریم و یه قطعه‌ای رو داریم.

اینجا من یه بخشی رو از آلبوم پلنتز اثر گوستاو هالتز پخش می‌کنم و در کنارش یکی از قطعات فیلم استار وارز رو پخش خواهم‌ کرد و خودتون متوجه شباهت این دوتا با هم خواهید شد. (35:48-36:48)

دو سه تا نکته هم در مورد این آلبوم پلنتز براتون بگم. یکی این که وقتی که این اجرا شد تا اوایل قرن بیستم، ازش استقبال نشد. منتقدین به شدت کوبیدند اجراهای اون رو چون موسیقی خیلی شلوغی هست. موسیقی پری هست و خیلی‌ها می‌گفتن که این خیلی سر و صدا داره، خیلی نویزیه و ازش اصلا استقبال نشد. مردم هم دوستش نداشتن.

منتها خود گوستاو هالتز درمورد این آلبوم، این قطعات میگه که فعلا این موسیقی درک نمیشه و در آینده ما شاهد خواهیم بود که مردم ارزش اصلی این قطعات رو خواهند فهمید که واقعا این اتفاق هم میفته و خیلی از گروه‌های موسیقی و خیلی از آهنگسازها ازش الهام می‌گیرن.

خب بریم سراغ چندتا نمونه‌ی ایرانی از موسیقی فیلم و به اون‌ها هم اشاره‌ای بکنیم. واقعیتش اینه که قبل از حتی نوشتن این اپیزود، من یک نظرسنجی‌ای رو توی اینستاگرام و توی توییتر انجام دادم و از کاربرها پرسیدم که به نظرشون چه موسیقی فیلم ایرانی‌ای برجسته‌ست و از چه موسیقی فیلمی لذت‌ بردن و خیلی واکنش‌های خوبی گرفتم.

فیلم‌های خیلی مطرحی رو معرفی کردن مثل شب‌های روشن اثر پیمان یزدانیان یا در دنیای تو ساعت چند است، داش آکل، سرب، ترن، رضا موتوری، مادر، خیلی دور خیلی نزدیک، دوئل، اعتراض، دلشدگان و کلی فیلم‌های خوب دیگه.

ولی خب وقت ما می‌دونید که محدود هست و نمیشه در مورد همه‌ی اون‌ها صحبت بکنیم. من چندتا رو به انتخاب خودم انتخاب کردم و در مورد اون‌ها صحبت خواهم کرد.

این نکته رو هم بهش اشاره بکنم برای چندمین بار در طی قسمت‌های مختلف این پادکست که من از موسیقی سنتی سررشته‌ای ندارم و به خودم اجازه نمی‌دم درمورد موسیقی سنتی اظهار نظر بکنم و به همین دلیل موسیقی فیلم‌هایی که موسیقی سنتی دارن رو من حذف کردم از لیستم و می‌سپارم به کاردان‌ها و کسانی که فعال هستند در زمینه‌ی موسیقی سنتی.

تو این نظرسنجی من اسم کریستف رضایی رو خیلی زیاد شنیدم. واقعا یکی از آهنگسازان برجسته هست. آهنگسازان هوشمند هست که فرانسوی ایرانی هم هست همونطور که می‌دونید و مشهورترین اثرش فیلم کنعان هست که موسیقیش خیلی استفاده شده توی جاهای مختلف.

اگرچه کار بسیار منحصر به فرد و قوی‌ای هست و توش می‌بینیم که استفاده از سازهای سنتی ایرانی در کنار موسیقی غربی به خوبی انجام شده و یک تلفیق خیلی خوب رو ایجاد کرده آقای کریستوف رضایی. یه بخشی از موسیقی فیلم کنعان رو این‌جا بشنویم که یک خاطره‌ای هم تازه بکنیم. (40:26-40:40)

اسم پیمان یزدانیان هم هم خیلی شنیدم توی نظراتی که دوستان داده‌ بودن. ایشون هم یک پیانیست و آهنگساز قهار هست و آهنگسازی در سبک رمانتیک انجام میده.

موسیقی رمانتیک مربوط به قرن نوزدهم هست و اون موقع خیلی باب بوده و آهنگسازها و نوازنده‌های مثل شوپن اون موقع در این زمینه فعالیت می‌کردند. مثلا خیلی مشهود هست این موضوع در موسیقی فیلم شب‌های روشن یا باد ما را خواهد برد و حتی توی فیلم سربازهای جمعه هم این رو می‌شنویم.

خب این‌جا به عنوان مثال من موسیقی فیلم شب‌های روشن رو براتون پخش خواهم کرد که می‌دونید که اصل این داستان یکی از داستان‌های فئودور داستایفسکی هست.

می‌دونید که داستایفسکی مربوط به قرن نوزدهمه و موسیقی رمانتیک هم مربوط به قرن نوزدهمه و این هماهنگی بین اون زمان داستان اصلی و موسیقی که آقای یزدانیان در سبک رمانتیک ساختن برای این فیلم قابل ستودن و خیلی شنیدنی هست. (41:56-42:20)

بابک بیات هم یکی از آهنگسازهایی بود که کاربرها خیلی بهش اشاره کرده بودند. واقعا یکی از آهنگسازهای مطرح و به نام و توانای موسیقی ایران بودن و کارهاشون بیشتر به صورت ساوندترک هست توی موسیقی فیلم‌ها.

یعنی شما می‌تونید اون‌ها رو جداگانه بشنوید و هیچ نیازی به تصویر نداره در حقیقت کارهایی که می‌سازند برای موسیقی فیلم. اگرچه کاملا از نظر مفهوم منطبق هست با فیلم‌هایی که می‌بینیم.

بیشتر کارهاشون وکال محور هست، یعنی خواننده داره چون بابک بیات در حقیقت میشه گفت یه آهنگساز سبک پاپ بود بیشتر تا مثلا یه سبکی مثل کلاسیک و این طبیعیه.

مثلا توی قطعاتی که قبل انقلاب برای فیلم ساخت، مثل فریاد زیر آب با بازی و صدای جادویی داریوش یک نمونه هست از این موسیقی‌هایی که ایشون می‌ساختن و بعد از انقلاب هم ما کلی فیلم و سریال داشتیم که ایشون کار موسیقیش رو انجام داده بودند مثل فیلم‌هایی مثل مرسدس، دست‌های آلوده، سام و نرگس، ولایت عشق و قرمز که همه‌ی این‌ها می‌دونید یه جورایی وکال محور هستند یا نزدیکن به موسیقی پاپ ایرانی.

واقعیتش وقتی که جرقه‌ی اولیه‌ی این اپیزود توی ذهن من زده‌ شد، من برای نمونه‌ی موسیقی فیلم ایرانی اولین موسیقی‌ای که به ذهنم رسید موسیقی فیلم نرگس بود. فیلمی اثر رخشان بنی اعتماد در سال ۱۳۷۰ ساختن ایشون و موسیقی محمدرضا علیقلی که ایشون هم یکی از آهنگسازان مطرح ایرانی هستند.

وقتی این فیلم اکران شد خب من سنم خیلی کم بود. شاید چهار پنج ساله بودم. اصلا این موضوع این فیلم هم مناسب سن من نبود که من بخوام این فیلم رو ببینم یا برام پخشش بکنن ولی خاطره‌ی خیلی خوبی من با این فیلم دارم، با موسیقیش در حقیقت.

اون هم این هست که خب پدر من اون موقع کار فیلم‌سازی می‌کرد و کارش ساخت فیلم مستند بود و تو خونه‌ی ما همیشه موسیقی فیلم جای خیلی خاصی داشت.

ما یه کاست‌پلیر داشتیم که پدر من اصلا یه کلکسیون کاست موسیقی داشت که موسیقی فیلم کلا یه بخشی از این کلکسیونش بود و این رو توی خونه پخش می‌کرد و کلا جرقه‌ی موسیقی هم تو ذهن من شاید از این‌جا شروع شده باشه با شنیدن آهنگ‌های مختلف این کلکسیون پدرم که گوش می‌داد تو خونه.

موسیقی این فیلم هم یکی از کاست‌هایی بود که من به وضوح در خاطرم هست که پدرم این موسیقی رو پخش می‌کرد توی خونه و یه حس نوستالژی عجیبی داره برای من این موسیقی و ملودی اون بدون این که دوباره اون رو گوش بدم در سال‌های بعد توی ذهن من حک شده بود و وقتی ساز رو دستم می‌گرفتم این ملودی رو خیلی به صورت حفظی و ناخودآگاه می‌تونستم با ساز بزنم.

موسیقی این فیلم رابطه‌ی خیلی تنگاتنگی داره با موضوع فیلمش و حس درماندگی و فقر رو چه توی ملودیش، چه توی سازهایی که استفاده میشه، چه توی نواختنش و هارمونیش کلا خیلی کامل و به زیبایی منتقل می‌کنه این حس‌ها رو.

ملودی فوق‌العاده‌ای داره. همون‌ جوری که گفتم تو ذهن من حک شد و مطمئنم کسایی که اون فیلم رو دیدن ملودی فیلم نرگس تو ذهنشون حک شده.

ساخت ملودی خوب توی موسیقی حالا چه تو موسیقی فیلم باشه، چه تو موسیقی‌های دیگه یک چالشی هست توی موسیقی امروز. موسیقی امروز از نداشتن ملودی‌های گیرا و خوب رنج می‌بره و شاید یکی از مشکلات موسیقی امروز بشه گفت هست نبود ملودی توی موسیقی.

این‌جا من موسیقی اصلی فیلم نرگس رو براتون پخش می‌کنم. ببینید چه ملودی گیرایی داره. چه حس عجیب و غریبی داره و واقعا یکی از به‌یادماندنی‌ترین قطعات موسیقی فیلم هست. (46:44-47:15)

و من یه اشاره‌ای هم بکنم به یکی دیگه از کارهای آقای علیقلی. کلاه‌قرمزی و پسرخاله. موسیقی اون هم می‌بینید که هم ملودیش، هم ترانه‌ش، هم اصلا خود آهنگه اصلا صدای سازهاش تو ذهنمون مونده.

نسل ما که فیلم کلاه‌قرمزی و پسرخاله برامون خیلی خاطره‌ساز هست، توی ذهنمون مونده کامل. دوست دارم این‌جا اشاره بکنم به اون قطعه‌ای که توی اتوبوس موقعی که کلاه قرمزی می‌خواد بره تهران پخش میشه. آقای راننده، می‌دونم همه‌تون تو خاطرتون هست.

اون بخش اینسترومنتال اولش خیلی شبیهه به یکی از کارهای هایده و این هوشمندی خیلی زیاد آقای علی‌قلی رو می‌رسونه که ما می‌دونیم که هایده آهنگ‌هاش شاید عجین شده با جاده، با گوش دادن توی اتوبوس، با گوش دادن توی ماشین و خیلی خوب آقای علی‌قلی میاد یه قطعه‌ای رو می‌سازه که هم از نظر آوایی یعنی صداهای سازهایی که می‌شنویم توش و هم از نظر ملودی خیلی نزدیکه به این قطعه و خیلی منطبق هست با اون تصاویری که ما می‌بینیم از اتوبوس که داره توی جاده حرکت می‌کنه و کاملا حس نوستالژیک خیلی خوبی داره. (48:42-49:25)

خب مگه میشه در مورد موسیقی فیلم ایرانی صحبت کرد و اسمی از مجید انتظامی نبرد؟ مجید انتظامی واقعا یکی از شاید بشه گفت بزرگترین آهنگسازهای حال حاضر ایران هست و یکی از بهترین ملودی سازهای موسیقی ایران هست. ملودی‌های خیلی گیرایی می‌سازه و این فیلمی که انتخاب کردم، از کرخه تا راین هم یک ملودی فوق‌العاده گیرا داره که همه‌مون خاطرمون هست.

من این فیلم رو خب باز هم کوچیک بودم ولی میگم به خاطر شغل پدرم ما سینما خیلی زیاد می‌رفتیم و یادم میاد که این فیلم رو خانوادگی رفتیم توی سینما دیدیم و حتی اون روز رو کامل یادم میاد که با هم رفتیم سینما، تو صف وایسادیم، فیلم رو دیدیم و البته خب ما خیلی حالمون نمی‌شد که این فیلم چی هست ولی خب این موسیقی این فیلم، قشنگ توی ذهن من حک شده. اون حس و حال غمی که تو اون فیلم بود کامل توی ذهن من حک شده.

همون‌طوری که حالا خاطرتون هست حتما، یه بخشی از ملودی این قطعه رو با صدای سوت می‌نوازند و موضوع این فیلم هم در مورد تنهایی و غربت اون شخصیت اصلی هست که جانباز شیمیاییست و توی آلمان رفته برای درمان و اون حس غربت و تنهایی‌ای که این شخصیت با خودش داره، تم اصلی این فیلم هست.

و می‌دونیم که صدای سوت هم این حس تنهایی و غم رو با خودش داره. ما وقتی تنها هستیم با خودمون سوت می‌زنیم، آهنگ رو با سوت زمزمه می‌کنیم. پس اون تنهایی یه جوری با سوت زدن عجین هست.

حتی این موضوع توی فیلم‌های وسترن اسپاگتی هم دیده میشه. توی وسترن اسپاگتی برخلاف وسترن‌های قبلی، شخصیت‌ها معمولا شخصیت‌های تنهایی هستن. بدون هیچ بک‌گراندی و بدون هیچ دوستی و این تنهاییه می‌بینید که با صدای سوت یه جورایی عجین هست. تو فیلم‌های وسترن اسپاگتی هم این رو می‌شنویم.

بیاید بخشی از موسیقی فیلم از کرخه تا راین رو بشنویم. اثر جاودانه‌ی مجید انتظامی. (51:55-52:27)

خب مجید انتظامی آثار خیلی برجسته‌ای داشته. فیلم‌های خیلی زیادی رو آهنگسازی کرده. من دوست دارم این‌جا به یکی دیگه از فیلم‌هاش هم اشاره بکنم و اون روز واقعه هست با نویسندگی فیلم‌ساز استثنایی سینمای ایران، بهرام بیضایی.

مجید انتظامی توی ساخت این موسیقی نگاه خیلی خوبی داشته به موسیقی نواحی ایران خصوصا جنوب ایران و استفاده از صداهایی رو توی این موسیقی ما شاهد هستیم که خیلی قبل از اون مرسوم نبودن توی ساخت موسیقی مثل صدای سنگ، کوبیدن سنگ به همدیگه و صدای شیون و زاری حالا زن‌ها یا مردها.

مجید انتظامی هم در مورد ساخت این موسیقی این فیلم، یک مصاحبه‌ی کوتاهی داره که پیشنهاد می‌کنم ببینید حتما و بشنوید. توی این مصاحبه در خصوص داستان ضبط موسیقی این فیلم صحبت می‌کنه.

اون‌جا میگه که خب ما می‌رفتیم یه استودیویی و ضبط می‌کردیم. استدیو هم حالا دوستانی که رفتن، می‌دونن که جای به شدت پاکیزه و منظمی هست. یعنی شما وقتی می‌رید داخل یک جای خیلی تر و تمیزی هست که می‌شنید اون‌جا و موسیقیتون رو ضبط می‌کنید.

مجید انتظامی میگه اون روزی که قرار بود یکی از قطعات رو ضبط بکنیم، من قبل این‌که برم استودیو رفتم از پارک کنار خونه، باغچه‌ی اونجا شروع کردم به سنگ جمع کردن. مثلا ده بیست‌تا سنگ جمع کردم. خیلی خاک و خولی هم شدم. گذاشتم تو ماشین با خودم بردم استودیو.

این سنگ‌ها رو که بردم توی استودیو، یهو صاحب استودیو، حالا کسی که اون‌جا مسئولش بود هوارش دراومد که بابا این‌جا رو کثیف نکنید، خاکی نکنید، اینا. گفتم نه. من می‌خوام از صدای این سنگ‌ها توی موسیقی این فیلم استفاده بکنم.

و گفتم به عوامل حالا نوازنده‌هایی که اون‌جا بودن گفتم همه‌تون بیاین این‌جا، یکی دوتا سنگ دادم دستشون بعد گفتم سر ریتم با این موسیقی شروع بکنید به کوبیدن این سنگ‌ها.

این اثر به یاد ماندنی رو ضبط می‌کنه و می‌سازه و می‌گفت که بعد که کارمون تموم شد اون‌جا رو کلا خاک و سنگ برداشته بود و صاحب اون استودیو کارد می‌زدی خونش در نمیومد.

این بخش خاص از موسیقی روز واقعه که داستانش رو هم تعریف کردم با هم بشنویم و دقت بکنیم به صدای سنگ‌ها که به هم کوبیده میشه. (54:58-55:18)

این‌جا دوست دارم اشاره بکنم به اسم یک آهنگساز شاید کمتر شناخته شده در زمینه‌ی موسیقی فیلم و سریال، آقای بهرام دهقانیار که خیلی آثار به یاد ماندنی‌ای برای تلویزیون حداقل ساختن. آثاری مثل همسران و خانه‌ی سبز و خونه‌ی مادربزرگه که همه‌مون یادمون هست.

آقای دهقانیار یک اشراف خوبی از موسیقی جز دارن و توی قطعاتی که ساختن، خصوصا برای سریال همسران این المان‌های موسیقی جز رو کنار موسیقی ایرانی، سازهای موسیقی ایرانی می‌شنویم.

من خیلی نمی‌خوام در مورد آقای دهقانیار صحبت بکنم. چرا؟ چون دوست عزیزم آقای مهدی آقایی توی پادکست آهنگساز، قسمت نوزده، درمورد آقای دهقانیار و کل کارهایی که انجام دادن به تفصیل صحبت کرده و این‌جا اگه من باز بخوام صحبت کنم شاید تکرار مکررات باشه.

پس پیشنهاد می‌کنم این قسمت از پادکست آهنگساز رو هم بشنوید، اگه علاقه دارید به موسیقی فیلم و من لینکش رو توی بخش توضیحات این پادکست قرار خواهم داد.

حالا وقتشه بپردازیم به چندتا موسیقی در زمینه‌ی سریال که همون‌طور که می‌دونید سریال‌های تلویزیونی الان دیگه جای فیلم‌های سینمایی رو یه جورایی گرفتند. افراد بزرگی چه در زمینه‌ی فیلمسازی، چه در زمینه‌ی موسیقی الان فعال هستند در ساخت سریال‌های تلویزیونی.

در خصوص سریال‌های تلویزیونی این نکته خیلی مهمه که یه مقداری از نظر ساخت موسیقی با فیلم‌های سینمایی فرق می‌کنن. سریال‌ها دارای یک آهنگ تم هستند، تم اصلی.

یعنی شما هر قسمت این آهنگ رو می‌شنوید در ابتدای تیتراژ و در جای‌جای اون سریال هم ممکنه اون تم اصلی رو بشنوید و حتی ملودی‌های مختلفی که تو اون سریال می‌شنوید هم ممکنه از اون تم استفاده بکنن توی خودشون. پس این‌جا من در خصوص اون آهنگ‌های تم صحبت خواهم کرد، نه موسیقی متن داخل سریال.

خب سریال‌های خوب که تعدادشون خیلی زیاده ولی از نظر موسیقی اگه بخوام چندتا مثال بزنم یکی از اون‌ها سریال Big Little Lies هست که اخیرا خیلی جوایز مختلفی هم برده و خیلی مشهور شده.

موسیقی تم اصلی این سریال، یه قطعه هست به اسم Cold Little Heart اثر مایکل کیوانوکا (Michael Kiwanuka). یکی از قطعات تو یکی از آلبوم‌های ایشون هست که به عنوان این سریال انتخاب شده.

و از این نظر به نظر من برجسته اومد که توی این قطعه حالا ترانه‌ش، در خصوص موضوع این سریال صحبت میشه، یعنی شما وقتی این قطعه رو گوش می‌دید، یه جورایی داستان این سریال رو هم توی ترانه این قطعه می‌شنوید.

یا مثلا سریال Stranger Things که این هم یک سریال مشهور هست و داستان توی دهه‌ی هشتاد اتفاق میفته، دهه‌ی هشتاد میلادی و می‌دونید که توی اون دهه موسیقی الکترونیک خیلی باب بود و حتی موسیقی پاپ هم به شدت تاثیر گرفته بود از موسیقی الکترونیک.

به همین دلیل آهنگسازهای این سریال، آقایان کایل دیکسن و مایکل اشتاین یا استاین (Kyle Dixon and Michael Stein) یک گروه موسیقی الکترونیک هم دارن به اسم سروایو (Survive).

موسیقی این سریال رو ساختن با استفاده از سینتی‌سایزری که توی دهه‌ی هشتاد خیلی باب بوده صدای اون سینتی‌سایزر و نه تنها از نظر صدا و تُن، اون دهه رو برای ما بازگویی می‌کنه بلکه خود تم این آهنگ هم یه جورایی با موضوع اصلی این سریال در ارتباط هست و اون حس رو به خوبی انتقال میده.

خب رامین جوادی که همه‌مون می‌شناسیم. دوتا از آثار برجسته‌ش در زمینه‌ی سریال یکی Game of Thrones هست و اون یکی Westworld که خب گیم آف ثرونز رو که همه موسیقیش رو شنیدن و همه هم ازش لذت بردن. واقعا اثر برجسته‌ای هست.

وست ورلد هم همین‌جوری هست. شما قطعه‌ی وست ورلد رو که می‌شنوید یه جورایی تداعی‌کننده‌ی حس و حال اون داستان هست و می‌دونید که رامین جوادی هم یکی از دستیارهای هانس زیمر بوده و اون نبوغ و هوشمندی هانس زیمر هم یه‌جورایی منتقل شده به ایشون.

یکی دیگه از سریال‌هایی که به نظر خود من شاید بشه گفت بهترین سریال ساخته شده برای تلویزیون هست، سریال سوپرانوز (Sopranos) هست. تم اصلی این قطعه واقعا یکی از قطعاتی هست که من از شنیدنش لذت می‌برم.

قبل از دیدن این سریال من این قطعه رو شنیده بودم. یه قطعه هست از گروه آلاباما فری (Alabama Free). خیلی رفرنس‌های خوبی داره به موسیقی جز و بلوز‌

مثلا این عبارت Wake up this morning، این عبارت توی خیلی از ترانه‌های بلوز استفاده میشه یا Mama said, Daddy said. این‌ها عباراتی هستند که ما می‌شنویم توی موسیقی جز و بلوز، حتی راک.

ترانه‌ی این قطعه، کلا داستان این سریال رو روایت می‌کنه. وقتی شما این ترانه رو می‌شنوید فکر می‌کنید کلا داره درمورد تونی سوپرانو (Tony Sopranos) شخصیت اصلی این داستان صحبت می‌کنه که بچگیش چجوری بوده، الان چه احساسی داره نسبت به خودش، به جایگاه خودش توی جامعه.

و واقعا یک ترانه‌ی قوی هست با صدای استثنایی خواننده‌ی اون که صدای بیس خاصی داره و واقعا میشه گفت یکی از بهترین آهنگ‌های تم توی زمینه‌ی سریال به حساب میاد. (1:01:47-1:02:28)

سریال True Detective هم موسیقی خیلی خوبی داره. توی فصل یک موسیقی اثر گروه کوچک The Handsome family هست که یک زن و شوهری هستند که موسیقی سبک کانتری و حالا مایه‌هایی از جز و پاپ رو اجرا می‌کنن و کاملا ترانه‌ش در خدمت مفهوم کلی اون سیزن هست.

و در سیزن دو ما قطعه‌ی Never mind رو می‌شنویم از لئونارد کوهن بزرگ (Leonard Cohen) در کنار یکی از کمتر شناخته‌شده‌ترین موزیسین‌های مستقل آمریکا، خانم لیرا لین (Lera Lynn) که من مفصلا در مورد ایشون صحبت خواهم کرد توی فصل بعد که چند قطعه‌ی ایشون توی فصل دوم این سریال استفاده شده و در فصل سوم هم یک قطعه‌ای رو داریم به اسم Death letter اثر کاساندرا ویلسن (Cassandra Wilson) که اون هم خیلی منطبق هست بر داستان اون سیزن.

یکی دیگه از آهنگ‌هایی که توی سریال استفاده شده و به یادماندنی هست و خیلی‌ها درموردش صحبت کردن و اصلا یک گیرایی خاصی داره این موسیقی، موسیقی سریال Twin peaks هست. (1:03:20-1:04:14)

اون‌هایی که به فیلم علاقه دارند، دیوید لینچ (David Lynch) رو می‌شناسن و با تم آثارش کاملا آشنا هستن. اون تم مرموزی که توی آثارش هست. تم کابوس‌واری که توی آثارش هست توی این موسیقی هم کاملا شنیده میشه.

و یکی از سریال‌هایی که موسیقی خیلی خوبی داره و شاید موسیقیش خیلی مجهور مونده و کمتر شناخته شده‌ست، سریال The Walking Dead هست. موسیقی این سریال رو آهنگسازی به بیر مک‌کرری (Bear McCreary) ساخته و ایشون خیلی پرکار هست. سریال‌ها و فیلم‌های زیادی را آهنگسازی کرده.

ولی در خصوص این سریال خاص واقعا یه کار خیلی قوی.ای رو ارائه داده، یه کار بسیار سختی رو انجام داده در خصوص این سریال. اولا خودش میگه که من از همون سکانس سایکو، فیلم روانی آلفرد هیچکاک خیلی الهام گرفتم برای ساخت موسیقی این سریال.

و میگه که نوازنده‌های من برای ضبط موسیقی این خیلی از من شاکی بودند به خاطر تکنیک‌های سختی که من نوشته بودم برای اجرای این آهنگ و بعد از ضبط و یا تمرین این‌ها دستاشون کلا از کار می‌افتاد.

قطعه‌ای که ایشون ساخته خیلی رابطه‌ی خوبی با تم این سریال داره. برای ساخت این موسیقی از سازهای الکترونیک آن‌چنان استفاده نشده، حداقل تم اصلیش شامل سازهای آکوستیک هست. ویالون و گروه سازهای زهی.

یه جورایی رابطه‌ی خیلی خوبی داره با این موضوع که توی سریال حالا به دلیل اتفاقاتی که افتاده، دیگه خبری از برق و تکنولوژی نیست. بازگشت انسان یه جورایی به اون زندگی اولیه‌ش هست و این‌جا می‌بینیم که سازهای الکترونیک آنچنان استفاده نمیشه و برگشتیم به سازهای آکوستیکی که نیازی به برق و الکترونیک ندارن برای نواختنشون.

و المان‌های مختلفی که توی هر فصل به سریال اضافه میشه، تم اصلی موسیقی این سریال و به موسیقی متن این سریال هم اضافه میشه و هر سیزن برای خودش یک المان خاصی داره توی موسیقی این سریال.

یک نزدیکی دیگه که بین تم این سریال با موسیقیش هست استفاده از چمبر میوزیک (chamber music) هست توی ساخت این آهنگ، یعنی استفاده از گروه ارکستری که خیلی کوچیکن. برای مراسم‌های خیلی کوچیک در حالا خونه‌های اشراف قبلا استفاده می‌شدند یا توی سالن‌های خیلی کوچیک. شامل تعداد معدودی ساز زهی هستند، مثلا یک ویلن، یک ویلن‌سل و یک کنترباس.

این هم با تم اصلی سریال رابطه داره به خاطر این که اونجا هم تعداد کسانی که باقی موندن از اون مریضی‌ای که به وجود اومده و آدم‌ها رو زامبی می‌کنه، تعداد کمی هستند و این جامعه‌ها، جامعه‌های کوچیکی هستند. این چمبر میوزیک خیلی این رد به ما نشون میده که توی موسیقی هم ما شاهد سازهای کمی هستیم.

من خیلی دوست دارم تم اصلی موسیقی این سریال رو با هم بشنویم. دقت بکنید به اون صداهایی که اون وسط از سازها به گوش می‌رسه. صرفا نت‌ها نیست. گاهی وقت‌ها می‌کوبند روی سازها و انگار صدای زنجیر و باز کردن یک دری رو می‌خوان نشون بدن. این المان‌ها خیلی شنیدن این موسیقی رو جذاب کرده و واقعا جزو موسیقی‌هایی هست که من خیلی دوسش دارم. (1:08:11-1:08:45)

هانس زیمر نه تنها در زمینه‌ی ساخت موسیقی فیلم سینمایی خیلی تبحر داره، در زمینه‌ی ساخت موسیقی سریال هم ید توانایی داره. موسیقی The Crown یا تاج، تم اصلیش اثر هانس زیمر هست.

موسیقی متن سریال و تم‌های بعدی اثر آهنگساز دیگه‌ای به اسم راپرت گرگسون ویلیامز (Rupert Gregson-Williams) هست. توی تم اصلی این قطعه که هنگام تیتراژش پخش میشه، المان‌های خیلی قشنگی داریم.

آکوردهای فوق‌العاده‌ای داریم برای ساخت این تم اصلی و از تکنیک کرشندو استفاده میشه. یعنی آروم آروم صدا بلند شدن، اضافه شدن صداهای مختلف ساز به اون تم اصلی و جمع شدن آروم آروم این صداها در کنار هم دقیقا منطبق است با تیتراژ اون سریال که اون تاج داره آروم آروم ساخته میشه، قطعات مختلف بهش اضافه میشه، موسیقیش هم دقیقا همین‌جوری هست‌

افکت‌های آکوستیک فوق‌العاده‌ای استفاده کرده هانس زیمر این‌جا. مثلا افکت دیلی. وقتی میگم افکت آکوستیک یعنی این‌که هیچ دستگاهی برای دادن افکت وجود نداره. با نوشتن نت این اعکت‌ها رو به وجود آورده، با اجرا کردن همون سازها این افکت‌ها رو به وجود آورده و این کار آسونی نیست حتی برای نوازنده‌ها و آهنگسازها و سازبندی فوق‌العاده‌ای هم داره. سازهای زهی در کنار سازهای برنجی یک ترکیب خیلی زیبایی رو ساختن. (1:10:24-1:11:14)

برای تم‌های بعدی این سریال که ساخت آهنگساز دوم هست، گرگسون ویلیامز، من تم Duck Shoot رو انتخاب کردم که درموردش صحبت بکنم. جایی هست که اولین بار وقتی این رو می‌شنویم، شاه انگلیس، جرج، می‌میره و میشه گفت یه جورایی یک Requiem هست برای مرگ شاه انگلیس.

توی این تم ما شاهد استفاده از آکوردهای تم اصلی هستیم. پس هارمونی برای ما هارمونی تم اصلی هست و این قرابت با تم اصلی خیلی دلنشین هست این‌جا.

بعد از این که ما آکوردهای تم اصلی رو شنیدیم، این قطعه وصل میشه به اون رکوئیمی که مد نظر آهنگساز هست و یک قطعه‌ی باشکوه رو می‌شنویم. انگار سازها دارن مرثیه‌سرایی میکنن برای مرگ پادشاه انگلیس.

برس سکشن (Brass Section) این قطعه یا بخش سازهای برنجی مو به تن آدم سیخ می‌کنه و درنهایت، در آخر این تم به صورت ناگهانی موسیقی قطع میشه و برمی‌گردیم به همون آکوردهای اصلی‌ای که ابتدا شنیدیم، این دفعه روی پیانو و پیانو به تنهایی این آکوردها را اجرا می‌کنه و یه جورایی اون مرثیه رو برای ما تکمیل می‌کنه.

من دوست دارم این تم رو یعنی Duck shoot رو برای شما پخش بکنم، بشنوید و ببینید حتی بدون دیدن این سریال هم دقیقا این حس مرثیه و رکوئیم برای شما تداعی خواهد شد. (1:13:00-1:14:12)

جا داره این‌جا من به چندتا نکته اشاره بکنم. یکی این که من این‌جا به موسیقی انیمیشن، فیلم کوتاه و بازی‌های کامپیوتری اشاره‌ای نکردم چون خب وقت ما کوتاه بود ولی واقعا جای کار داره در خصوص این‌ها هم صحبت کردن.

علاوه بر اون به فیلم‌هایی که درمورد آهنگسازها یا هنرمندها یا کلا درمورد موسیقی هست من نپرداختم، یعنی وقتش نشد بپردازم. خیلی دوست داشتم، خصوصا درمورد فیلم‌هایی صحبت بکنم که بر اساس آلبوم‌های موسیقی ساخته شدن. فیلم‌هایی مثل The wall ولی خب مجال نبود توی این قسمت درموردش صحبت بکنم و خیلی دوست دارم اگه وقت بشه یک اپیزود رو به این موضوع بپردازم.

علاوه بر این‌ها درمورد موسیقی فیلم‌های مستند هم من صحبت نکردم که اصلا یک دنیای جدایی دارن. فیلم‌های مستندی که موسیقی‌های برجسته‌ای دارند.

و اگر موسیقی فیلمی رو می‌شناسید که من این‌جا بهش اشاره نکردم و به نظرتون موسیقی برجسته‌ای هست، خیلی ممنون میشم ازتون که توی بخش کامنت‌ها اون رو به من هم معرفی بکنید که من هم اون رو بشنوم و ازش لذت ببرم.

و این‌که شبکه‌های اجتماعی من رو فراموش نکنید. من هم توی یوتیوب فعال هستم، هم توی اینستاگرام و هم توی توییتر. آدرس صفحه‌ی من در اینستاگرام به این صورت هست: The_box_band. د باکس بند.

خوشحال میشم اون‌جا هم من رو فالو بکنید. اون‌جا هم یک سری ویدیو قرار میدم، حالا چه در خصوص این پادکست، چه درمورد موضوعات عمومی و تخصصی موسیقی. شاید اون‌جا هم مطالبی باشه که به درد شما بخوره.

امیدوارم شب و روز خوبی رو در پیش داشته باشید و فراموش نکنید که موسیقی خوب گوش بدید و از اون لذت ببرید.



بقیه قسمت‌های پادکست صندوق را می‌تونید از طریق CastBox هم گوش بدید.

https://castbox.fm/episode/%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%A9%D8%B3%D8%AA-%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%82---%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA-13%3A-%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C-%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-id4849739-id480057302?utm_source=website&utm_medium=dlink&utm_campaign=web_share&utm_content=%D9%BE%D8%A7%D8%AF%DA%A9%D8%B3%D8%AA%20%D8%B5%D9%86%D8%AF%D9%88%D9%82%20-%20%D9%82%D8%B3%D9%85%D8%AA%2013%3A%20%D9%85%D9%88%D8%B3%DB%8C%D9%82%DB%8C%20%D9%81%DB%8C%D9%84%D9%85-CastBox_FM


https://theboxband.ir/film-music/