حرفی نیست ، بگذاریم قلم صحبت کند
هویت از یاد رفته...
چیزی که یادم می آید این است (جوی آب،تاک های انگور وهزاران خاطرات سبز که در چهار دیوار مغزم زمزمه میشود)اما زمزمه الان توی چهار دیواری مغر نسل امروز نه جوی آبی هست نه تاک انگور نه خاطرات سبز نه بازی های ساده و کودکانه ما میان دیوار های کاه گلی .
در مغز گردوی بچه های ما مد فلان و بیسار لم داده است واین خطر کمی نیست.
امروز در نه تنها در (شاهنجرین) بلکه در کل بخش شاهنجرین شاهد فراموشی هویت اصیل روستایی در بین روستا نشینان هستیم و این کاملا مشهود است و این تغییرات در باور و نوع انتظارات به حدی گسترده است که نیاز به شرح آن نیست،از نوع رفتار تا نوع پوشش و خرید همه نشان از یک تغییر بزرگ در بین روستا نشینان است، اما هنوز هم در گوشه و کنار افرادی هستند که فرهنگ ها و باور های درست خود را حفظ کرده و به آن فخر می ورزند یک ی از این فرهنگ های افتخار آمیز زبان ماست؛در بخش شاهنجرین و کل شهرستان درگزین زبان ترکی از قدیم رایج بوده و از فرهنگ های جدا ناپذیر این منطقه بحساب می آید،آیا هنوز هم میشود جزء افرادی بود که به فرهنگ ها و باور های بومی خود افتخار میکنند و هنوز هم زبان ترکی را به عنوان زبان مادری در بین خود حفظ می کنند؟...
نشریه شاهنجرین (نگاهی نو )
مطلبی دیگر در همین موضوع
مرد شصت ساله و خيابان خطرناك
مطلبی دیگر در همین موضوع
دیر یا زود سقوط اخلاقی خرخره همه مان را خواهد جوید
بر اساس علایق شما
ویرگولاوا! (از حرفایی که تو دلت پنهونه میترسم!)