به تن کن پیرهنی رنگ محبت؛ اگر خواستی بیایی دیدن من🥀
سلطان منی و اندر دل و جان ایمان منی...
سلطان منی سلطان منی / و اندر دل و جان ایمان منی
در من بدمی من زنده شوم / یک جان چه بود صد جان منی
نان بی تو مرا زهرست نه نان / هم آب منی هم نان منی
زهر از تو مرا پازهر شود / قند و شکر ارزان منی
باغ و چمن و فردوس منی / سرو و سمن خندان منی
هم شاه منی هم ماه منی / هم لعل منی هم کان منی
خاموش شدم شرحش تو بگو / زیرا به سخن برهان منی
غزل ۳۱۳۷ مولانا
مطلبی دیگر از این انتشارات
خوش میروی به تنها؛ تنها فدای جانت...
مطلبی دیگر از این انتشارات
نشود فاش کسی...
مطلبی دیگر از این انتشارات
با سقوط دستای ما؛ در تنم چیزی فرو ریخت...