نگارگری

مقدمه

با شنيدن اسم نقاشي ايراني انسان بي اختيار به ياد تصاوير نسخه هاي خطي مزين به تصاوير ريز و پيچ در پيچي مي افتد كه هر يك جشنواره اي از رنگ است . هر كَس كه نگاهي به نسخه هاي خطي فارسي انداخته باشد قدرت هوش رُباي اين نگاره ها را تصديق مي كند .

اين شاهكارهاي نقاشي ايراني از غنايي برخوردارند كه فهم آنها استفاده همزمان از مغز و چشم را مبدل به ضرورتي اساسي مي سازد. از ويژگي هاي پيشينه ي تاريخي نقاشي ايراني مي توان به رنگهاي جالب، ماده زدايي از فرهنگ ، تجديد احساسات ، تجديد خاطرات ظريف و تركيبي توأمان از رزم و بزم اشاره كرد كه حالتي از زيبايي شناسي مرتبط با شعر و عررفان فارسي در بيننده ايجاد مي كند .

هنر غرب تنها در آغاز قرن بيستم بود كه شروع به كشف نقاشي ايراني كرد. هنرمنداني چون ماتيس و كاندينسكي كه تحت تأثير هندسه و رنگهاي درخشان نگارگري ايراني قرار گرفتند جزو اولين مدرنيست هايي هستند كه خصايص هنر ايراني را وارد آثار خود كردند. حالا كه يك قرن از اين تحول مي گذرد علاقه ي هنر دوستان به نگارگري ايراني روز به روز بيشتر مي شود و جاذبه ي نقاشي ايراني در پيچيدگي هاي هوش رُباي آن و شيوه ي حيرت انگيز طرح مسئله درباره ي ماهيت نگارگري و شيوه ي درك شاهكارهاي آن است زيرا عالم لطيف و زيبايي نقاشي هاي ايراني پُر از رازها و رمزها و شگفتي ها مي باشند .

هنر مينياتور با توجه به نزديكي و تشابهي كه با نگارگري دارد از جمله هنرهايي است كه جمال شناسي و كمال يابي در ان را نمي توان تنها با حواس ظاهري شناخت بلكه بايد با چشم باطن بيدار باشد تا در آن به خوبي امكان پذير شود .

هنرمنداني يافت مي شوند كه در حيات هنري خويش سعي داشتند گوشه هايي از اين جهان رؤيايي را در آثارشان متجلي سازند .

و با بررسي عميق تر در آثار اين هنرمندان استنباط مي شود كه اينان خود را مقيد به تقليد صرف از طبيعت نمي دانسته اند بلكه در عالم خيال و تصورات ذهني به عالمي غير از جهان ماده نيز توجه داشته اند .

بنابراين نقاشي مينياتور علاوه بر صورت هاي ظاهري و مادي كه در صفحه منعكس مي شود داراي عالمي معنوي و روحاني است كه در فضاي نقش جايگزين مي گردد .

بعضي از نگارگران نيز با الهام از شعر شاعران به نقش آفريني پرداخته و نگاره هايي توأم با اشعار توصيفي شعرا خلق كرده اند و با به كارگيري خط زيباي فارسي و نقوش و رنگهاي دلپذير آثاري بديع به وجود آورده اند كه در گنجينه هاي ادب و هنر فارسي به يادگار مانده است . در پاره اي از آثار ، علاوه بر هنر خوش نويسي و سروده هاي تخيلي ، هنر تذهيب و تشعير نيز هماهنگي دلپذيري پيد آورده و مينياتور ايراني را به حد كمال رسانيده است .

با اين مقدمه ي كوتاه سعي گرديده در طي دو بخش به نگارگري در اعصار مختلف و چگونگي طرح شكار در اين ادوار بپردازيم . اميد است مورد توجه قرار گيرد .

(نقاشي ايراني ) مينياتور و نگارگري

از ميان هنرهاي گوناگون هنر نقاشي مي تواند نزديكترين پيوند را ميان جهان معقول و عالم محسوس برقرار سازد زيرا اين هنر نه چون فن موسيقي به يكباره از توسل به نمودهاي مادي و عيني بر كنار است و نه چون پيكرسازي و معماري كاملاى در بند شكل ها و قالب هاي جهان محسوس است . از آن جا كه در اين هنر جهان چند بُعدي كه در ان زندگي مي كنيد با قواعد و وسايل مخصوصي بر روي صفحه اي كه تنها داراي دو بعد يعني پهنا و درازا مي باشد منعكس مي گردد و به وسيله ي خط و رنگ و شكل حالت گوناگون دروني و بروني جهان و عوالم مربوط به دريافت انسان از عالم بازگو مي گردد از اين نظر يك قطعه ي نقاشي ممتاز در حد خود نموداري از مجموعه ي حقايق مربوط به هستي است و چون آيينه اي است كه براي نمايش عوالم گوناگون وجود در پيش ديدگان بيننده قرار گرفته باشد.

به همان نسبتي كه كه هنر نقاشي نوين از مكتب رنسانس و پرسپكتيو تصنعي آن دوري مي گزيند به همان نسبت به عالم واقعي هنر و بينش و روشنايي دروني نزديك مي گردد. مگر نه آن است كه كه نتيجه ي علم مراياي تصنعي آن شد كه پس از اندك زماني شيوه ي باروك و انواع گوناگون تجسم نقوش گول زن و دروغين با توسل به تمهيدات اين فن زمينه را براي انحطاط فراهم آورد. در مينياتور ايران موضوع القاي دوري و نزديكي نه به وسيله ي علم مراياي تصنعي بلكه از طريق ايجاد سطوح پشت سر هم انجام مي گيرد .

مي توان گفت وقتي از نقاشي ايراني سخن مي گوئيم غالباً مينياتور را در نظر داريم . نسخه نگاره هايي كه مي توان آنها را در ابعاد كوچكشان مجسم كرد .

جشنهاي كوچكي از رنگ در تصاويري كه صفحات نسخه آنها را از يكديگر جدا ساخته است. نسخه هاي خطي كه به ذهن مي آيد به زباني كه آن را فارسي جديد مي ناميم نگاشته شده است. اين عقيده درباره ي هنر كتاب آرايي و متون نوشته شده به زبان فارسي جديد تا حدود زيادي درست است . نقاشي ايراني پيش از ظهور اسلام نيز وجود داشت و نسخه هاي مصور تنها نمونه نقاشي ايران به شمار نمي رفت . ديوارنگاره هايي وجود دارد كه بعضي بر حسب تصادف حفظ شده و تعدادي نيز در حفاريها اعم از رسمي و مخفيانه به دست آمده است . همين طور نقاشي هايي نيز بر روي لشاء وجود دارد و نقاشي هايي كه در منابع مكتوب اشاراتي به آنها شده است .

گرچه شناخت از نقاشي ايراني اندك است جاي آن در آنجاست و تنها در چنان زمينه اي است كه بايد توضيح چوني و چرايي تعلق هنر قرن بيستم م ، چهاردهم ه.ق ايران به هر يك از انواع هنر جهاني را جستجو كرد. البته شخص مي تواند در نقاشي قاجار و حتي نقاشي امروز ايران استمرار و بيان اصيل و فرهنگ و تاريخ جهان ايراني را بيابد.

از ريشه هاي هنر خويش نويسي و نقاشي و يا از قلم هاي گوناگون و آماده كردن رنگها و طلا و غيره كه سخن به ميان آمده است در مي يابيم كه عالم خاصي كه هنرمند ايراني ضمن انجام مراحل مختلف كار خود با آن آشنا مي گردد ، خود دنياي مستقلي است كه بيش از جهان محسوس براي وي قابل لمس است .

همچنين دانسته مي شود كه نزد هنرمند حقيقي ، همه ي اعمالي كه به هنگام تهيه ي مقدمات كار از قلم بندي و رنگ سايي و مقوا چسباني و غيره انجام مي گيرد همه با دقتي خاص و با خلوصي معنوي و مذهبي معمول مي گردد و در هيچ يك از مراحل اين اعمال هنرمند از اهميت رسالت خويش غافل نيست .

به نظر مي رسد كه از ديدگاه هنر ايراني اين ملاحظات با انوار اسفهبدي كه مورد نظر شيخ الإشراق شهاب الدين يحيي سهروردي حكيم نامدار ايراني بوده است پيوندي لطيف دارد. در بيان نقاشان رنگ همان نور است و هنرمند مي كوشد به وسيله ي رنگ ها و آشنا شدن با عوالم نوراني با عالم ملكوت پيوند كند .

كيفيت هنر مينياتور ايراني در جهان منتزع از آتمسفر و پرسپكتيو و سايه و تجسمات عالم مادي با تجلي در فروغ رنگ آميزي ويژه اي كه بنياد نهاده است گواه بر آن است كه هنرمندان اين رشته كوشش نمودند با روش هايي نظير آن چه در علم كيميا مرسوم است انوار الهي را كه در جسم رنگهاي نقاشي نهفته و در قشر رنگ زنداني گرديده است آزاد نمايند.

در اين زمينه مي توان اشاره كرد ، چرا بايد نقاشي ايراني ، به ويژه نقاشي ايران پس از اسلام را از نقاشي عرب يا نقاشي ترك جدا كرد در حالي كه هنرِ قرنهاي پس از اسلام عموماً تحت عنوان اسلامي قرارمي گيرد؟

البته درست است كه نقاشي ايراني ، به ويژه مينياتور را مي توان از بسياري جهات صرفاً يكي از بسيار اجزاء متشكل موزائيك هنري بزرگ دانست كه تمدن اسلامي را شكل داده اند ، اما در عين حال مي توان انديشيد كه ادامه ي استفاده از يك زبان به موازات وجود ادبياتي غني ، نسبت دادن اين هنر به فرهنگي خاص و متفاوت با فرهنگ هاي همسايه را توجيه پذير مي سازد .

هدف از نگهداري نقاشي ايراني را مي توان حراست از متون دانست نه تصاوير تا جايي كه امروز هم بيشتر استفاده كنندگان از بخش هاي نسخه هاي خطي ، اعم از شرقي جز آن عاشقان و شيفتگان متون خطي هستند . تنها مجموعه اي هاي سلطنتي عثماني به سبب تاريخچه ي خود وضعي اندك متفاوت داشته اند .

زيرا اين مجموعه ها از پيشكشي هاي سُفراي خارجي ، غنائم جنگي و نيز اقلام گرد آوري شده به دست كارگزاراني نه چندان صالح مي باشد .

پر شمار از مجالس مدون در مرقعاتي بودند كه رقعات خويش نويسي را در كنار تصاوير مجالس مينياتور گردآورده بودند .

طي همين تحولات هنر دوستان و نقاشان سراسر اروپا تحت تأثير اين جو تازه شروع به جستجوي الگوهاي تازه در آفريقا ، شرق دور و نيز سرزمينهاي اسلامي كردند. آنها در هنر اسلامي استفاده از هندسه ي محض ساده سازي قالبها و در مينياتورهاي ايراني مجموعه اي سحر انگيز از رنگها را كشف كردند .

يكي ديگر از پديده هاي نوظهور اوايل قرن 20 م. ظهور چشمگير مجموعه داران خصوصي بود كه بيشتر آنها از خاندان هاي بزرگ حكومتي بودند. اما مجموعه داران غرب با يكديگر فرق داشتند و از مأموران نظامي و مقامات يا خاندانهاي سوداگر ثروتمند يا نقاشان و ماجراجويان بودند.

نگاره هاي ايراني تقريباً هميشه در كتابها پنهان شده اند و اغلب وضعي شكننده دارند و در اتاقهاي ويژه ي كتاب كمياب كتابخانه ها يا اتاقهاي نسخ خطي كه براي محققان متخصص يا خبرگان مشهور در نظر گرفته شده نگهداري مي شوند. اغلب پرده هاي كوچك مينياتورها را در هنگام نمايش حفاظت مي كنند يا شخص مجبور است براي ديدن آنها سر ميزهاي مخصوص بنشيند. بنابراين دشوار است بتوان به شكل تصادفي هنگامي بازديد از يك موزه به نقاشي ايراني بر خورد .

حفاري هاي علمي و اكتشافات پيرا باستان شناسي نقشي اساسي در كشف آثار نگارگري ايراني پيش از اسلام در آسياي ميانه ايفا كرده اند. اين اكتشافات عمدتاً در حوضه ي رود تا ريم صورت گرفته است .

معروف ترين محل هاي باستاني در بخش چيني آسياي ميانه ، يعني سين كيانگ و محلهاي بودايي افغانستان مثل باميان قرار دارد .

هنوز هم در تمام اين محلهاي باستاني هزاران نگاره ديواره هاي دِيرها ، زنهارگاهها، پرستشگاهها و مهمانسراهاي بازرگانان و زائران را پوشانده است .

كتابهايي نيز پيدا شده كه اغلب آسيب ديده و بعضاً مصور است.

همان طور كه مي دانيم نگارگري و مينياتور به طور كلي نقاشي ايراني را به روش هاي متفاوتي تقسيم بندي مي كنند . به طور مثال از روي تاريخ و دوره ي حكومتي ، مكتب هاي متفاوتي و يا حتي از روي اسناد باقي مانده .

در اينجا اشارات كوتاهي به نمونه هايي از اين دستخ بندي ها در دوره ي زماني نزديك به حال مي گردد .

1- آل جلايي بغداد :

هر نوع ارزيابي از هنر نگارگري كهن ايران را با گزارش دوست محمد( نقاش ثابت دربار شاه طهماسب) شروع مي كنند .

دوست محمد پس از يك مقدمه ي افسانه گونه كه در آن هنر نقاشي را به دانيال نبي نسبت داده و سپس به ماني و شاپور در دوره ي ساساني پرداخته و به بررسي نقاشي سده ي 8 پرداخته است .

با توجه به آثار باقي مانده از اين دوره و گزارشات دوست محمد همه ي شاهان به جز تيمور تعلق خاطري به نگارگري داشته اند و شاهد پيشرفت سريع نگارگري ايران هستيم.

2- آل اينجو شيراز:

نگاره هاي آنها با سبك خشن و شتابزده اي كه يادآور هنر عاميانه است اجرا شده است. در اندازه هاي كوچك و قالب افقي است و پيكره هاي آنها بدقواره و انبيه و عناصر منظره پردازي ، ناپخته و در يك زمينه ي ساده ي قرمز و يا زرد است و داراي نشانه هايي از سنت هاي قبل از اسلام مثل نگاره هاي دوره ساساني را داراست .

3- آل مظفر ( شيراز ) :

ايشان از حيث جلوه و ظاهر تا حدودي ساده و مكتب نديده و ايالتي است . بيشتر به نگاره هاي متأخر كلاسيك تيموري و صفوي شباهت دارد . تركيب بندي ها بيشتر بلندتر است تا پهن تر ، پيكره ها باريك و لاغراندام و عروسك گونه با سرهاي بزرگ و چهره هايي با زاويه سه چهارم است . طراحي ، روشن و دلچسب ، ولي گاهي هم نابجا و نچسب است . اجراي آنها با دقت انجام شده است .

4- غرب هند :

تذهيب نسخ خطي آثار كهن فارسي با نگاره هاي زيبا و دلچسب به سرعت در ميان حكومت هاي مسلمانان هند شيوع پيدا كرد . ولي منشأ گرفته از سبك ايراني بود ولي حاوي عناصري از طراحي ، رنگ و تركيب بندي غيرايراني نيز بود .

5- سلطان احمد جلايي :

وي از حاميان نام آور نقاشي بود . نسخ هم دوره ي وي داراي حواشي با طراحي هاي خطي سفيد فام بوده است .

6- اسكندر سلطان ( شيراز ، يزد ، اصفهان ) :

سبك تيموري در اين زمان خارج از امپراتوري تيموري شكل گرفت .

7- بابسنتي ميرزا : هرات

وي نيز حامي هنر تيموري بود و هنرمنداني را حتي در زمينه ي صحافي و خوشنويسي در اختيار داشت . نگاره هايش بزرگ است و جزئيات آنها ظريف و بي نظير و با پرداخت عالي است . رنگ ها نيز درخشان وليكن پيكره ها و تركيب بندي آنها تا حدودي خشك و رسمي است .

8- ابراهيم سلطان : شيراز

شيراز در اين روزگار براي مدت كوتاهي مادر شهر و چشمه ي اصلي سبلك نگارگري ايراني بود . تعدادي از اين نگاره ها داراي همبستگي هاي نزديكي با سبك نگارگري آل مظفر در قرن قبل دارد . در ميان اين نگاره ها مي توان مشخصه هاي آغازين سبك شيراز دوره ي تيموري را پيدا كرد . از مهمترين آنها مي توان به پيكره هاي نسبتاً درست ، اسب هاي سينه كفتري بزرگ اشاره كرد .

9- تركمانان : تبريز ، شيراز ، بغداد

به طور كلي مي توان گفت سبك آنها سبك التقاطي و تركيبي است و هر سه سبك هرات و شيراز و سبك تركمانان تبريز به موجوديت خود ادامه دارند و اغلب در يك نسخه جلوه يافته است .

10- تركمانان : سبك هاي تجاري ، شيراز

اين سبك كاملاً با آن چيزي كه مناسب با توليد انبوه بود سازگاري دارد . طراحي و تركيب بندي هاي آن غير پيچيده و ساده است . منظره پردازي و عناصر معماري آن نسبتاً ساده و قالبواره است با زمينه اي رنگ پريده همراه با دسته علف ها و گياهان كه به طور قراردادي و هندسي قرار گرفته اند و يا رنگ سبز غني همراه با بوته هاي گياه كه به زردي مي زنند .

پيكره هاي چاق با چهره هاي گرد و ابروهاي كماني و دماغ ها و دهان هاي كوچك .

11- هرات :

مواد مطالعه و بررسي نگارگري هرات در چهل سال بعد چندان غني نيست زيرا از نظر سياسي اوضاع پس از مرگ شاهرخ آشفته شد و افول درخشاني را براي عصر زرين نگارگري ايران به ارمغان آورد .

12- الغ بيك : سمرقند

از خصوصيات اين دوره مي توان به كلاه لبه پهن و سايبان هايي براي نشستن افراد و درباريان و يا روسري بلند اشاره كرد . همچنين طراحي هاي غيررنگي از بروج دوازده گانه و در پردازش و اجراي پيكره هاي انساني به چهره هاي كشيده و دماغ هاي پهن مغولي اشاره كرد .

13- سلطان حسين ميرزا و بهزاد : هرات

با وجود اندازه ي نسبتاً كوچك نسخه ، مي توان دريافت كه سبك هرات كمتر وسيع تر شده و بر ناتوراليسم آن افزوده گشته و پيكره ها هم حالت كوچكتر و نصف تر پيدا كرده است و حالت رسميت آكادميك دارند و نگاره ها معمولاً داراي نوعي پرداخت عالي و نگار رسمي زيبا و درخشان را نشان مي دهد .

14- اوايل صفويه : تبريز

جريان هاي مهم نگارگري ايران در يك نقطه متمركز شده و داراي سبك غني و متصلانه دربار تركمان در تبريز و سبك آكادميك و ناتوراليستي نابغه ي نقاشي بهزاد در هرات و سبك بسيار متوسط تجاري ولي مؤثر تركمان در شيراز و سبك نگاره هاي كم شناخته شده سمرقند در آنسوي سيحون مي باشد .

15- ابراهيم ميرزا : خراسان

در اين سبك پيكره ها لاغر اندام و باريك شده ، بر خطوط مرزي و پيچ و تاب ها بيشتر تأكيد گشته ، چهره جوانان گردتر و گردنشان باريكتر گرديده و سالخوردگان حالت كاريكاتور پيدا كرده اند و نگاره ها تا مرز حواشي اش كشيده شده تا جايي كه در يكي از موارد ديگر حاشيه اي باقي نمانده است .

همچنين براي نخستين بار تباهي لطافت طبع كه عنصر دروني نگارگري اصفهان در قرن 11/17 است ، چهره نموده است .

16- سبك هاي ايالتي : سبك تجاري خراسان و استرآباد

از ويژگي هاي اين سبك طراحي محكم و مؤثر پيكره ها با شيوه و اسلوب محمدي ، كاهش تزئين سطح ساختمان ها و جامه ها به حداقل ممكن ، ساده گرداني بيش از حد منظره ها ، صخره هاي نئي شكل و طرح غيرعادي رنگ آميزي با سبز زيتوني و آبي ارغواني به كار رفته است .

17- اسماعيل دوم : قزوين

وي بسيار ميگسار بود و آنچه از آن باقي مانده علاقه و اشتياق بيش از اندازه بود و نزديك به هم . همه ي نگاره ها هم داراي امضاء است و بعضي از كاركنان كتابخانه ناآگاهانه اعلام مي دارند كه اين نگاره ها را حدود هشت نفر نقاش متفاوت كار مي كرده اند .

18- مكتب شيراز

از روي بررسي نسخ خطي سبك تجاري شيراز در ربع اول قرن 10 مي توان به تحول سبك شيراز پي برد . پيكره هاي نگاره ها به تدريج كمي چاق و كلاه قزلباش نسبت به شكل گرد تركماني آن در آغاز ، باريكتر شده است.

19- شيبانيان : بخارا

در اين دوره سبك كهن سمرقند متروك شد و نگاره هاي درخشان با بهترين شيوه بهزاد سنتي را كه براي شاهان ازبك توليد مي شد مزين ساخت . پيكره هاي تعدادي از اين نگاره ها نظير نسخ خراسان و طراحي هاي مستقل ، با جامه هندي تصوير شده اند و ظاهراً براي بازار هندي پديد آمده اند .

20- اواخر صفويه : اصفهان

در اين دوره شخصي به نام رضا پسر علي اصغر طي دو دهه آينده چهره نگارگري ايران را به كلي تغيير داد . كار او شامل طراحي عيب و نقص و در درجه ي اول رنگ آميزي درخشان سبك عالي صفوي بود اما با گذشت زمان چهره پيكره هاي جوان او مملو از چشمان درشت بي لطافت ، طره هاي پرتكلف و گاهي هم چانه هاي پهن گرديد و همه آنها در زير درخت بيد تصوير شد كه تأكيد كمتري در پي داشت .

21- افشاريه و زنديه : مشهد و شيراز

از ويژگي هاي اين دوره مي توان به زوال و كاهش تذهيب كتب اشاره كرد . هنرمندان به جاي تذهيب كتاب ، هنر خود را صرف نقاشي ، رنگ روغن و هر چه بيشتر تزئين اشياء كوچك با خمير كاغذ لاكي يا چوبي مي كردند .

22- دوره قاجاريه : تهران

زيباترين آثار اين ايام با نقاشي لاكي پديد آمده اند به صورت تك چهره و ميناكاري منقوش بر روي طلا همراه با نقش مايه هاي معمولي آنها . تك چهره هاي نيم تنه اي از پيكره ها و گل ها بود.