سیر آزاد تخیل


گاهی احساسات دربند شده ام را رها میکنم،درفضای تخیل و روی موج آرزوها حرکت میکنم واین بیداری حاصل منی است که در من پنهان شده و به ناگاه ظهور میکند.

منی که درساعات دیگر زیر انبوه تناقض ها مدفون شده،این من توان جهش پیدا میکند.

این ذهن فسرده با آرزوهای ماتم گرفته با رنگی از نیرنگ به حیات خود ادامه میدهد.

وبه راستی این خواسته زهرآگین ذهنم را چگونه پاسخ دهم،سال ها نتوانستم آن را خفه کنم باید از همان ابتدا در نطفه جانش را میگرفتم که اینگونه پروبال نگیرد.

این میل،این خواسته سال هاست در من ریشه دوانده ومرا به سمت زوال میکشاند.

خواسته ای برای رهایی ...

رهایی نه از مکان و نه از زمان

رهایی ازخودم از منی که ساخته ی ذهن آشوبم هستم وهربار بیشتر اورا نمیشناسم

رهایی از قیدو زنجیرهایی که افکارم را آزارمیدهد،رهایی از تن.

رهایی از من...

ح.م