دنیایی که نمی بینیم/2: خفقان غیر عامل
سلام
در این نوشته می خواهم حرف های عجیبی بزنم، عجیب نه برای من بلکه برای اکثر کسانی که این نوشته را می خوانند و از الان مثل روز برای من روشن است که در برابر آن موضع مخالف خواهند گرفت. من نه می خواهم و نه می توانم کسی را مجبور به پذیرفتن کنم، اما از شما می خواهم قبل از اعلام مخالفت، ابتدا این نوشته تا را انتها بخوانید و سپس در باره ی آن فکر کنید و اگر دلیلی منطقی و قابل استناد برای مخالفت داشتید حتماً در بخش نظرات مخالفت خود را ابراز کنید.
مفهوم غیر عامل
در نوشته ی قبلی یعنی قسمت اول دنیایی که نمی بینیم: سانسور غیر عامل در مورد مفهوم غیرعامل و غیر عامل کردن مفهوم توضیح دادم. از آنجایی که این نوشته ها سریالی هستند اگر این نوشته را نخوانده اید حتماً اول قسمت قبلی را بخوانید سپس به خواندن این نوشته ادامه دهید
خفقان چیست؟
برای درک خفقان، باید اول دید آزادی چیست؟ هر کسی می تواند تعریف خود را از آزادی داشته باشد و هیچکس نمی تواند بگوید تعریف کسی از آزادی غلط است (این خود نقض آزادی است! کاری نداریم) اما منظور ما از آزادی اینجا آن چیزی است که در نبود آن حس گرفتگی و انسداد می کنیم. نبود امکان ابراز بی ملاحظه ی نظرات یا عمل کردن بر اساس نظر خودمان را می توانیم یک تعریف نسبتاً جامع از خفقان بنامیم. همه ی ما تجربه ای از خفقان داشته ایم و می توانیم آن را درک کنیم اما مفهوم "خفقان" هم در دنیای امروز غیرعامل سازی شده است
خفقان عامل
برای درک خفقان عامل نیازی به مثال های خاص و پیچیده نیست در خانواده، مدرسه، کار با آن مواجه شده ایم برای مثال در مقیاس وسیع در همین دوران معاصر ما حکومت شوروی یک خفقان عامل بود. بر اساس تعریفی که از مفهوم "عامل" در قسمت قبل ارائه کردیم، خفقان عامل مستقیم، محسوس و هزینه زا است. مردم متوجه وجود خفقان می شوند، آنرا به وضوح و حتی شدت حس می کنند و برای نهاد حکومت هزینه زا است (این هزینه آنقدر بالا رفت که دست آخر نسخه ی شوروی را پیچید). هیچکس نمی تواند منکر وجود خفقان عامل شود و هزینه زا بودن آن، امکان هر گونه توجیه آن را از بین می برد. طبیعت خفقان، وجود مخالفت از آن را به لایه های پایین جامعه منتقل می کند و در باطن جامعه پنهان می کند و همین باعث انفجار نهایی جامعه می شود.
دوگانه ی آزادی/قانون
اگر از حکومت هایی مثل شوروی بپرسیم، خب فضا را باز کنید! بگذارید ملت راحت حرفشان را بزنند! آن ها نه تنها بی پاسخ نیستند بلکه پاسخ های بسیاری و بعضاً منطقی دارند. بلاخره شوخی که نیست، باید یک جامعه با جمعیت میلیونی را اداره کرد، این همه آدم غذا می خواهند، کار می خواهند، امنیت می خواهند. وسعت کشور بسیار بالاست، در حال رقابت با یک ابرقدرت هستیم. باید یه جوری نظم جامعه و وحدت ملی را حفظ کرد. اگر فضا رو باز کنیم و به هر کسی رسانه بدهیم و او بیاید هر چیزی (جدای از درستی و نادرستی) بگوید و عوام جامعه که اصلاً سواد تشخیص درست بودن یا نبودن آن حرف را ندارند با خود همراه کند (ملت هم که جو گیر) چه اتفاقی می افتد؟ بلاخره با توجه به کشور و جغرافیا و شرایط سیاسی تاریخی اجتماعی ما باید یک سری قوانین وجود داشته باشد تا بتوان مملکت را سرپا نگهداشت (البته این ها پاسخ های فرضی من به این سوال است نه نقل تفکرات سران شوروی)
اگر منصفانه به این پاسخ نگاه کنیم، بی راه نمی گویند. اگر شما نه یک کشور که یک شرکت یا تیم کوچک را اداره کرده باشید می دانید که مدیریت کردن اصلاً کار آسانی نیست چه برسد به مدیریت کشور! پس وجود قانون که یک محدودیت قهری (قهری = مستقل از تمایل داشتن/نداشتن شما) و ذاتا نقض کننده ی آزادی است ضروری است و نمی توان این ضرورت را انکار کرد
اما مسئله ی اصلی اینجاست که چرا حس می کنیم قانون خفقان آور است. به عبارت بهتر چرا قانون شوروی خفقان آور است اما مثلاً قوانین آمریکا خفقان آور نیستند؟ پاسخ هرگز چیزی نیست که انتظار آن را دارید. اگر عباراتی مانند: "قوانین آمریکا به صورت بنیادی تضمین کننده ی آزادی هستند" یا "آزادی یکی از پایه های اساسی آمریکا است" ترجیح می دهم بدون واکنش از کنار آن عبور کنم. نکته اینجاست در دوران مدرن کشور های غربی بر خلاف حکومت های سنتی (نسبت به آن زمان) پیش از خود خفقان را غیرعامل سازی کرده اند. چگونه؟
خفقان غیر عامل
خفقان در نقطه ی مقابل آزادی قراردارد، برای غیر عامل سازی آن باید مفهوم آزادی را کنترل کرد یا به عبارت دیگر تعریف لازم از آزادی را باید در جامعه به عنوان ذات غیر قابل انکار آزادی معرفی کرد. چیزی که غرب مدرن در آن استاد است. مسئله ساده است (حداقل از نظر من): کنترل کنندگان غرب بر خلاف حکومت های سنتی که اصلاً فکرشان به این مسائل نمی رسد به ترتیب:
1- با استفاده از رسانه خود را مدافع و متعهد به آزادی معرفی می کند و به پشتوانه ی آن خود را در موقعیت تعریف آزادی قرار می دهد (آزادی هر آن چیزی است که ما می گوییم)
2- با استفاده از همین رسانه، ضرورت اعمال قانون و مشروعیت برخورد با ناقضان آن را در جامعه جا می اندازد
3- به هر آنچیزی که می خواهد در جامعه انجام شود و یا مشکلی با انجام آن ندارد می گوید "آزادی"
4- به هر آنچیزی که نمی خواهد در جامعه انجام شود و یا با انجام آن مشکل دارد می گوید "قانون"
5- هر آن چیزی که با آن مشکل دارند و نمی توانند آنرا تبدیل به قانون کنند، با استفاده از رسانه تبدیل به خواست اجتماعی می کنند و مورد 4 را اجرا می کنند.
و به سادگی با در اختیار گرفتن مرجیعت تعریف دوگانه ی آزادی/قانون، جامعه را همانطور که می خواهند کنترل می کنند. اینگونه نیست؟ کمی به قوانین اروپا نگاه کنید آیا شما در اروپا می توانید خدمات جنسی بخرید؟ بله! کاملاً قانونی بدون هیچ گونه مشکل و تعقیب قضایی. اما آیا می توانید هولوکاست را نفی کنید؟ می توانید جدای از عملکرد، طرفدار هیتلر باشید و طرف های پیروز جنگ جهانی دوم را سرزنش کنید؟ خیر کل سیستم و جامعه علیه شما به پا می خیزد آزادی بیان هم در اینجا بی معنی است. گویی هولوکاست را شما انجام داده اید. آیا شما در آمریکا می توانید قمار کنید؟ بله کاملاً قانونی نه به خاطر اینکه "آمریکا به آزادی احترام می گذارد" چون نظام حاکم بر آمریکا قمار را یک منابع دارمد قوی و دائمی می بیند. اما آیا می توانید از اسرائیل انتقاد کنید یا خواهان مقابله با آن شوید؟ آیا می توانید خواستار تحریم آن شوید؟ خیر! چون بر خلاف تصور رایج آمریکا یک حکومت تا مغز استخوان ایدئولوژیک است و هر آن چیزی که بخواهد در مقابل ایدئولوژی او قرار بگیرد بدون هر گونه ملاحظه و مصلحت سنجی خرد می کند و اسرائیل اصل اول ایدئولوژی آمریکا است.
هنر حکومت هایی که خفقان غیر عامل را در جامعه اجرا می کنند علاوه بر اجرای دقیق و پیوسته ی آن، برخورد غیر عامل است. یعنی در اکثر مواقع، اینکه شما نظرتان را که خلاف ارزش های حاکم است را علنی اعلام کنید، معمولاً هیچ برخورد قانونی با آن نمی شود (به خصوص اگر قانون مشخصی برای برخورد وجود نداشته باشد) و حکومت با گرفتن ژست دفاع از آزادی ظاهراً از کنار آن عبور می کند، اما با سیطره ی رسانه ای بر افکار عمومی، وظیفه ی برخورد را به صورت خودکار به ساختار و جامعه منتقل می شود. و مردم به صورت خود جوش! با شما برخورد می کنند، از اخراج از محل کار گرفته تا تحریم خرید و مبادله با شما و تلاش برای به انزوا کشاندن شما. در فشار های اجتماعی و روانی انزوا وحشتناک ترین مجازاتی است که ناخوداگاه انسان از آن می ترسد و همین وحشت از اظهار نظر، رفتار شما را شکل می دهد.
در جوامعی که گرفتار خفقان غیر عامل هستند، حکومت تنها نهادی نیست که از آن استفاده می کند، گروه های سیاسی، اجتماعی، فرهنگی و در کل خود جامعه هم ناخوداگاه در حال اعمال خفقان غیرعامل هستند. اگر شما موضعی خلاف آن چیزی که افکار عمومی آمریکا تصور می کند درست است بگیرید، موج سهمگین شماتت و خشونت کلامی و تهمت به سوی شما روانه می شود و هیچکس از حقوق اظهار نظر و آزادی بیان شما دفاع نخواهد کرد. آن را نفی نمی کنند اما حاضر به گرفتن موضع علنی در حمایت از حق آزادی بیان شما نیستند چون این کار برای آن ها هم هزینه دارد و همه ی ما از متهم شدن و منزوی شدن وحشت داریم.
هیچکدام از این ها یک شبه به وجود نیامده اند و نتیجه ی چندین دهه کار رسانه ای قوی و مسلط کنترل کنندگان جوامع دچار خفقان غیر عامل هستند. از آنجایی که این نوع خفقان سطوح پایین ناخوداگاه ذهن را درگیر می کنند، واضح هم نیستند که مردم متوجه شوند دقیقاً چه اتفاقی در حال افتادن است و از توهم زندگی در جامعه ی آزاد!! لذت می برند و به حال بقیه تاسف می خوردند و عجیبتر آنکه مردم دیگر کشور ها به آن ها حسرت می خورند. به یاد داریم که در جامعه ی دچار خفقان غیرعامل، آزادی هر آن چیزی است که کنترل کنندگان آن را آزادی می نامند. در واقع ریشه ی حس آزادی در این جوامع این نیست که مردم واقعاً آزاد هستند و آزادانه فکر و عمل می کنند، ریشه ی این حس اینجاست که مردم در وضعیتی که کنترل کنندگان توانسته اند با ایجاد فضای میان فکری قوی، آزادی را تعریف کنند، مصادیق همان تعریف را مشاهده می کنند.
خفقان غیر عامل همانند سانسور غیر عامل به مراتب خطرناکتر و نابود کننده تر از نوع عامل آن است. در واقع خفقان کلاسیک تبدیل به خفقان مدرن شده است به طوری که خود شما تصور می کنید نظرتان چیزی غیر از آنی است که واقعاً هست. در حالی است که فشار جامعه و رسانه و... باعث می شود ناخوداگاه شما نظرتان بر اساس آن چیزی که کنترل کننده ی جامعه می خواهد تغییر دهد و یا اگر نتواند تغییر دهد،هزینه ی آن را برای شما بالا نشان می دهد و از عواقب آن می ترساند و تمام تلاشش را برای منصرف کردن شما از بیان آن می کند و اگر این را هم نتواند انجام دهد سعی می کند اظهار نظر شما را به تاخیر بیاندازد و وقتی هم که به اظهار نظر می رسید سعی می کند از تاثیر نظر شما بکاهد. واضح است که این روش همواره جوابگو نیست و ممکن است در برخی از افراد تاثیر نداشته باشد یا آن اثری را که باید، نگذارد اما موفقیت روش در کنترل اکثریت غالب جامعه است.
خفقان غیر عامل، بکارگیری ناخوداگاه انسان در جهت کنترل و هدایت ذهن او در جهت دلخواه بوجود آورنده ی خفقان است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
اختراع دوباره ی چرخ: یک مغلطه ی ضد پیشرفت
مطلبی دیگر از این انتشارات
دنیایی که نمی بینیم/1: سانسور غیر عامل
مطلبی دیگر از این انتشارات
ایران و آمریکا: مشکل دقیقاً کجاست؟