مرور اجمالی بر نظریه‌های مدیریت؛ کلاسیک، نئوکلاسیک، مدرن و پست مدرن

در سازمان‎ها به دلیل ترکیب انواع مختلف متدهای مدیریت و با توجه به تغییرات محیط و نیازمندی به خلاقیت و کیفت روابط همواره با چالش‌هایی روبرو می‌شویم که مروری بر نظریه های مدیریت می‌تواند به وضوح ساختار و نگرش آن کمک کند. پس از مطالعه خلاصه پیشرو به سوالات زیر می‌توان پاسخ داد:

  • بطور کلی چند نوع مکتب مدیریت داریم؟
  • اوصول هرکدام از این نگرش ها بر چه مبنایی است؟
  • چرا سازمان‌های مدرن در خلاقیت و تغییر دچار چالش می‌شوند؟
  • تفاوت عمده سازمان‌های مدرن و پست مدرن چیست؟



نخستین کوشش‌ها برای تدوین رویکردی علمی به مدیریت، بر بهبود کارآیی کارکنان تمرکز داشت. برخی به ماهیت کار و چگونگی برنامه‌ریزی، کنترل و مدیریت آن برای بهبود کارآیی توجه نموده‌اند و دیگران به اداره سازمان تکیه کردند. با توجه به پیشرفت علوم و پس از انقلاب صنعتی مکاتبی در تفکر مدیریت ظهور می‌کردند که می‌توان عمده آنها را این‌گونه دسته‌بندی کرد:


1. مکتب کلاسیک:

الگوی انسانی: تک بعدی، الگوی انسان اقتصادی

مکتب کلاسیک شامل سه دسته تئوری است که با مفروضات مشترک، نوع نگرش مشترکی نیز به مجموعه سازمان دارد:

تئوری بوروکراسی یا دیوان‌سالاری: در سال‌های پایانی سده نوزدهم و آغاز سده بیستم جامعه‌شناس برجسته آلمانی ماکس وبر معتقد بود که به سازمان ها یا ساختارهای نوین به نام بوروکراسی نیاز است و آن را اینطور تعریف می‌کند که دیوانسالاری، سازمان و تشکیلاتی است که از راه ایجاد معیارها و هماهنگ نمودن کار افراد در اجرای وظایف گوناگون، بی‌شمار و پیچیده اداری به کار گرفته می‌شود. ماکس وبر دیوانسالاری را ساختار رسمی «اختیار» و نظام مشروع کنترل اجتماعی می‌داند. بطور خلاصه بوروکراسی یعنی شکستن کارها تا پایین‌ترین سطح که کارگران بدون تخصص هم قادر به انجام آن باشند. ماکس وبر ویژگی‌های عمومی مدل دیوانسالاری موردنظر خود را پنج مورد می‌داند: تقسیم کار و تخصیص، جهت‌گیری غیرشخصی، سلسله‌مراتب اداری، قواعد و مقررات، جهت‌گیری شغلی.

بوروکراسی ایده آل یکی از مفاهیم مهم در تفکر سازمان مدرن است که براساس آن تصمیمات متکی بر واقعیات و دانش و اختیارات تعریف شده است؛ تقسیم قدرت هم متکی به جایگاه سازمانی است. ازین رو ویژگی های سازمان عقلایی دارای ویژگی های زیر بوده است:

  • روابط، نتیجه فرآیندها و هدف مشخص می‌باشد.
  • کارایی به حداکثر رسیده است.
  • تصمیم‌گیری از یک شکل منطقی و معین تبعیت می‌کند.

تئوری فرآیندی/ اداری: از ویژگی‌های هنری فایول یکی این است که در برشمردن فعالیت‌های هر سازمان جای ویژه‌ای برای مدیریت در نظر گرفته است. فایول هر سازمان را به گونه پیکری می‌دید که از شش فعالیت عمده تشکیل یافته است: امور فنی (ساخت و جابه‌جایی فرآورده‌ها)، امور بازرگانی (خرید، فروش، ...)، امور مالی (تامین و به‌کارگیری سرمایه ...)، امور ایمنی (نگهداری و حمایت از اموال افراد)، امور حسابداری (نگهداری حساب‌های سود و زیان، ترازنامه)، امور مدیریتی (برنامه‌ریزی، سازماندهی، فرماندهی، هماهنگی و کنترل). در این تئوری فایول به اختیار و حس یگانگی تاکید شده است.

تئوری مدیریت علمی: دریک تیلور به عنوان پدر مدیریت علمی مطرح است. نکته کانونی در نظریات او کارآیی است و به نظر او تمام امور باید در جهتی سامان یابد که کارآیی در سازمان به حداکثر ممکن برسد. تیلور به همکاری افراد و کارگروهی تاکید کرد.

نظریه‌های کلاسیک بطور کلی به بالا بردن بازده‌ای، استانداردسازی، ایجاد دستورالعمل و انجام کار توسط نیروی ساده و متخصص تمرکز داشت که منجر به نخستین روند مدیریت متداول علمی/ سنتی شدند.


2. مکتب نئوکلاسیک (روابط انسانی یا مکتب رفتاری)

روند روابط انسانی: آغازگر جنبش انسان گرایان، الگوی انسانی: انسان اجتماعی (تک بعدی)

در سال 1920 برخی دانشمندان علوم اجتماعی به رهبری التون مایو مطالعاتی را انجام دادند که دومین روند مدیریت متداول یعنی روابط انسانی را پی ریخت. از موارد قابل توجه این کتب می‌توان به روش‌های انگیزشی غیر مادی اشاره کرد. چستر بارنارد از دیگر نظریه پردازان این مکتب معتقد بود سازمان یک واحد همکاری است. وی مطرح کننده «اصل پذیرش» بود و بر اساس این اصل بیان داشت که: میزان اختیاری که هر فرد دارد بسته به این است که زیر دستان او را قبول داشته باشند. از دیگر نظریه پردازان به مک گریگور و آبراهام مازلو می‌توان اشاره کرد.


3. مکتب مدرن

روند دوگانه علم مدیریت نظریه تصمیم‌گیری و جنبش انسان گرائی است. الگوی انسانی: الگوی انسان پیچیده / خودیاب

نظریه مدیریت نظام‌گرا (سیستمی): سیستم از اجزا و زیر سیستم های دیگر و در ارتباط با یکدیگر تشکیل شده است. اساس این نظریه کاربرد الگوهای کمی و مدل سازی های ریاضی است به این معنی که با کمی کردن متغیر های مدیریت و بهینه سازی فرآیندهای تصمیم‌گیری انجام می پذیرد و با بهینه سازی کل سیستم و توجه به سرشت ترکیبی منجر به هم افزایی(synergy) می شود.

مدیریت اقتضایی: برپایه ویژگی هم پایانی شکل گرفته است. برای رسیدن به هدف هزاران مسیر وجود دارد. در این نظریه از دیدگاه رفتاری و سنتی و سیستمی برای حل مسائل محیط بیرونی، تکنولوژی و افراد استفاده میکند.

نقش های مدیریتی: هدف علم مدیریت شناسایی بهترین تصمیم در مجموعه سیستمی سازمان است و اتخاذ تصمیم بهینه موقعی امکان پذیر می گردد که مسایل و مشکلات بالفعل در داخل سازمان تشریح شود . با توجه به امکانات و منابع موجود ، موقعیتهای بالقوه سازمان تصمیمات مطلوب یا هدفمندانه اتخاذ گردد. هر نظام مدیریتی باید توان لازم را برای سامان دادن و کارآمد کردن امور سازمانی در سه زمینه برجسته فراهم آورد؛ مدیریت کار و سازمان، مدیریت منابع انسانی و امور عملیاتی/ تولیدی

از مهم موارد مدیریت معاصر درک این مساله است که فرآیندهای یک سازمان برای آینده سازمان بحرانی هستند.


4. پسا مدرن/ پست مدرن

پست مدرن یک جنبش فرهنگی است که ریشه در تاریخ هنری و نظریه هنر شناختی دارد. پست مدرن اشاره به این نکته دارد که مشکلات امروزی نیاز به راه حل‌های جدید دارد؛ سوالات امروزی با به کارگیری روش‌های گذشته جوابی ندارند. لازمه پست مدرن فراتر رفتن از اصول مدرنیسم و حرکت بسوی دانشی مبتنی بر معیارهای غیرعقلایی، قائل بودن به ارتباط بین پدیده‌ها و یکپارچه سازی ساختار های جزء به جزء شده است.

در تفکر پست مدرن برخلاف بوروکراسی ایده، مدل‌های تصمیم‌گیری برمبنای ارزش‌ها، احساسات و ترجیحات افراد استوار گردیده و تنها مرحله ثانوی به ملاحظات منطقی-تجربی اهمیت داده می‌شود. علاوه بر این تصمیم‌گیری، امری فردی نیست که به تنهایی صورت پذیرد یا طرحی نیست که از سوی مدیران برای کسب اهداف سازمانی ارائه شود. بلکه هنجارهای گروهی، ساختارکاری، انتظارات افراد و میزان پذیرش مدیران از جمله عوامل موثر بر پدیده تصمیم‌گیری در سازمان می‌باشد.

در ارتباط با تقسیم کار که در بورووکراسی باعث روشن‌تر شدن وظایف افراد و رشد بهره‌وری در بسیاری از صنایع شده اما مشکلات سازمانی عمده‌ای مانند ارتباط ضعیف، ابهام در اختیارات، لوث شدن مسئولیت‌ها، خستگی و کسالت روحی کارکنان است. سازمان مدرن از شیوه مدیریت نظارتی، برنامه‌ریزی و استاندارد کردن به عنوان فنونی برای یکپارچگی استفاده می‌کند. این عوامل تنها در شرایطی قابل پیش بینی و با ثبات قابل استفاده است. برخلاف این پست مدرن بر یکپارچه نمودن کار استوار است. به همین دلیل ساختار سازمان های ارگانیک در این نظریه به سازمان‌های بوروکراتیک ترجیح داده می‌شوند. با کل نگری سازمان‌های پست مدرن کارکنان خود را به خلاقیت و انعطاف‌پذیری تشویق میکند تا در برخورد با محیط پر آشوب بتواند فعالیت نماید.

تفکر پست مدرن بر این عقیده است که طرق مختلف انجام کارها می تواند سازمان را به حالت مطلوب برساند در عین حال تفکر تحلیلی ابزاری سودمند برای شناخت سیستم است؛ برخلاف تفکر تحلیلی و ارائه یک بهترین راه در نظریه مدرن توسط تیلور، تفکر تحلیلی می تواند علت و چرایی عملکرد یک سیستم را نشان دهد. سازمان های پست مدرن به بوروکراسی کمتر، یکپارچگی بیشتر و انعطاف در ساختار گرایش دارند. سازمان های مدرن خشک و انعطاف ناپذیر هستند ولی سازمانهای پست مدرن منعطف می باشند علاوه بر این سازمان های مدرن به تقسیم کار بالا و تفکیک شغل و مهارت گرایی جزئی اهمیت میدهند، در حالی که سازمان های پست مدرن به یکپارچگی کار و عدم تفکیک آن و کسب مهارت کلی توجه دارند.

مدیریت کیفیت جامع (T.Q.M) بهترین مثال برای کارکرد سازمان های پست مدرن است که مفروضات آن به شرح زیر می باشد:

  • توجه به بهبود مستمر
  • ارزیابی تحلیلی کار
  • توسعه فرهنگ کیفیت
  • توجه به توانمند سازی کارکنان

مثال دیگری درمورد گرایش سازمان‌ها بسوی مفروضات پست مدرن مربوط به سازمان های ژاپنی است. ژاپنی ها مدل تقسیم کار را که الگوی غالب در موسسات بزرگ امریکایی است نمی‌پذیرند. در عوض آنها به کای رتسو گروه‌های تجاری بزرگ و متحد باهم توجه دارند. شرکت‌های تجاری بزرگ از طریق اتحاد، استراتژی واحدی را پیش می‌گیرند که نتیجه آن توان رقابت در بازار جهانی است.

سازمان‌های پست مدرن به رهبرانی نیاز دارند که تصمیمات خود را نه تنها بر پایه واقعیت و منطق بلکه بر اساس نظر و عقیده شخصی گروه استوار سازند. علاوه بر این که به فهم بهتر و بیشتر روابط داخلی بین شغل‌ها و وظایف کارکنان، واحدهای سازمانی و سازمانهای مرتبط نیاز دارند به فهم روابط خارجی سازمان و مجیط آن نیز احتیاج دارند. آنها باید قادر به ایجاد خلاقیت و تنوع بین کارکنان خود باشند.

تفاوت عملکرد سازمان مدرن و پست مدرن
تفاوت عملکرد سازمان مدرن و پست مدرن


نتیجه‌گیری

با توجه به نظریه‌های بررسی شده باید در نظر داشته باشیم که در عصر انقلاب چهارم صنعت هم حضور داریم و تکنولوژی به کمک صنعت آمده است که تأثیر اصلی بر کسب ‌و کار دارد بطور مثال بر انتظارهای مشتری، بر ارتقای محصول، بر نوآوری مشارکتی و بر ساختارهای سازمانی در یک سیستم کل نگر و یکپارچه تاکید دارند. فناوری‌های جدید باعث می‌شوند که دارایی‌ها بادوام‌تر و منعطف‌تر شوند، خلاصه با توجه ‌به سرعت وقوع نوآوری و تغییرات توجه به نگرش های مدیریت با توجه به نیاز و رسالت سازمان‌ها میتواند همراهی و همسویی سیاست‌ها، فرهنگ، روابط و رهبری سازمان‌ها در هوشمندی و رشد بیشتر از پیش داشته باشیم.




منابع:

سیدنقوی، میرعلی، سازمان و مدیریت: از مدرنیسم تا پسامدرنیسم، مطالعات مدیریت (بهبود و تحول)، نشریه علمی دانشگاه علامه طباطبایی، دوره 8، شماره 29-30، تابستان 1380، صفحه 167-189

آقايي، تيمور، کتاب مدیر MBA، كتاب طلايي جامع، تهران، 1396

Clegg, Stewart R., and Martin Kornberger. "Modernism, postmodernism, management and organization theory." In Post Modernism and Management. Emerald Group Publishing Limited, 2003.