دانشجوی دکترای مهندسی برنامهریزی حملونقل، کارشناس مرکز تهران هوشمند
نگاهی هوشمندتر به مشارکت عمومی - خصوصی
یکی از موتورهای پیشران اقتصاد، وجود نهادهای عمومی و دولتی متعددی است که پاسخگوی ابعاد مختلفی از زندگی شهروندان هستند و به همین دلیل، همواره پروژههای اجرایی متعددی در دست انجام دارند. بر اساس نتایج بررسیهای صورت گرفته در این خصوص، نهادهای دولتی که به اهمیت مدیریت ریسک در مشارکت عمومی - خصوصی[1] (PPP) پی برده و در برخی از موارد با بخش خصوصی همکاری موثر داشته و یا سازوکار مدیریت ریسک برای خود به وجود آوردهاند، موفقیت بالاتری در بهرهبرداری از پروژههایی داشتهاند که با مدل مشارکت عمومی- خصوصی اجرا شده است. با این حال، تعداد زیادی از نهادهای دولتی تجربه مدیریت ریسک و انتقال آن به بخش خصوصی در انجام پروژههای بزرگ را ندارند. اغلب این نهادها سازوکار مدیریت ریسک را نیز برای خود فراهم نکردهاند. در این مقاله، دیدگاههای موجود و مطلوب در خصوص مدیریت، قیمتگذاری و انتقال ریسک در پروژههای عمومی- خصوصی را مورد بررسی قرار میدهیم.
مشارکت عمومی - خصوصی از جمله روشهای کارآمد برای ایجاد و تکمیل پروژههای زیرساختی بزرگ است. در مقایسه با راهکارهای قدیمی، این استراتژی میتواند در عین افزایش مشارکت بخش خصوصی در پروژههای زیرساختی، منجر به افزایش کیفیت اجرا و بهرهوری پروژهها شود. با استفاده از این روش میتوان هزینههای پروژه را در مدت زمان زیادتری توزیع نموده و این امکان را به بخش عمومی داد که در حوزههایی که امکان مشارکت بخش خصوصی وجود ندارد سرمایهگذاری کوتاهمدت و زودبازده نماید. اگرچه، تجربه نشان داده است که نمیتوان PPPها را به عنوان راهکاری برای جبران کمبود بودجه بخشهای عمومی دانست، ولی از این ابزار میتوان به عنوان سازوکاری جهت انجام بهینه و پربازده پروژهها بهره برد.
علیرغم مزایایی که PPPها دارند، در بسیاری موارد هنوز نتوانستهاند آنطور که باید مشارکت بخش خصوصی را جلب کنند و در نتیجه پروژهها با معضلات قدیمی همچون تاخیر در تحویل و اجرا، هزینه بالا و سایر مشکلات و پیچیدگیها مواجه میشوند. یکی از مهم ترین چالشها این است که معمولاً نهادهای دولتی از ظرفیت بالقوه بخش خصوصی در ارزیابی، قیمتگذاری و مدیریت ریسک استفاده مناسبی نمیکنند. اکثر PPPهایی که ریسک را منتقل نمیکنند - و به دنبال آن، از ظرفیت مدیریت ریسک بخش خصوصی به طور مناسبی استفاده نمیکنند - خروجی مورد انتظار را نخواهند داشت.
استفاده از ظرفیت و تجربه بخش خصوصی در مدیریت جامع و شفاف ریسک در پروژههای بزرگ، یکی از پیشنهادات اصلی در این زمینه است. انتقال ریسک و مسئولیتهای خاص پروژه در تمام چرخه عمر آن، از جمله توسعه، ساخت و بهرهبرداری به سرمایهگذاران بخش خصوصی از مزیتهای نگرش جدید در حوزه مدیریت ریسک است. در عین حال بخش دولتی مالک قانونی پروژه باقی میماند. این رویکرد اغلب مستلزم در نظرگیری حق بیمهای است که در پروژههای بزرگ بخش خصوصی، بخش عمده معادله هزینه است و به همین دلیل باید در محاسبات مربوط به PPP گنجانده شود.
با درنظرگیری و تعیین قیمت ریسک به صورت جامع و شفاف، دولتها میتوانند از تخصص بازیگران بخش خصوصی به نحو مناسبی استفاده کنند. تعیین سطح مطلوب مشارکت و انتقال ریسک به بخش خصوصی به اتمام پروژههای بیشتری در زمان و بودجه مقرر، استفاده بهتر از منابع دولتی و در نهایت، رضایت عمومی جامعه از نتیجه پروژهها منجر میشود.
دیدگاههای متفاوت در مورد ریسک
یکی از دلایل اصلی این موضوع که چرا PPP ها در یافتن سطح مناسب مشارکت بخش خصوصی ناکام میمانند و نتایج دور از سطح مورد انتظار است، دیدگاه متفاوت بخش دولتی و خصوصی در مورد ریسک با یکدیگر است. بسیاری از نهادهای بخش دولتی در بحث مدیریت ریسک، بر روی تعریف از پیش تعیین شدهای در خصوص شفافیت و انطباق با قوانین تدارکات، تمرکز میکنند. این امر نیز ناشی از نیاز آن ها به در نظرگیری عواملی نظیر محدودیتهای بودجه، جریان کم معاملات و عوامل دیگری از این قبیل است. در طرف مقابل، ریسکهای مربوط به ساخت و ساز، عملیات و کسبوکار همیشه وجود دارند اما در نظر گرفته نمیشوند.
به طور مثال، ریسکهایی نظیر افزایش هزینه یا تاخیر در ساختوساز، عواقب خاصی برای بخش دولتی ندارد. دولتها به ندرت با مشکلات نقدینگی روبرو میشوند و شکست یک پروژه، در بیشتر موارد، بر اعتبار دولت تأثیر نمیگذارد. بودجه اضافی مورد نیاز از بودجه دولت (یعنی از مالیات دهندگان) تأمین میشود و مزایا و منافع این پروژه زمان بیشتری طول میکشد تا پدیدار شود.
بر خلاف بخش عمومی، در بخش خصوصی ریسکهای ساخت و ریسکهای تجاری میتواند پیامدهای مالی عظیمی به همراه داشته باشد.(شکل1) افزایش بیش از 10 درصدی هزینه می تواند به این معنی باشد که شرکت سودی نبرده و مدیر پروژه مجبور است به دنبال کار جدید باشد! تعداد زیادی پروژه از این دست میتواند به معنای ورشکستگی کل شرکت باشد. به همین دلیل، پیمانکاران خصوصی موفق توانمندیهای بالایی در مدیریت ریسک در کل چرخه عمر یک پروژه، از توسعه و ساخت تا پایان مرحله بهرهبرداری، ایجاد کردهاند. سرمایهگذاران خصوصی و وامدهندگان، مکانیزمهای پیچیده کنترلی را در این زمینه توسعه دادهاند. این مکانیزمها اهرمی هستند که شرکتها بدون آنها قادر به ادامه حیات خود نیستند.
بنابراین، شرکتهای خصوصی در مواجهه با ریسکهای سرمایهگذاری و اجرای PPP، تنها به پذیرفتن ریسک بسنده نمیکنند، بلکه ریسکها را به طور فعال را مدیریت کرده، قیمت آن و خسارت مالی ناشی از ریسک را نیز تعیین میکنند. این مسئله یکی از ارکان اصلی بازارهای خصوصی است. تقبل ریسک هزینهای به همراه دارد و مجموعههایی که ریسک میکنند باید برای این کار هزینهای پرداخت کنند. این تفاوت عمده در مدیریت ریسک میان بخش دولتی و بخش خصوصی منجر به عدم هماهنگی در PPPها و در مورد آنچه هر یک از طرفین به عنوان تخصیص بهینه ریسکها میداند، میشود. پیامدهای تقبل ریسک برای هر یک از طرفین متفاوت بوده و بنابراین میزان حساسیت آنها نسبت به ریسک نیز متفاوت است.
چگونه PPPها در مسیر اشتباه قرار میگیرند ؟
در این قسمت نحوه ناهماهنگی در خصوص موضوع نحوه در نظرگیری ریسک نشان داده میشود. یک نهاد دولتی از یک توسعه دهنده خصوصی میخواهد که در مناقصه پروژه آینده شرکت کند. در این مناقصه، توسعه دهنده همه ریسکها را در نظر می گیرد. این ریسکها شامل ریسک ساختوساز، ریسکهای تجاری پس از اتمام پروژه و سایر موارد است. علاوه بر هزینههای اولیه مورد نیاز برای تحویل پروژه، توسعهدهنده حق بیمه ریسک را برای پوشش اقدامات و فعالیتهای اضافی مورد نیاز برای کاهش و مدیریت ریسک اضافه میکند. این موارد شامل کنترلهای اضافی، مواد اولیه باکیفیتتر، مدیران پروژه با تجربهتر و شاید حتی یک پاداش مالی برای توسعه دهنده است تا بتواند با موفقیت از زیانهای احتمالی جلوگیری کند.
در بخش خصوصی اگر ریسک پروژه خاصی را بر عهده بگیرید، حق بیمه دریافت میکنید. اما از نظر دولت برخی از حق بیمههای ریسک، هزینههای غیر ضروری به نظر میرسند (برای مثال، حق بیمه اضافی که توسط یک پیمانکار برای تقبل ریسک میان پیمانکاران فرعی و ارائه راه حل یکپارچه دریافت می شود). این کار ممکن است حکمرانی خوب و کنترل مالی به نظر برسد، اما از آن جهت کوتهبینانه است که عناصر بودجهای را به تنهایی و نه در نظرگیری ریسک در طول چرخه عمر پروژه، در نظر میگیرد. بنابراین، اینگونه به نظر میرسد که فرض اصلی بخش عمومی این است که این ریسکها باید به صورت رایگان مدیریت شوند.
وقتی توسعهدهنده خصوصی توضیح میدهد که مدیریت ریسک نیاز به حق بیمه دارد، دولت اغلب با ارائه پشتیبانی اضافی از طریق ضمانتنامه یا ابزارهای مشابه، ریسک را بر عهده میگیرد. حق بیمه ریسک از بین می رود، اما خطرات احتمالی برطرف نمیشوند و از قابلیتهای بخش خصوصی در مدیریت ریسک استفاده نمیشود. این پروژه ممکن است در ابتدا هزینه کمتری داشته باشد، اما این پس اندازهای اولیه در صورت محقق شدن ریسکها، بعداً با هزینه بالایی همراه خواهد بود. در چنین مواردی، این پروژه دیگر یک مشارکت عمومی- خصوصی واقعی نبوده و به روشهای سنتی نظیر پروژههای پیمانکاری نزدیکتر است.
از آنجا که ریسکهای زیادی از سمت توسعهدهنده خصوصی به سمت نهاد دولتی بازگردانده شدهاست، خطرات به طور موثر برطرف نمیشوند و منجر به مسائلی همچون افزایش هزینه، پیچیدگی و تأخیر می شود(شکل2). در بیشتر موارد، هزینههای اضافی ناشی از آن به میزان قابل توجهی بالاتر از حق بیمه اولیه است که توسعه دهنده در ابتدا به دنبال آن بود. این مسئله به آن دلیل است که پیشگیری از مشکلات به طور کلی آسان تر بوده و هزینه کمتری نسبت به حل آنها دارد.
اگرچه برخی از بخشهای دولتی هوشمندانهتر عمل کرده و بر روی ریسک ناشی از پروژههای بزرگ زیرساختی قیمتگذاری میکنند، اما حتی در این صورت نیز، آنها تمایل دارند اینگونه هزینهها را دست کم بگیرند. به عنوان مثال، آنها ممکن است 5 تا 10 درصد حق بیمه بپردازند، در صورتی که ممکن است در گذشته به طور متوسط 20 تا 30 درصد برای هزینههای مازاد پرداخته باشند. بنابراین، بخش دولتی هزینه واقعی این ریسکها را نمیپردازد، بلکه هزینهای را میپردازند که این خطرات در شرایط ایدهآل (یا آنچه که در حال حاضر بودجه آن را دارند) میتواند داشته باشد.
ارزش واقعی مشارکت بخش خصوصی: مدیریت ریسک چندلایه
پروژههای زیرساختی مدرن بسیار پیچیده بوده و نیاز به برنامهریزی، ساختاردهی، تحویل و تأمین مالی موثر، قابل اعتماد و مقرون به صرفه دارند. چنین پروژههایی به استراتژی نیاز دارند که به طور مناسب عدم قطعیت و تنوع زیادی از ریسکها و خطرات را که پروژه با آن مواجه است را در نظر بگیرد. پیچیدگی این پروژهها مستلزم تقسیم نقشها و مسئولیتها بین بازیگران متخصص و حرفهای (مانند پیمانکاران و اپراتورها) است. اما این امر منجر به خطرات قابل توجهی در بین ذینفعان مختلف میشود که در طول چرخه عمر پروژه به وقوع میپیوندد و باید از ابتدا پیشبینی و مدیریت شوند.
قابلیتهای مدیریت ریسک در بخش خصوصی، طیف وسیعی از ریسکهای مرتبط را اغلب با تمرکز ویژه بر اثرات بالقوه تجاری و مالی آنها بررسی میکند.
این واقعیت که ریسکها میتوانند در مراحل بعدی پروژه تحقق یابند، در حالی که در مراحل اولیه در نظر گرفته شدهاند، روشن میسازد که یک فرایند مدیریت ریسک سرتاسری مورد نیاز است. بخش خصوصی تنها در صورتی که پاسخگوی اصلی در خصوص تحویل و بهرهبرداری پروژه باشد، میتواند از همان ابتدا در مرحله برنامهریزی و ساختاردهی فرآیندهای قوی مورد نیاز برای مدیریت ریسک را در دست گرفته و این فرآیندها را در طول عمر پروژه به کار گیرد و به طور مداوم توسعه دهد. این امر نیز مستلزم داشتن مالکیت عادلانه (یا سهام مشابه) در پروژه است.
علاوه بر سهامداران (معمولاً توسعهدهنده)، یک لایه ثانویه مدیریت ریسک نیز وجود دارد: وامدهندگان پروژه. از آنجایی که ارائه وامدهندگان در روند صعودی پروژه سهیم نیستند، و حق بیمه ثابت و کمتری نسبت به سرمایهگذاران حقوقی دریافت میکنند، در نتیجه بیشتر به روند نزولی پروژه توجه داشته و روی ریسکهای پروژه متمرکز هستند و تمایل دارند دیدگاه دقیقتری از تحلیل ریسک، مدیریت ریسک و نظارت بر ریسک داشته باشند.
ساختار تامین مالی و مدیریت استقراض پروژهها که به مدیریت ریسک در طول چرخه عمر پروژه و یا حداقل یک دوره وام دهی منجر میشود. تأمین مالی پروژه یک ساختار غیرمنابعی[2] (یا با منابع محدود) است که در آن مسئولیت سهامداران شرکت پروژه محدود به سرمایهگذاری آنها میشود. وامدهندگان پروژه در درجه اول به جریان نقدینگی پروژه برای بازپرداخت تکیه میکنند و داراییها، حقوق و منافع پروژه به عنوان وثیقه ثانویه در نظرگرفته میشود. اما از آنجا که تأمین مالی عمدتا برای پروژههای جدید استفاده میشود، هیچ سابقهای از جریان نقدینگی پروژه و هیچ دارایی ترازنامهای در زمان تصویب اعتبار وجود ندارد. وام دهندگان باید بر تعداد جریان نقدی و طرح کسبوکار و برآورد قابلیتهای مدیریت ریسک و تخصیص آنها بین طرفین تکیه کنند.
به همین دلیل، وامدهندگان مالی پروژه در معرض همه ریسکهایی قرار میگیرند که بر جریان نقدی آینده در طول چرخه عمر وام تأثیر میگذارد. برای ارزیابی این ریسکها، وامدهندگان تحلیل مالی و ریسک چرخه کامل پروژه را انجام میدهند. آنها بر ساختار قراردادی پروژه تأثیر میگذارند تا خطرات و مسئولیتها را بین همه ذینفعان پروژه تخصیص داده و ریسکهای پروژه را در طول چرخه وام نظارت کنند. رویکرد چرخه عمر تأمین مالی پروژه برای مدیریت ریسک برای هر پروژه PPP ضروری است.
نتیجهگیری
قابلیت مدیریت ریسکهای تجاری و مالی بخش خصوصی که افزایش بهرهوری معنادار در پروژههای PPP را به دنبال دارد، ایجاب میکند تا قسمت عمدهای از ریسکهای موجود در پروژه با هدف موفقیت پروژه، به سمت ذینفعان بخش خصوصی انتقال پیدا کند. این در حالی است که سیاستگذاران و همچنین بخش خصوصی نیازمند تطبیق دیدگاه در نگاه به ریسکهای انجام پروژه و قیمتگذاری روی آن هستند. با توجه به تاریخچه متفاوت نگاه بخشهای عمومی و خصوصی به موضوع ریسک، این امر کماکان یک چالش محسوب میشود.
افزایش مشارکت بخش خصوصی در پروژه های زیرساختی، به ویژه پول در معرض ریسک بخش خصوصی میتواند منجر به افزایش بهرهوری شود. اما تنها در صورتی این امر محقق میشود که توسعهدهندگان بخش خصوصی این فرصت را داشته باشند که مهارتهای مدیریت ریسک خود را از طریق انتقال معنادار ریسک و مسئولیت ها به آنها بهکار گیرند. رویکردهای سنتی که در آنها ریسکهای تجاری و مالی در نظر گرفته نمیشوند به چنین موفقیتی دست پیدا نمیکنند. در سطح مطلوب و بهینه مشارکت بخش خصوصی و انتقال ریسک، مشارکتکنندگان بخش خصوصی نه تنها مهارتهای خاص مدیریت ریسک را به کار میگیرند، بلکه از توانایی بخش دولتی برای نگاه بلندمدت و جذب سایر ریسکها بدون ترس از ورشکستگی استفاده میکنند.
[1] Public-Private Partnership
[2] Nonresource
مطلبی دیگر از این انتشارات
10 اشتباه قابل اجتناب در پیادهسازی اتوماسیون
مطلبی دیگر از این انتشارات
مدیران ارشد فناوری اطلاعات درآمد زا: استراتژی های هوشمند برای رشد کسب و کار
مطلبی دیگر از این انتشارات
حمله Ransomware