برای من لبخند نزدن بزرگترین گناه دنیاست. فکر می کنم کمی UX و تولید محتوا بلد باشم. الان هم مدیر روابط عمومی شتابدهندهی شزان هستم
استارتاپ موج سوار
نه! در مورد این نیست که چندین استارتاپ پا به اکوسیستم گذاشته اند و این قدر پول درآورنده که میتوانند در سواحل هاوایی موج سواری کنند یا اینکه چندین استارتاپ پا به عرصه گذاشته اند که برای کمک به موج سواران فعالیت میکنند، بلکه در مورد تمامی استارتاپهایی است که در اکوسیستم کارآفرینی امروز حضور دارند.
طی یک بررسی اجمالی به فعالیت استارتاپها در چند سال اخیر به این نکتهی جالب دست پیدا کردم که فعالیت در اکوسیستم استارتاپی ایران هم سوار بر موج است که البته این چیز خیلی عجیبی نیست. در واقع تمام فعالیتهای مردم ایران و به خصوص قشر جوان کشورمان مبتنی بر موج است. حرف زدنهای روزمره، رفتارها، شوخیها، اینستاگرام بازیها و هزاران کار دیگرمان را بر اساس موج های موجود در جامعه انجام می دهیم.
کافی است یک نفر در فضای مجازی بگوید " پلیس فتا حواسش به همه چی هست" یا " همهی هزینهها برای تو میشه" ، فردای آن روز میبینیم که هزاران کلیپ، جوک، نقل قول و فن پیچ وارد عرصه شبکه های اجتماعی میشود و همه سوار بر موج ایجاد شده از آن یک جمله میشوند.
جامعهی تازه متولد شدهی استارتاپی ایران نیز از این قانون مستثنی نیست. در واقع جوانانی که امثال چنین کلیپهایی را در فضای مجازی میبینند در حال راه اندازی استارتاپ هستند. آنها نیز موج سواری میکنند و همین اخلاق موج سواری است که در راه اندازی استارتاپها دیده میشود.
بگذارید بریم سر اصل مطلب. در واقع با توجه به این که مفهوم موج در راه اندازی استارتاپ در اکوسیستم به یک فرهنگ تبدیل شده است می توانیم موجهایی که به طور اساسی در این جامعه بزرگترین بودند و مدتی همهی استارتاپ ها را تحت تاثیر خود قرار دادند را نام ببریم
- موج اول، دیجی کالایی ها ( market place )
این موج که اولین موجی بود که با قدرت، خودش را در فضای اکوسیستم جای داد و همه را انگشت به دهان خود کرد. دیجی کالا تازه توانسته بود خود را در میان جامعه مردمی جای دهد و درآمدهای هنگفتی به دست آورد و شوایع از اینکه اینقدر روی دیجی کالا سرمایه گذاری شده است و اعداد از این بیشتر هم خواهد بود در همه جا پخش میشد. حتی در همان اوایل حرفهایی از اینکه ارزش دیجی کالا بیش از 70 میلیارد دلار است، در بین عوام هم شنیده میشد. خوش به حال دیجی کالا که آن قدر بزرگ معرفی شد. اما داستان ما از اینجا شروع میشود.
قصد توهین ندارم، اما تصور این صحنه کمی بامزه است. اینکه جماعتی به دنبال برنامه نویسها هستند و برای تصاحب آنها می دوند تا برایشان یک سایت فروشگاهی بالا بیاورند و در آن انواع و اقسام جنس بفروشند. منطق آنها هم این بود که "چون دیجی کالا تونست، پس ما هم میتونیم" و در این میان باید از مجموعه کتابهای انگیزشی و جملات قصار بزرگان تشکر کنیم که همهی این افراد را با خیالی محکم سوار بر موج کرد.
- موج دوم، اندرویدی ها ( پلتفرمی ها )
موج دیجی کالایی ها هنوز کاملا هنوز تمام نشده بود که موج اندرویدیها خودش را نشان داد. همه به سمت تولید نرم افزارهای اندرویدی شتافتند. البته در همین موج دو سری افراد وجود داشتند. افراد اول کسانی بودند که تازه از موج پیشین در آمده بودند و همچنان حال و هوای فروش را در سر داشتند. به همین دلیل نرم افزارهایی میساختند که در آن فروشگاه وجود داشت، اما تعداد این افراد کم بود و بیشتر افراد این موج، کسانی بودند که تصمیم داشتند یک اپلیکیشن شبیه به دیوار یا کافه بازار داشته باشند.
تجربه موج پیشین برای این افراد این بود که ما نمی توانیم سرمایه جور کنیم و انبار داشته باشیم و هزاران کالا بخریم و بفروشیم. پس بهتر است کالاهای مردم را به خود مردم بفروشیم و در این میان ما پورسانت ( اگر می گفتیم حق دلالی بهشون بر می خورد ) خودمان را بر میداریم. تنها کافی است نرم فزار را بسازیم. بزاریم توی کافه بازار. کافه بازار هم نه چون حق دلالی میگیرد. بزاریم توی مایکت و ایران اپس و .... بعدا توی کافه بازار میزاریم. سپس پا روی پا می گذاریم و مردم درون آن خرید و فروش می کنند و پورسانتش به حساب من می رود.
به همین دلیل می توانیم نام این موج را پلتفرمی ها هم بگذاریم. آن ها با اینکه نمیدانستند پلتفرم دیزاین چیست و چه طور کار می کند، تنها از سر تقلید، برای راه اندازی آن قدم برداشتند.
- موج سوم، لوکیشن باز ها ( ارائه دهنده های خدمات )
بازار استارتاپی به اندازه ی کافی پر از خرید و فروش محصول شده بود. پس اکنون باید دنبال چیز جدیدی بود که آن را فروخت. این بار موج، سوار بر خدمات شد؛ و برای ارائه خدمات بهتر در محل، روشن کردن GPS گوشی تان بسیار تا بسیار لازم است. در واقع استارتاپی که باعث شد که چنین موجی ساخته شود، استارتاپ اسنپ بود که توانست مسئلهی دردناک تاکسیهای تهران را حل کند.
اینقدر این موج جذاب بود که هر کس در هر گوشه و کنار ایران، بدون در نظر گرفتن اینکه اندازه بازار آن شهر به چه میزان است و اصلا ضریب نفوذ اینترنت چقدر است یک تاکسی آنلاین در شهر خود راه می اندازد و پشت این استارتاپ کوچک هم پول پدر را می نشاند.
این مورد را اصلا نباید فراموش کنیم که همچنان در این موج به سر میبریم. برای اثبات حرفم کافی است به نمایشگاه الکامپ امسال مراجعه کنیم. اسم 60 درصد استارتاپ ها با "زود" شروع میشدند و اسم 40 درصد باقی مانده با " چی " تمام می شدند و لوگو 80 درصد این استارتاپها، نماد لوکیشن بود. لوکیشن و ماشین، لوکیشن و سبزی، لوکیشن و نان، لوکیشن و آب و ....
- موج چهارم، پولی ها ( فین تک )
البته این موج به طور کامل به اوج خود نرسیده است. هر چند که چندین سال پیش استارتاپ پی پینگ از پیشروان این موج بود، اما این موج نتوانست خودش را به اندازه سه موج قبلی بزرگ نشان دهد. در واقع وجود سیستم بانکی سنتی و پر از پارتی و فساد ما، همانند چکش بر سر این استارتاپ ها کوبیده می شود و نمی گذارد که آن ها موج خود را به راه بیندازند.
- موج پنجم، . . .
هنوز نمی توان به طور قطعی نامی برای این موج انتخاب کرد. چون رقابت سنگینی بین استارتاپ های بازی سازی و استارتاپ های هایتک وجود دارد. اینکه کدام می توانند موج عظیمی ایجاد کنند تا سایرین سوار بر آن شوند و همه از آن تقلید کنند و استارتاپی شبیه به آن بسازند، هنوز برای همه گنگ و البته جذاب است ( سرمایه گذار ها خیلی منتظر هستند ). از همه مهم تر اینکه موج چهارمی ها هنوز به اوج خود نرسیدند و امید دارند که آینده برای این قشر استارتاپ باشد.
- نتیجه چی شد
نتیجه ساده است. یا سوار بر موج شوید و از آن استفاده کنید. یا زرنگ باشید و خودتان را از همین امروز برای موج های آینده آماده کنید و یا قهرمان فردا شوید و موج جدیدی بسازید.
ممنون از اینکه تا الان در کنار من این مطلب را خواندید. اینها از ذهن پر آشفتهی من بیرون آمده پس کاملا صحیح نیستند. نظرتان را در مورد این مطلب بهم بگویید.
رفیق شما، بهداد مرسلپور
مطلبی دیگر از این انتشارات
دیجیتال مارکتر کیست و چه وظایفی دارد؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چرا برای کسب و کار خود سایت بسازیم
مطلبی دیگر از این انتشارات
باسقوط اتریوم به زیر ۱۰۰۰ دلار حمایت بعدی کجا خواهد بود