سهیلا محمودی هنرمند ایرانی ساکن روستای دینارآباد با فعالیت های مختلف هنری صنایع دستی تابلو فرش،ابریشم بافی
خدا...
دلنوشته دلم یک خدا میخواهد...
دلم یک خدا میخواهد
یک خدای بیصاحب
خدایی با لبخند
خدایی که دم غروب پیدایش شود
سر ظهر گرم تابستان
توی شلوغیهای دم عید
خنکای عصر تابستان
لابلای بوی نعناهای توی باغچه
خدای که بچهها را بغل کند
به بزرگها لبخند بزند
خدای که بنشیند و جوجهها را نگاه کند
خدای که مهربان باشد
برف بباراند
خدای که قهر نکند، نازمان را بکشد
اصلاً اهل همین حوالی باشد
خانهاش آن دور دورها نباشد
اصلاً
دورهگردی باشد مهربان
هروقت که دلش خواست پیدایش بشود
نه وقتی که لازم بود
دلم خدایی میخواهد که بیسواد باشد
اصلا نیاز نباشد با او حرف بزنی
آخر خدا خودش میداند
اهل شمردن نیست ، هی بنشیند هی بشمرد هی کم و زیاد کند
نه!
من خدایی میخواهم که یک جهان را به رایگان بدهد تا
یک چای بنوشد و لبخند بزند و بگوید که بهبه چه دختری دارم...
ای خدای که هستی، از الان تا ابد میخاهمت...
مطلبی دیگر از این انتشارات
هنری...
مطلبی دیگر از این انتشارات
بانوی موفق...
مطلبی دیگر از این انتشارات
عرفان...