عرفان...

١. بزرگان معرفت وادي طلب را نخستین مرحله از سیر و سلوک روحانی دانسته اند. در حالیکه این وادی نه تنها درب ورود به معرفت است بلکه گوهره همه مراحل و مراتب سلوک است و به لحاظی همه مقامات عرفانی سلسله مراتب طلب است: طلب پیر، طلب عشق، طلب معرفت، طلب استغناء، طلب تفرید و تجرید و طلب فنا و توحيد.

۲- نخستین مرتبه از طلب را بایستی طلب طلب نامید بدین معنا که آدمی باید قبل از هر چیزی به شوق جستجو افتاده باشد و جستجو کند و در جستجوی کسی باشد که در او شوق جستجوگری را برافروزد.

۳- طلب عرفانی نه طلب عرفان يا طلب حق و خدا و معرفت که طلب خود پیر است. یعنی شوق داشتن یک پیر یا آموزگاری معنوی که آيینه باطن او باشد و او را بخودش بنماياند. اینست معنای طلب.

۴. بنابراین آنکه طالب چیزی است طالب خودش است و خود پرست است حال آن چیز دگر خدا هم باشد ابزار خود پرستی خدای‌گونه است...

۵- گوهره طلب همان عطش داشتن یک دوست روحانی به مثابه آئینه می باشد: کسی که تو را با محبت به تو بنمایاند. اینست طلب عرفانی!

۶- واضح است که چنین طلبی یک مطالبه ذاتی در انسان است بشرط آنکه هنوز انسانیت در او نمرده باشد و روح رخت بر نبسته باشد و دل تبدیل به سنگ نشده باشد.

۷. من می خواهم به خدا برسم، من می خواهم به حقیقت برسم، من می خواهم عاشق شوم، من می خواهم عارف شوم، من می خواهم پاک شوم، من می خواهم آدم شوم و ... اینها همه بازی است و یا یک سوء تفاهم. هر چه هست طلبی عرفانی نیست که لازمه سلوک روحانی می باشد.