باران

اجازه دهید با این شعر سعدی شروع کنم:

باران که در لطافت طبعش خلاف نیست در باغ لاله روید و درشوره زار خَس

باران که می بارد حس وحال عجیبی به ما دست می دهد انگار همه غم ها و پستوها را می شوید وبا خود می برد وحس وحالی جدید و پر از انگیزه به ما می دهد. باران یکی از الطاف بی حد وحصر خالق خلایق و آفریده عالمیان است که نعمت هایش بی شمار در جهان هستی جاریست وهر از گاهی این نعمت زیبا را بر ما فرو می فرستد.

خدای مهربان با بارش باران به ما یادآوری می کند که ای بندگانم؛ من به یاد شما هستم و این نعمت وافررا برای سرور وشادی شما می فرستم تا اندوه هایتان را پاک کنید و خود را جامه ای نو از جنس امید بپوشانید.

نم نم باران که به شیشه پنجره اتاق کوبیده می شود درواقع ما را ازغفلت وبی خبری آگاه می کند که ای انسان بلند شو وببین که چگونه می توان دل ها را از کینه وحسد وبدی ها شست.

قطرات باران که بر زمین می بارد باعث پیداش زندگی وطراوت خاصی می شود وهر قطره آن یک پیامی برای ما دارد و به ما می گوید که همچون باران باشیم و رنج جداشدن از آسمان را در سبز کردن زندگی دیگران جبران کنیم.

سعی کنیم زمین وجودمان را گونه ای تربیت کنیم که به جای خارزار، لاله زار باشد.