نوشته های یک هیولای زیر تخت

وقتش فرا رسیده...

وقتشه که خودم رو به هیو نشون بدم... نمی دونم پاپیون یا کراوات به خودم بزنم و نشون بدم؟! فکر کنم پاپیون قشنگ تر باشه. فردا تولد 12 سالگی هیو هستش و به همین مناسبت مهم من میخوام از خودم رونمایی کنم. من برای اینکه کاملا اماده باشم, از تنها و بهترین دوستم کمک میگیرم. یعنی:

فیو

فیو خیلی کوچیکه و خیلی بانمکه. فیو یه هیولای ناز و بی ازاره. فیو قراره من رو آماده کنه. البته همیشه از روی کمر من بالا میره و روی شونه ام میشینه.

خیلی هیجان دارم! فردا هیو تولدشو جشن میگیره و تازه من میخوام خودم رو بهش نشون بدم که کریسمس که نزدیکه رو هم با همدیگه جشن بگیریم...

فیو به من یه کت و شلوار داده و موهای شلخته و درهم برهم من رو مرتب کرده. اما به نظرم زیاده روی کرده.

راستش اول میخواستم خودم رو توی هالووین به هیو نشون بدم که فهمیدم که من در مقابل اون شکلات ها و آب‌نبات ها مقاومت نمی کنم، که نکردم و تموم شکلات ها رو خوردم...

اما این دفعه فرق داره! من آمادگی کامل رو دارم و آماده ی خدمت... عه نه ببخشید اشتباه شد. و آماده هستم که از خودم رونمایی کنم!

۱۸ دسامبر ۲۰۲۳

لندن انگلستان

این عکس هیچ ربطی به داستان ندارد.
این عکس هیچ ربطی به داستان ندارد.