نوشته های یک هیولای زیر تخت
امروز هم مثل روز های دیگه است...
خسته کننده...
بعضی انسان ها ما رو درک نمی کنن... هیچوقت به هیولا ها شانس ندادن که ببینن ما چطوری هستیم... زمانی که بچه ها خودشونو توی پتو جا میدن و قلبشون تند تند میزنه.
اکثر بچه ها این جوری هستن اما هیو فرق داره. اون رو دیوار های اتاقش عکس هیولا ها رو میکشه و میزنه! حتی آرزو می کرد که یه هیولای زیر تخت داشته باشه! اما من نمی تونستم خودمو نشون بدم چون می ترسیدم... می ترسیدم که به مامان و باباش بگه یا یه کاری کنه...
...
انسان ها میگن:
هیولا عجیب الخلقه هستن و کارشون ترسوندن بقیه است!
این غلط ترین حرف ممکنه! به کسایی که این رد میگن باید جایزه بهترین دروغگوی سال رو داد!
خب ما هیولا ها هم احساس داریم دیگه! هیو با پیژامه ی گل گلی داره میاد بخوابه. فعلا...
۷ دسامبر ۲۰۲۳
لندن انگلستان
مطلبی دیگر از این انتشارات
نوشته های یک هیولای زیر تخت
مطلبی دیگر از این انتشارات
نوشته های یک هیولای زیر تخت
مطلبی دیگر از این انتشارات
(: