ادرار فضانوردان به چه کار میآید؟
این اپیزود را در کست باکس بنشوید: https://castbox.fm/vc/2861544
شهرزاد ميرسلطانى، محمد صالح تيمار، احمد كريمى، احسان مهرجو، آريا صبورى و محمد جواد ترابى در قسمت سوم ايستگاه فضايى حضور دارند. چیزی که میخوانید گفتگوی بین افراد نام برده در قسمت سوم از این پادكست است که كارى از سياوش صفاريان پور در همكارى با مجله نجوم است.
اپيزود سوم پادكست "ايستگاه فضايى" يك ميهمان ويژه دارد. يك شيميدان با ايده اى عجيب! دكتر شيما پيلهور و گروهى از همكارانش در مركز فضايى نروژ روى مصالح ساختمانى در كره ماه پژوهش مىكنند. ايده عجيب اين شيميدان استفاده از "ادرار" فضانوردان به عنوان يكى از مواد اوليه ساخت ملات براى ساختوساز در كره ماه است.
هچنين در اين اپيزود ايستگاه فضايى دكتر ميرترابى ما را مسافر فضاپيماى ناتيلوس ميكند. با اين ماشين زمان به پنج ميليارد سال قبل میرويم.
آنچه که شما میخوانید، نگاهی به دنیای نجوم و فضا است. گفتگو با اصلاح ارتقای مداری شروع شد. به دلیل اینکه ایستگاه فضایی بین المللی به زمین نزدیک است و برای اینکه سقوط نکند باید مداوم با موشکهای مختلفی جایگاه خودش را اصلاح کند.
در اپیزود قبلی در مورد داستان زندگی در فضا به خصوص دستشویی رفتن در فضا گفته شد. حالا در ادامه به آشپزی، غذا خوردن نیز اشاره میشود. محمد جواد ترابی در مورد غذا پختن توضیح داد که در فضا مانند زمین پخت و پز انجام نمیشود اما وسایلی مانند ماکروفر یا ماکروویو برای گرم کردن غذا وجود دارد. در فضا اکثرا غذا به صورت نیم پز یا در بستههای فشرده وجود دارد.
فرمانده ایستگاه فضایی محمد جواد ترابی است و برای ما در مورد اینکه در این قسمت از سفر فضایی قرار است چه اتفاقی بیفتد خواهد گفت.
چند روز گذشته ایستگاه فضایی بین المللی از بالای سر تهران عبور کرد و خیلی مورد توجه مردم بود. محمد صالح تیمار در مورد کسانی که مایل هستند که گذر ایستگاه فضایی از بالای سر خودشان رو ببینند و متوجه بشوند چه زمانی و از کجا عبور میکند پیشنهاد استفاده از اپلیکیشن Heavens-Above که یکی از راحتترین و بهترین راههای رصد ایتسگاه فضایی است را داد که وب سایت بسیار قوی و خوبی نیز دارد. در اپلیکیشن یا وب سایت، قسمت ISS را که انتخاب کنید، عبور ایستگاه فضایی را در روزهای آینده با تاریخ و ساعت خواهید دید. با کلیک بر روی تاریخ مد نظر نقشهای از آسمان باز میشود که مسیری که قرار است ایستگاه فضایی عبور کند را نشان میدهد.
هفته گذشته یا در اپیزود شماره دو ایستگاه فضایی راجع به زندگی در فضا صحبت کردیم و یکی از دردسرهای آن که دستشویی رفتن و توالت رفتن یک و دو را بررسی کردیم.
و اما مفید بودن دستشویی شماره یک
محمد جواد از مفید بودن ادرار (شماره یک) و تعرق در فضا میگوید.
با تصفیه ادرار و تعرق میتوان برای مواردی از جمله آب شرب در فضا استفاده کرد. زیرا مسئله یافتن آب در جایی ماورای زمین برای ادامه زندگی بسیار سختتر از زمین است. اما در جایی دیگر که به کار میآید و استفاده میشود در قمر (ماه) است. سالها پیش به دنبال یک ماده جادویی در ماه بودیم که به ما در خانه سازی بر روی ماه کمک کند. در توییتر یک خبری دست به دست شد و در مورد پژوهشی صحبت میشد که یک پژوهشگر ایرانی به سراغ ادرار برای ساخت خانه رفته است. چون فضانوردانی که نیز به ماه میروند قطعا دستشویی و ادرار برای دفع نیز دارند. این پژوهشگر ایرانی میگوید با ترکیب ادرار و خاک روی ماه میشود به ملات ساخت و ساز دسترسی پیدا کرد.
دکتر شیما پیلهور پژوهشگر و ایده پرداز این موضوع هستند که شاید وقتی در توییتر این را میخواندیم برای ما شوخی بود ولی بیشتر در مورد آن خواندیم و بررسی کردیم و متوجه شدیم موضوع خیلی جدیتر از این حرفهاست به همین دلیل به سراغ خانم شیما پیلهور رفتیم و در مورد این موضوع با ایشان گفتگو کردیم.
عموما تصور بر این است که وقتی صحبت از فضا میشود باید یا نجوم خوانده باشیم یا هوا فضا. در صورتی که این، یک رشته میان رشتهای است و بسیاری از افراد در زمینههای مختلف کاری مثل پزشکی، روانشناسی، علوم مغز و اعصاب میتوانند کمک کنند.
خانم پیلهور هم نیز متخصص علوم شیمی، استادیار و پژوهشگر دانشگاه فنی کالج در دانشگاه اسبوک هستند. تحصیلات خانم پیلهور در ایران مهندسی شیمی از دانشگاه تهران در مقطع کارشناسی و کارشناسی ارشد در دانشگاه علم و صنعت است و در نهایت دکترای مهندسی شیمی دانشگاه پلی تکنیکای اسپانیا و کالج در نروژ گرفتند و تخصصشون صرفاً در حوزه شیمی است ولی جادویی که به واسطه ترکیب ادرار انسان با محتویات خاکی که در ماه است که پای ایشان را به این حوزه و فضا باز کرده است.
شیما پیلهور و ایده عجیب غریب ساخت بنا در ماه
شیما پیلهور از کمبود و محدودیت در فضا میگوید:
کمبود و محدودیت در فضا باعث میشود که هر کسی خلاق بشود. وقتی ما خاک ماه را دریافت کردیم و به ما گفتند که شما نمیتوانید چیزی را از زمین با خودتان ببرید. همین باعث خلاقیت شد. با توجه به ساختار و مواد اوره به این فکر افتادیم که از اوره کمک بگیریم و البته خودمان نمیدانستیم که جواب میگیریم یا نه؟ در نهایت ما فقط به 3 درصد اوره نیاز داریم. فقط 3درصد. اگر حتی یک درصد بیشتر بزنیم به دلیل گار آمونیاکی که خارج میشود، حباب ایجاد میشود و همین مقاومت ساختمان را پایین میآورد و باعث ریزش ساختمان میشود.
در تعریف یه خطی ایده شیما پیلهور این هست که برای ساخت و ساز در کره ماه میتوان از ادرار فضانوردان استفاده کرد.
اگر قرار بر این بود که در کره ماه برای ساخت آب را به خاک ماه اضافه کنیم، با توجه به اینکه نسبت آب و سیمان چیزی حدود 45 صدم است. در صورتی که در ماه محدودیت آب داریم. اگر 3 درصد اوره اضافه کنیم این نسبت مصرف آب به خاک به 19صدم میرسد. در ساخت و ساز در ماه در اصل از سیمان استفاده نمیشود و از ژئوپلیمر استفاده میشود. اگر از ژئوپلیمر در زمین استفاده کنیم در اصل در آن اصلا سیمان ندارد. ژئوپلیمر خواص سیمان را دارد. در زمین میتوان به جای سیمان از پسماندهای صنعتی استفاده کرد.
خاک ماه با آب اصلا وارد واکنش نمیشود و ترکیب نمیشود.
این ایده در بسیاری از جاها خبرساز شد و در محافل علمی مطرح شد. این ایده به ظاهر ساده تبدیل به یک بحث داغ بین افرادی که در فناوری و مرزهای دانش کار میکنند شد.
وقتی به ماه نگاه میکنم، به این فکر میکنم که بخشی از این ماه میتواند برای من باشد. سعی کردم با اینکه توییتها به صورت طنز است ولی خب قسمت آکادمیک رعایت بشه و ایده را به صورت طنز همراه با آکادمیک نوشتم. من بعد از مطرح کردن این ایده در توییتر خیلی از سمت مردم انرژی مثبت دریافت کردم و مردم لطف داشتند.
برگردیم به ایستگاه فضایی
چرا باید به ماه برگردیم؟ جواب از زبان محمد جواد
زمین به اندازه کل جمعیتی که در آن زندگی میکنند شاید منابع ندارد و انسان باید به سراغ سرزمینهای دیگر برود. سرزمینهایی که در آن گرانش کمتر باشد و میتواند یک پایگاه دائمی فضایی برای ما باشد و ما راهی دوردستهای فضایی شویم.
منابع زیادی وجود دارد و طبق آخرین اطلاعات مدارگردهای اطراف ماه در حال حاضر که ما اینجا نشستهایم خیلی از سیستم های فضایی در حال نقشه برداری سه بعدی از دهانههای ماه هستند برای اینکه آماده بشوند، همانطور که محمدجواد گفت کمکم به لحظات خیلی حساس در سال ۲۰۲۰ وارد میشویم.
سالی که قرار هست که یک نقطه عطف درسفرهای فضایی باشد و ما را در بازگشت مجدد به ماه نبرد و کمکی کند برای برداشتن گام بزرگتر و رفتن به سراغ سیاره سرخ. این یک ماموریت بزرگ و جذابی به نام آرتمیس است.
ماموریت فضایی که در طی ۱۰روز گذشته به نوعی شرح اصلی اتفاق آن گفته شد که قرار است چه چیزی رخ دهد و پیشتر گفته شد که یک بار دیگر انسان قدم بر ماه میگذارد، ولی در اطلاعات و اخباری که داده شد ظاهراً در سال ۲۰۲۰ فقط مدارگرد به دور ماه خواهیم داشت.
ما با یک یورش به سمت ماه روبهرو هستیم و فقط آمریکاییها نیستند که مقصد خودشان را به ماه مشخص کردند. چین نیز یکی از هدفهای اصلی خودش را ماه قرار داده و به همین ترتیب هندوستان و کشورهای دیگر و سازمان فضایی اروپا.
اما چرا بعد از گذشت نیم قرن قرار است به ماه برویم؟
ماه ویژگیهایی دارد، اولاً تقریبا از سال ۲۰۰۶ به بعد به طور قطعی میدانیم که مواد معدنی زیادی زیر خاک ماه قرار دارد. در سال ۲۰۰۹ بود فهمیدیم که منابع آب به صورت آب یخ زده در برخی از دهانه ها وجود داره که میتواند خیلی مفید باشد و از سال ۲۰۱۰ بحثی وارد ادبیات دانشگاهی شد به نام معدنکاوی فضایی. یعنی بخشی از این داستان اینجوری است که یک سرمایههایی است برای ساخت باتری های الکتریکی، ساخت چیتهای الکتریکی که در گوشیهای تلفن همراه یا کامپیوتر است و خیلی چیزهای دیگر.
اما مهمتر از آن، جاذبه کمتر و نداشتن جو در اطراف نشاندن یک فضاپیما در آن جا و بلند کردن و فرستادن به راههای دورتر کار را به نظر کمی سادهتر میکند. در اصل یک نوع ترانزیت فضایی میشود.
به نوعی میتوان گفت ماه قمر زمین و یکی از دو قمر زمین و مریخ میتوانند یک پل ارتباطی باشند برای سفرهای امنتر در اطراف این سیاره، سفرهایی که رباتیک نباشند و سرنشین داشته باشند. مثل پروژهای که سازمان فضایی ناسا با نام آرتمیس از آن نام میبرد که اسم آن از یکی از خواهرهای دوقلو آپولو (خدای خورشید) خدابانوی یونانی ماه در اصل گرفته میشود و نکتهای که بر روی آن تاکید دارند، برای اولین بار بانوان فضانوردی هستند که قرار است که از ایستگاه فضایی فراتر بروند و در یک چنین ماموریتی به سطح ماه فرود بیایند.
حالا که قدمهای بانوان هم دارد به ماه میرسد، شهرزاد میرسلطانی احساس خودش را در این باره گفت: من خیلی خوشبین هستم نسبت به این اتفاق چون با توجه به هزاران کاندیدی که وجود داشت برای آموزش و فرستادن آنها به فضا یک نفر کاندید ایرانی هم وجود دارد، خانم یاسمین مقبلی که در بین کسانی که الان در حال آموزش دیدن هستند حضور دارند و چه بسا ممکن است، جزو اولین کسانی باشند که در واقع بر روی ماه قدم میگذارند و چه بهتر که هم خانم هستند و هم ایرانی.
یاسمین مقبلی خلبان جنگنده هستند. در واقع سابقهی دور و درازی دارند و در اصل فضانوردان را در بین خلبانان انتخاب کردند بنابه شرایطی مانند آمادگی جسمی که دارند. امیدوارم یه زمانی با خانم یاسمین مقبلی در همین برنامه ایستگاه فضایی صحبت کنیم.
اگر در گوگل واژه آرتمیس و ناسا را سرچ کنند میتوانند تمرینات و روزهایی که این فضانوردان پشت سر میگذارند را ببینند. به وب سایت ناسا بروید و صفحه آرتمیس در آن جا ماموریت آرتمیس را به صورت آلبوم عکسهای فضانوردان در حال تمرین و فیلمهای از لباسهای جذابشان را خواهید دید. هم چنین تصاویری از فضاپیمای گتوی وجود دارد.
گتوی یک ایستگاه فضایی است که از لحاظ فعال بودن و سرعت عمل برای قرار گرفتن در مدار اقمار یا مدار یک سیاره میتواند بهتر از ایستگاه فضایی ISS عمل کند و انواع لانچرها و فضاپیماهای جدید به آن وصل بشوند. هم چنین یک پایگاه امن قبل از فرود آمدن بر روی ماه است و هم چنین در روزهای سخت به فضانوردان برای بازگشت به زمین کمک میکند.
با همهی این داستانها باید حواستان باشد که کلی شرکت خصوصی فضایی هم نیز وارد این فضای رقابتی شدند و شرکت ناسا سفارشهای اصلی را به همین شرکتهای خصوصی داده است و حالا باید منتظر باشیم که شرکتهای خصوصی مثل ایرباس چه برنامهای برای کاوش های فضایی دارند.
با صحبتی که با شیما پیله ور کردیم راجع به تکنولوژی پرینترهای سه بعدی و فناوری پرینترهای سه بعدی بر روی کره ماه که اصل ساخت و ساز را قرار است آنها انجام بدهند و حضور انسانها، یک حضور مدیریت کننده یا تکنسین هستند که این ماشینها را به کار میگیرند.
سفر به کنج دیگری از کیهان با دکتر میرترابی
ناتیلوس اسم کپسول فضایی ما است. یک جور ماشین زمان که میتواند ما را هر لحظه به هر کجای گیتی برساند.
الان دکتر میرترابی پشت میز کنترل نشستند و ما را به مقصد مورد نظر میبرند. ما قرار است به حدود ۵ میلیارد سال قبل برگردیم، همینجا یعنی همین جایی که منظومه شمسی است. قرار نیست به دوردستها برویم فقط زمان را به عقب برمیگردانیم.
الان چیزی که می بینیم یک ابر بسیار بزرگ است. این ابر، بازمانده یک انفجار است. یعنی به نظر میرسد که مدتی قبل اینجا یک ستاره خیلی پر جرم بوده و خیلی سریع این ستاره به آخر عمرش رسیده و منهدم شده است. آن ستاره متلاشی شده است و این ابرها بازمانده این انفجار هستند.
ستارههای پرجرم آینده خیلی هولناکی دارند و مرگ آنها همراه با انفجار عظیم است. آنها منهدم میشوند و به این دلیل است که در مرکز آنها دما آنچنان بالا میرود که به میلیاردها درجه میرسد. در این دمای بسیار زیاد آهنگ واکنشهای هستهای آنچنان قوی میشوند که ستاره به یک بمب اتمی بسیار عظیم تبدیل میشود.
یک بمب اتمی معمولی اتمی مثل بمب اتمی که در هیروشیما انداختند و چیزی حدود ۲ و ۳ کیلوگرم مواد هستهای دارد. حالا فرض کنید یک بمب اتمی داشته باشیم که حدود ۱۰-۲۰ برابر جرم خورشید که خودش دو ضرب در ۱۰ به توان ۳۰ کیلوگرم جرم داشته باشد و این بمب خیلی خیلی زیاد قوی خواهد بود و ما الان در زمانی بعد از انفجار قرار داریم که ستاره نابود شده و بازمانده این انفجار به شکل یک ابر بسیار گسترده عظیم این جا همه جا رو فرا گرفته است.
در وسط یک توده درخشان قرار دارد، در این جا کم کم ابر بر اثر گرانش خودش کمکم دوباره برمیگرده و منقبض میشود و با گازهایی که در وسط جمع میشوند، دارند یک ستاره میسازند. این نوزاد خورشید است. ما الان داریم تولد خورشید را نگاه میکنیم یعنی خورشید متولد میشود.
نوزاد ستارهها بر عکس نوزاد انسانها خیلی بزرگتراز خود ستارهها هستند. یعنی در طول جنینی به جای اینکه بزرگ بشوند، کوچک میشوند. گاز در اثر انفجار خیلی پخش شده و بعد از مدتی از انفجار بر اثر گرانش خودش دوباره بر میگردد و در وسط یک توده داغ گاز تشکیل شده است. این توده گاز، نوزاد ستاره است. نوزاد خورشید چیزی حدود 10هزار برابر منظومه شمسی فعلی ماست.
این انفجار خیلی برای ما مهم است از این نظر که اگر این انفجار رخ نمیداد حیات هم روی زمینی که در آینده قرار است تشکیل بشود به وجود نمیآمد.
ما میدانیم که در کهکشان خودمان مقدار زیادی پرتوهای کیهانی وجود دارد. پرتوهای کیهانی ذرات باردار پرانرژی هستند که در کهکشان سرگردانند و نمیدانیم که منشا آنها کجاست یا منشا این ذرات چیست؟ اما میدانیم که هستند و این پرتوهای کیهانی در اثر این انفجار پرتاب شدند به سمت دور دست. یعنی موقتا یک منطقه امنی اینجا درکهکشان ما ایجاد شده، البته این منطقه امن هم قرار است برای میلیاردها سال باقی بماند. اما اگر این انفجار رخ نمیداد و این پرتوهای کیهانی را پس نمی زد حتی اگر ما خودمان با دست یک منظومه شمسی اینجای کهکشان می گذاشتیم، پرتوهای کیهانی اجازه نمی دادند که روی زمین حیات تشکیل شود.
پس در اصل یک ستاره میمیرد و از جسد آن دوباره ستاره تشکیل میشود. خورشید یک ستاره نسل دوم است. از ترکیب خورشید میتوان آن را فهمید. خورشید فلزات زیاد دارد. ما میدانیم که در حدود 70درصد مادهی جهان هیدروژن وجود دارد. هیدروژن سادهترین اتم است. از همان مراحل اولیه کیهان، هیدروژن ساخته شد. در سه دقیقه اول کیهان، فرصت بوده عناصر دیگری ساخته بشود و فقط هلیوم ساخته شد. یعنی عملا به صورت دقیق 69 درصد عالم هیدروژن و 30 درصد هلیوم و یک درصد بقیه عناصر است. ستارهها این اتمها را بر اثر واکنشهای هستهای میسازند.
خورشید ستارهای نیست که بتواند عنصر سنگین بسازد چون جرم آن کم است. خورشید صرفا میتواند هیدروژن را به هلیوم تبدیل کند. خورشیدی که الان شکل میگیرد خیلی کم جرم است و این عناصر سنگینی که در داخل خورشید است، مربوط به ستاره قبلی (پدر خورشید) است.
یعنی عناصری که حالا احیانا در یک مدت دیگر، زمین را میسازند، زمین هم سیاره خاکی که قرار است دارای عناصر سنگین باشد و سیارات دیگری مثل عطارد، زهره و مریخ که سیارههای خاکی هستند، قطعا خورشید نمیتواند آن ها را بسازد. این عناصر الان تو این ابر هستند چون ستاره قبلی آنها را ساخته و داشته و سپس در فضا پخش کرده است.
در فضا در اثر انفجار حالا ما داریم شکلگیری این منظومه را میبینیم که در مرکز خورشید و در اطراف سیارات.
اگر کمی بیشتر صبر کنیم و نگاه کنیم، دوره پیش ستارهای خورشید یعنی قبل از اینکه تبدیل به ستاره بشود، حدود چند ده تا چند صد میلیون سال طول میکشد. باید صبر کنیم تا اینکه این ابر و گازها به مرکزبرگردند و خورشید را بسازند و به کمک خورشید سیارات به وجود بیاید. برای به وجود آمدن سیارات وجود خورشید لازم مخصوصاً میدان مغناطیسی خورشید لازم است برای اینکه سیارات به این شکل به وجود بیایند که ما امروزه میبینیم.
بازگشت به زمین و رفتن به دفتر فرهنگستان زبان و ادبیات نجوم با همراهی احسان مهرجو
در اپیزود دوم از پادکست ایستگاه فضایی به قدر ظاهری اشاره کردهام و گفتیم که قدر ظاهری در واقع عددی است که ما به ستارگان نسبت میدهیم برای اینکه میزان نوری که از ستارگان با چشم دریافت میکنیم و میزان پورنور بودن یا کم نور بودن آنها را با چشممان احساس میکنیم، بتوانیم بیان کنیم.
گفتیم این که هرچقدر یک ستاره پرنورتر باشد عدد قدر آن کوچکتر و هر چقدر کمتر، عدد قدرش بزرگتر است. همچنین اشاره کردیم که هر یک اختلاف قدر به معنای دو نیم برابر اختلاف در روشنایی ستارگان است. اما سوالی که پیش میآید این است آیا ستارهای که عدد قدر کوچکتری دارد و ما آن را پرنورتر میبینیم واقعاً این ستاره در آسمان درخشانتر است و واقعاً نور بیشتری در فضا تولید میکند؟
مثال خودم را با یک لامپ آغاز میکنم، فرض کنید که یک لامپ ۲۰ واتی و یک لامپ ۱۰۰ واتی داشته باشیم. لامپ 100 واتی به مراتب نور بیشتری از لامپ ۲۰ واتی تولید میکند. اما اگر لامپ ۲۰ واتی در فاصله دو متری باشد و لامپ ۱۰۰ واتی در فاصله ۲۰۰ متری شما باشد آن موقع چطور؟
به احتمال زیاد لامپ ۲۰ واتی را ما پرنورتر میبینیم در حالی که این لامپ ۱۰۰ واتی است که نور بیشتری تابش میکند. در مورد ستارگان هم دقیقاً به همین صورت است. ممکن است ستارهای که از قدر یک در آسمان دیده میشود به مراتب نور کمتری در آسمان تابش کند، نسبت به ستارهای که قدرش ۴ است و ما داریم آن را کم نورتر میبینیم. فقط به خاطر اینکه به ما نزدیکتر است آن را پرنور تر میبینیم و قدر یک به آن نسبت میدهیم.
راه حل چیست؟ راه حل این است که همه ستارگان رو در یک فاصله از خودتان قرار بدهید و حالا به آنها نگاه کنید. در واقعیت ما نمیتوانیم این کار را انجام دهیم اما از طریق محاسبات، ستارگان را به صورت قراردادی منجمان در یک فاصله فرضی قرار میدهند و بعد به عنوان نگاه میکنند و محاسبه میکنند که اگر از این فاصله ستاره را نگاه میکردیم، چه قدری به آن نسبت میدادیم؟
این فاصله قراردادی ۱۰ پارسک توافق شده هر پارسک حدود ۳.۲۶ سال نوری است. یعنی چقدر؟ هر پارسک تقریباً برابر است با ۲۰۶ هزار برابر فاصله زمین تا خورشید که میدانیم ۱۵۰ میلیون کیلومتراست و برای اینکه ما بفهمیم واقعاً کدوم ستاره پر نورتر است و نور بیشتری تابش میکند، منجمان قرارداد کردند که ستارگان در ده پارسکی از خودمان قرار دهیم و نگاهشان کنیم.
در این حالت به قدری که به ستارگان نسبت میدهیم دیگر قدر ظاهری نمی گویم بلکه باید بگوییم قدرمطلق ستاره، چرا که بیانگر این است که این ستاره واقعاً چقدر نور در آسمان تابش می کند و هر ستارهای که قدر مطلقش کوچکتر باشد، میتوان با قطعیت بگوییم این ستاره داره نور بیشتری تولید میکند و در آسمان پراکنده میکند.
جالبه بدانید خورشیدی که در اپیزود قبلی گفتیم قدرش منفی 26.8 است و روشنترین جسم در آسمان شب و روز است، اگر در فاصله قراردادی ۱۰ پارسک قرار بگیرد، قدر مطلقی که به آن نسبت میدهیم، میشود حدود مثبت 4.77 صدم. یعنی حتی از بسیاری از ستارگانی که در آسمان با چشم می بینیم کمنورتر است و در شهری مثل تهران که آلودگی نوری زیادی دارد اصلا نمیتوانیم خورشید را در آسمان شب مشاهده کنیم.
سفر به زمین و گنبد آسمان نما به میزبانی احمد کریمی
اینجا آسمان نماست آسمان نمای خیالی ما که این بار باهاش به دنیای ستارهها و صورت های فلکی سفر میکنیم. سفری که ما رو با ابعاد دیگری از طبیعت فراموش شده بالای سرمون آشنا میکند. در قسمت قبل از جایگاه زهره زحل مشتری و مریخ صحبت کردیم.
یاد گرفتیم که این شبها اندکی قبل از غروب خورشید میتوانید زهره را در غرب آسمان مثل ستارهای درخشان ببینید. وقتی آسمان کاملاً تاریک میشود، زهره هم رو به غروب میرود و فرصت چندانی برای درصدش باقی نمیماند.
مشتری، زحل و مریخ هم پس از نیمه شب از افق شرقی طلوع میکنند و تا طلوع خورشید وضعیتشان برای رصد بهتر و بهتر میشود.
مشتری و زحل مثل دو نقطه نورانی کنار هم دیده میشود و مریخ با رنگ سرخ کمی آن طرف تر میدرخشد. اگر با دقت بیشتری به این سیاره ها نگاه کنیم مشتری از مریخ پرنورتر است. و مریخ هم از زحل پر نورتر است. البته تشخیص اختلاف درخشندگی مریخ و زحل به دقت بیشتری نیاز دارد.
در قسمت قبلی با کره آسمان آشنا شدیم. کرهای خیالی که زمین ما مثل تیلهای در مرکز آن معلق مانده. کافیه یک شب زیر آسمان پر ستاره به بالای سرمان نگاه کنیم تا ستاره ها را مثل نقاط نورانی ببینیم که به داخل این کره خیالی چسبیدهاند. تمدنهای باستان، صورتهای فلکی را روی این کره تصویر میکردند. درست مثل نقشه کشورهای روی کره زمین. یک صورت فلکی در واقع مجموعه ای از ستارههاست که با خطوط فرضی به هم وصل شده و در زمانهای دور و باستان در هر تمدن، اسم و شمایل مختص خودشان را داشتند.
امروزه ۸۸ صورت فلکی بر روی کره آسما تصویر شده که شکل و شمایل تقریباً مشابهی در تمام منابع نجوم دارد و مبنای آنها صورت فلکی یونان باستان است.
حتما اسم صورت های فلکی مثل دب اکبر، دب اصغر، شکارچی یا آندرومدا را شنیدهاید. البته روایتهای اسطوره ای و تاریخی صورت های فلکی بسیار مفصل است که در بخشهای دیگر این پادکست راجع آنها صحبت میکنیم.
شاید مهمترین گام در یادگیری رصد آسمان همین یاد گرفتن صورت های فلکی باشد و بهتراست قبل از تلاش برای پیدا کردن صورت های فلکی بریم سراغ یافتن ستارههای پورنور آسمان شب.
این شبها اگر چند ساعت بعد از غروب خورشید بر روی پشتبام بروید و افق شمال شرقی را نگاه کنید ستاره وگا یا نسر واقع را می بینید که با رنگ سفید آبی خودش در حال ارتفاع گرفتن است. البته از همه ستارههای اطراف خودش پرنورتر است.
این ستاره با قدر ظاهری صفر، مرجعی است برای مقیاس قدر که در قسمت قبلی در فرهنگستان نجوم از آن حرف زدیم.
پیدا کردن نسر واقع قدم آسان و مهمی است در رصد آسمان شب. این شبها قلب العقرب کمکم ارتفاع می گیرد و کمی پس از نیمه شب در افق جنوبی به بیشترین ارتفاع خودش میرسد. ماجراجویی ما در آسمان شب با رصد مقارنه ها و اجتماع های ماه و سیارات علاوه بر این که مناظر زیبای را جلوی چشمانمان قرار میدهد. به به مرور مهارت های رصدی مان را نیز بالا میبرد.
هر هفته آسمان شب پدیده های فوق العاده رو جلوی چشمهای ما قرار میدهد.
یک بار هم که شده در یک شبکه آسمان صاف بروید روی پشت بام و تلاش کنید ستارهها سیارهها را با راهنمایی احمد کریمی تو بخش آسمان نما ببینید و تجربه کنید.
چرا عطارد کم پیداست؟
در واقع کشیدگی غربی و شرقی آن بسیار سریع اتفاق میافتد. یعنی این سیاره تیزپا به خورشید نزدیک است. فرض کنید دو تا بچه به دور شما میدوند آنکه دورتر است، خیلی آهسته تر میچرخد وطول میکشد و آن که نزدیک تر است خیلی سریعتر دور شما میچرخد. برای همین چون عطارد نزدیک خورشید است و سریعتر دور میزند به آن تیزپا گفته میشود. در نهایت ۲۸ درجه کشیدگی که بیشترین فاصله از خورشید است.
2 خرداد که به نوعی مقارنه ای سیاره زهره و سیاره عطارد اتفاق افتاد و این نکته خیلی ظریفی هم اینکه ما باید توی رصدگاهی باشیم که افق غربی آن باز باشد. چون که ارتفاع زهره و عطارد اندکی بعد از غروب خورشید خیلی کم میشود و اگر بخواهیم آنها را رصد کنیم و مقارنه زیبا را ببینیم باید افق غربی باز باشد.
اوایل بهار همین عید نوروز، بعد از غروب خورشید اصلیترین چیزی که خودنمایی میکرد سیاره زهره بود که خیلی در ارتفاع بالایی قرار داشت.
هر شب ما میبینیم که سیاره زهره نسبت به اوایل بهار ارتفاع کمتر میشود. پایینتر و پایینتر میآید و کمکم از دید ما پنهان میشود. در واقع اینجا از دید ناظر زمینی این اتفاق میافتد که زهره کمکم دارد زاویهاش را با خورشید کم میکند و انگار به خورشید نزدیک و نزدیکترمیشود. این به خاطر حرکت واقعی زهره توی مدارش به دور خورشید است. در واقع زاویه که الان زمین و زهره و خورشید باهم میسازند باعث میشود که زهره کمکم به سمت خورشید برود و وضعیت مقارنه با خورشید اتفاق بیفتد و از دید ما پنهان شود. به ما نزدیکتر و هلالش باریکتر میشود.
برمیگردیم به ایستگاه فضایی
داستان ما، داستان برگشتن دوباره به ماه بعد از نیم قرن است و ساخت و ساز به دست پرینترهای سه بعدی که قراره برای ما دیوار، خانه های گنبدی بسازد.
داستان شبیه داستان های علمی تخیلی است و باید تحقیق کنیم. معدن کاوی شاید دلیل کافی باشد برای سفر یا بازگشت دوباره به ماه و زندگی در ماه.
زندگی در ماه سخت است و هزینهبر، باید مقرون به صرفه باشد. خیلی مهم است که چه کسی زودتر خودش را به ماه میرساند. به خاطر اینکه همه منابع به یک اندازه همه جا متمرکز نیست و یک جاهایی خیلی کمیاب است.
من راجع به ماه صحبت میکنم که از مثبت ۱۲۳ درجه ممکنه دما داشته باشد تا منفی۲۳۳ یعنی چیزی حدود 356 درجه اختلاف دمایی.
ماهی که برای ما همیشه یک سوی شب آن روی زمین است و ما میبینیم که بعضی موقع ها که تاریکتره و به صورت هلال دیده میشود. آن قسمتی هم که پشت ماه است و ما نمیبینیم و شب ماه چهارده که ماه کامل روشن است و میبینیم.
پس از نگاه بکنیم که به این وضعیت و ما بخواهیم پهنه ماه را در نظر بگیریم یک زمانی خورشید را داریم و یک زمانی خوشید را نداریم و این زمان هایی که داریم طولانی است. چون که ۲۴ ساعته ماه، یک شبانهروز ما چیزی حدود ۲۹ و ۳۰ روز است. مدت زمانی که ماه به دور زمین میگردد به دور خودش هم میگردد و این زمانها برابر است. به خاطر اینکه این دو تا با هم برابر هستند ماه همیشه یک روی آن به طرف ما است. به همین دلایل دو نقطه در ماه بیشتر خواهان دارد، قطب جنوب و قطب شمال.
شما اگه شما توی قطبین ایستگاه بزنید همیشه نور خورشید وجود دارد. فقط کافیه صفحات خورشیدی خودتونو چرخان درست کنید یا گردان.
در قطب جنوب آب نیز پیدا شده است. اگر آب به هر کسی برسد، به واسطه هیدروژنی که دارد و آزاد شود و با کمک پنل خورشیدی میتوان سوخت تهیه کرد و از همین سوخت نیز کارهای دیگری انجام داد. به خاطر همین نکته جالبی داره مثلا دو دهنه دارد آنجایی که نو میخورد، جای خوبیه برای اینکه نیروگاه بگذاریم و آنجایی که نور نمیخورد راه های رادیویی کاوش های فضایی بگذاریم.
j
شهرزاد میرسلطانی و داستانهای فضاییش
این شما و این قسمت دوم داستان پاکت فلزی:
زمان متوقف شده بود و چشمام چیزی جز پاکت فلزی نمیدید. گوشام چیزی جز صدایی که از پاکت خارج میشد را نمیشنید و نمیتونستم به چیزی فکر کنم حتی نمی تونستم حرکت کنم.
چند دقیقه گذشت تا صدا آهسته آهسته رو به خاموشی رفت و با قطع شدنش من مثل کسی که از کابوسی بیدار شده باشد یک مرتبه به خودم اومدم ترسیده بودم و تنها کاری که تونستم تو اون لحظه انجام بدم روشن کردن چراغ اتاقم بود تا بلکه روشنایی کمی از ترسم کم کند.
ممکنه با خودتون به این فکر کنید که من چه آدم ترسویی هستم؟ پس بهتره چند دقیقه ای خودتون رو جای من بزارید. پاکت فلزی بی نام و نشونی پشت در خونتون باشه با یک نوشته عجیب غریب روی اون که تنها روش نوشته باشه از یک ایستگاه فضایی و وقتی خواب هستید شروع کنه به سر و صدا کردن. همین که تونستم تو این شرایط خودمو سرپا نگه دارم و از ترس سکته نکنم لایق بهترین مدال شجاعت هستم.
از یک طرف با قطع شدن صدا تونسته بودم خودمو جمع و جور کنم و از طرف دیگه حالا به هزار تا فکر و سوالی که تو ذهنم درمورد این پاکت فلزی داشتم یک معمای بزرگ دیگه هم اضافه شده بود. خودم را کنترل کردم و لیوان آب کنار تختم را برداشتم و مقداری از اون رو خوردم. حالا همه چیز بهتر بود و اتاق روشن بود.
اینطور به نظر میومد که بالاخره باید با قصه پاکت فلزی مواجه بشم. حس عجیبی داشتم این بار کسی قصهای نوشته بود و منو در درونش قرار داده بود و مواجه شدن با این حس برای منی که خودم نویسنده بودم و همیشه زمین و زمان تو قصههام جا میدادم بسیار سخت بود.
حس کنجکاوی کمکم داشت به حس ترس درمن غلبه میکرد و با ترس و لرز و آهسته آهسته شروع کردم به سمت میز قدم برداشتن. نفسم به شماره افتاده بود و پاهام میلرزید. به میز رسیدم در یک قدمی پاکت فلزی ایستادم.
نمیدونم چرا اما منتظر شدم که دوباره صدایی ازش در بیاد، اما نیومد. دستمو جلو بردم و ی ضربه به پاکت فلزی زدم، اما باز هم صداش در نیومد که در نیومد. کلافه شدم و ترسو کنار گذاشتم، پاکت رو برداشتم و با دستام گرفتم و شروع کردم به محکم تکون دادن ولی فایده نداشت که نداشت.
سکوتی تمام اتاق را پر کرده بود که حتی صدای نفس های خودمو میتونستم بشنوم. با خودم گفتم شاید دکمهای چیزی داره و من ندیدم اگه پیداش کنم و فشارش بدم حتما دوباره صداش در میاد. این ور پاکتو نگاه کردم، اونور پاکت رو نگاه کردم، زیر و روش کردم، خبری از هیچ دکمه ای نبود که نبود. در واقع تو اون لحظه به غیر از همین یک جمله چیز دیگه روی پاکت دیده نشد. داستانی که در حال نوشتن بودم رو به خاطر این پاکت فلزی نیمه کاره رها کرده بودم و فقط چند روز برای تحویلش به ناشر فرصت داشتم پس مجبور بودم به هر سختی شده، ترس و سوالا و فکرای خودمو کنار بزارم و هر طور که شده از رمز و راز پاکت فلزی سر در بیارم و از دستش خلاص بشم.
پشت میزم نشستم و پاکت فلزی رو جلوم گذاشتم و سعی کردم تمام عقل و منطق خودمو بکار بندازم.
باید قدم به قدم پیش می رفتم. پس قبل از اینکه بخوام به صدایی که از پاکت فلزی شنیدم فکر کنم یا اینکه سعی کنم درش رو باز کنم و ببینم داخلش چه خبره؟ باید تمام تلاشم رو میکردم که بدونم این پاکت از کجا و از سمت چه کسی ممکنه بدستم رسیده باشه؟
بزارید باهاتون رو راست باشم، حالا که با ترسم رو به رو شدم این فکری که شاید کسی خواسته با من شوخی کنه خودم رو آروم نمیکردم. منطقم می گفت احتمال اینکه پاکت فلزی از فضا به دستم رسیده باشه تا اینکه یک نفر اون رو روی زمین به در خونم رسونده باشه خیلی بیشتره. آخه من آدم بسیار جدی و اخمویی هستم و صحبت کردن با آدمها و دوست شدن با اونا سختترین کاردنیاست. ترجیح میدم تمام روزمو برای خودم پشت میزم در حال نوشتن باشم تا در حال رفت و آمد و گذروندن وقت با بقیه. تعدای دوست دارم و خانوادم هستن که اونام به خوبی منو میشناسن و میدونن اصلا از همچین شوخی خوشحال نمیشم.
خیالم راحته که اونا محاله آدرس خونه منو به غریبهای برای همچین کاری بدن. با این حساب خودم فکر می کنم احتمال اینکه کسی از اون بالا ازتو فضا بتونه آدرس خونمو پیدا کنه خیلی بیشتره تا اینکه از روی زمین و میون آدما پیدا کنه.
منطقی ترین کاری بود که در اولین قدم از اونا پرس و جو کنم. کار آسونیم نبود. چون باید سوالامو جوری میپرسیدم که متوجه نشن اتفاق خاصی افتاده یا چیز عجیبی به دستم رسیده. پس خیلی ساده براشون پیغام کوتاهی نوشتم و بعد از سلام و احوالپرسی گفتم که بسته ناشناس به دستم رسید و پرسیدم که آیا آنها اطلاعی ازش دارند یا نه؟
با ناامیدی پیغاما رو یکی یکی فرستادم. منتظر جواب از سمتشون نبودم چون نزدیکای صبح بود و بدون شک همه خواب بودند اما من با صدای نیمه شب از خواب بیدار شده بودم که به هیچ وجه نمی ذاشت با وجود اون همه خستگی و ماجرا به خواب برم.
تصمیم گرفتم خودم برای خودم قهوه درست کنم و برم و به بازگشایی پاکت فلزی ادامه بدم. همینجور که به سمت آشپزخونه میرفتم تو ذهنم تمام احتمال ها را بررسی می کردم و کم کم به خودم اجازه میدادم خیال کنم این نامه واقعا از یک ایستگاه فضایی به خونم رسیده باشه.
راستشو بخوایید چندان هم کار بدی نکردم، اگر یک کتاب مربوط به تاریخچه اکتشافات فضایی را پیدا کنید و ورق بزنید و کنار آن به داستان ها و کتاب های علمی تخیلی نیم نگاهی بندازید ببینید که بارها و بارها اون قصهای که آدم ها ابتدا تو ذهنشون ساختن و تو خیالشون باورش کردند با گذر زمان کم کم به واقعیت تبدیل شد و همون تاریخی رو ساخت که ما امروز میخونیم و اصلاً به نظرمون چیز عجیب و دور از ذهنی نیست. نویسنده های این قصه های علمی تخیلی کلی از علم و دانش کمک گرفتند و این قصهها رو نوشتن و حالا من هم به عنوان یک نویسنده فضایی نه اینکه دانشمند باشما اما با دانشی که داشتم میتونستم بشینم و دو دو تا چهار تا کنم و ببینم میشه قصهای برای اومدن این پاکت فلزی از ایستگاه فضایی به زمین در نظر گرفت یا نه ؟
همینجور که لیوان قهوهام دستم بود و هم میزدم و فکر می کردم نگاهم به عقربههای ساعت افتاد و چیزمهمی در ذهنم جرقه زد.
زمان، زمان برای پاکت فلزی چیز مهمی بود. راستش در فضا انقدر فاصله و مسافتهای زیاد و طولانی هست که اگر این پاکت فضایی از یکی از ایستگاههای فضایی اومده باشه ممکنه سالهای سال و در راه بوده باشه تا به من برسه. ممکنه خیلی قدیمی باشه. اما اینطوری نمیشد نتیجه گرفت. اینا همه فکر و حدسای اولیه من بود. باید میرفتم تمام کتابامو باز میکردم ایستگاه های فضایی را از قدیم تا امروز یکی یکی بررسی می کردم و مسافرهاشونو میشناختم تا به یک جواب قرص و محکم برسم. بهتر از این نمیشد پاکت فلزی کم کم داشت من رو از یک نویسنده فضایی تبدیل به یک کارآگاه فضایی میکرد.
این داستان ادامه دارد...
مطلبی دیگر از این انتشارات
این قسمت: شخصیتهای جذاب نجومی
مطلبی دیگر از این انتشارات
داستان جویندگان طلا در فضا
مطلبی دیگر از این انتشارات
تو فضا چی بپوشیم؟