از سرنخهاى جهانهاى موازى تا کرو دراگون
در اپيزود چهارم ايستگاه فضايى، محمدصالح تيمار مشغول راهپيمايى فضايى است كه مهدى صارمىفر با آسانسور فضايى به ايستگاه وارد میشود تا از سرنخهاى جهانهاى موازى در قطب جنوب بگويد! محسن ايرجى هم كه در كنار دهانه "غار زنتيپى" ايستاده و راوى قلمرو اسطورهها در آسمان شب است. فرمانده موجا و آريا صبورى هم در ضمن ميزبانى از ميهمان تازه ايستگاه فضايى از ماموريت نفسگير اسپيسايكس خواهند گفت! شهرزاد ميرسلطانى مثل هميشه براى كودكان و نوجوانان در داستان علمى خيالى پاكت فلزى، ماجراى پاكتى عجيب را تعريف میكند كه به شكل تصادفى به دست نويسنده داستان رسيده است! پادكست ايستگاه فضايى كارى از سياوش صفاريان پور در همكارى با مجله نجوم است. این پادکست را از طریق لینک زیر در کست باکس بشنوید:
شاهد یک پرواز تاریخی هستیم. آغاز یک مرحله جدید در تاریخ اعزام فضانوردان به فضا. از سال 2011 تا کنون بعد از بازنشسته شدن شاتلها، ناسا مستقلا هیچ فضانوردی را به فضا نفرستاده و همیشه به واسطه روسها این اتفاق افتاده.
بعد از 21 جولای 2011 که ماموریت اس تی اس135 شاتلهای فضایی به عنوان آخرین ماموریت و بازنشسته شدن ماموریتهای شاتلهای فضایی انجام شد دیگر هیچ ماموریت سرنشینداری از خاکهای ایالات متحده به مقصد ایستگاه فضایی بین المللی نبوده و فقط از یک مقصد بوده، یعنی روسها بودند که با فضاپیمای خودشان تنها تاکسی برای ایستگاه فضایی بین المللی بودند.
چینیها هم برای خودشان یک ایستگاه فضایی به نام تیانگونگ 1 و 2 راه انداختند. البته بیشتر شبیه یک آزمایشگاه فضایی بود. علاوه بر ایستگاه فضایی بین المللی که یک پروژه بین المللی است که کشورهای مختلفی درگیر آن هستند، چینی ها نیز به نوعی خودشان این مسیر را طی میکنند و ایستگاه داری میکنند. بنابراین میدانداران اصلی برای پروازهای سرنشیندار چینیها، روسها و آمریکایی ها هستند.
چیزی که تاریخ را دگرگون میکند، خصوصی بودن این ماموریت فضایی است. این نقطه مهم تاریخی ماموریت فضایی است.
پرتاب اولین فضاپیمای آمریکایی همراه با دو سرنشین
برای اولین بار، دو فضانورد به نامهای داگ هرلی53 ساله و باب بیهنکن 49ساله در یک کپسول فضایی، همان دراگن قرار میگیرند.
در این سفر فضایی هر کدام از این دو نفر قرار است ماموریت خاصی انجام دهند. پرتاب و فرود و اگر ریکاوری لازم باشد به دست هرلی که فرماندهی این پرواز را دارد( فرمانده پرتاپ)، یعنی خلبان است. همچنین بیهنکن قرار است در کلیه ماموریتهای اتصال، انقطاع و کل جدایش و الحاق فعالیت کند.
هر دو فضانورد کارکشته هستند، هر دو پیشتر در سال ۲۰۰۰ به ناسا اضافه شدند. هر کدام دو بار پرواز شاتلهای فضایی را انجام دادند( در ماموریت شاتلهای فضایی بودند). هر دو تشنهی این هستند که دوباره به فضا برگردند.
لباسی که اسپیسایکس برای فضانوردان طراحی کرده بسیار جذاب به رنگ سیاه و سفید و فیت بدن است و ذرهای مثل لباسهای قبلی پف دار نیست. بیشتر شبیه لباس مهمانی است.
در ناسا نیز پروتکلهای حفاظتی برای جلوگیری از بیماری کووید 19 رعایت شده تا فضانوردان این ویروس را با خود به ایستگاه فضایی نبرند. نکتهای وجود دارد پروتکلهایی که در آمریکا بود بسیار متفاوت از پروتکلهای روسیه بود. در روسیه برنامه و مراسم بدرقه فضانوردان لغو شد در صورتی که در آمریکا خبرنگاران در یک فاصله یک کیلومتری با ماسکهای معمولی حضور داشتند.
بریم سراغ صفحه نمایش آسانسور فضایی ایستگاه آلفا و ظاهراً مسافری که با آسانسور فضایی در پیش داریم. آقای مهدی صارمی فر با خبری که این روزها در مورد کشف جهانهای موازی شنیدهایم.
مهدی صارمی فر و کشف جهانهای موازی
خبر جهانهای موازی منتشر شد، از مهدی صارمی میخواهیم که بیشتر توضیح بدهد.
ممکن است که شما از پاد ماده تشکیل شده باشید و من از ماده یا بالعکس و اگر بهم دست بدهیم منفجر میشویم. مگر در جهان موازی ماده و ضد ماده وجود دارد؟
ببینید اصلا نمیدانیم که ماده یا پاد ماده هست یا نه؟ یا جهان موازی وجود دارد یا نه؟ وقتی خبر را از سوی منابع اصلی چک نکنیم و بعد بیدقت منتشر بکنیم معمولا ممکن است دچار همهگیر شدن خبر باشیم. این خبر هم دقیقا جزیی از همین خبرهاست که بدون دقت، خیلی زیاد منتشر شد.
معمولاً این چند سال گذشته مفهوم و موضوع جهان موازی که موضوع جذابی شده و خیلی راجع به آن گفتند و کتاب نوشتند و فیلم علمی تخیلی ساختند مورد توجه عموم جامعه قرار گرفته است.
این قصه جهان موازی از قطب جنوب شروع شد و باید دانست در آن پایگاه چه اتفاقی افتاده؟
در قطب جنوب یا در تمام جاهای مختلف دنیا، ژاپن، آمریکا در یک سری معادن نمک در مکزیک در جاهای مختلف ما به دنبال یک ذره میگردیم به اسم نوترینو. به اصطلاح به آن میگویند گریزپای، به خاطر اینکه جرم خیلی کمی دارد و برهم کنش خیلی کمی با مواد اطرافش دارد. به خاطر همین به راحتی نمیتوان آن را آشکار کرد.
روشهای مختلفی برای آشکارسازی نوترینو وجود دارد که اگر لازم شد مفصل در مورد آن صحبت میکنیم. یکی از این دستگاهها هم آزمایشگاهی است که در قطب جنوب مستقر است، آزمایشگاهی به اسم آنیتا. این آزمایشگاه در حقیقت یک قطعهای است که سوار بالن میشود و به ارتفاع بالا مثلا به چند کیلومتر بالای سطح یخهای قطبی میرود و در حقیقت از یخهای قطب جنوب استفاده میکند و تبدیل به یک آرایه یا سیستم خیلی بزرگ میشود، مثلا یک آنتنی به ابعاد یک میلیون کیلومتر مربع و در حقیقت از این مجموعه برای آشکار سازی استفاده میکند. یعنی اون بالن ال ان بی میشود و دیش همان سطح یخهای قطب جنوب میشود.
وقتی که یک ذره پر انرژی وارد یخ های قطب جنوب میشود، واپاشیده میشود و چون با سرعتی بیشتر از سرعت نور در آن محیط حرکت میکند، یک تابشی از آن منعکس میشود. ببینید حرکت بیشتر از سرعت نور در خلا غیر ممکن است ولی در داخل مواد نور با سرعت خیلی کمتر حرکت میکند و میشود از آن سرعت تندتر رفت و وقتی کمی از آن سرعت تندتر رفت، تابشی منتشر میکند که به آن تابش چرنکوف میگویند.
اگر در یک جسم خیلی چگال باشد، اسم این تابش، اسکاریان میشود. این آزمایشگاه آنیتا چنین تابشی را کشف میکند. در حقیقت دوتا تابشی کشف میکند که منسوب به نوترینو است. البته نه هر نوتریویی.
این تابش مشخصاتی دارد که میتوان از روی آن مشخصات نوترینو را فهمید و وقتی که مشخصات نوترینو را استخراج کردند، به این نتیجه رسیدند که باید یک ذرهای باشد که تمام طول زمین را حرکت کرده باشد، ببینید نوترینو انقدر ذرهای گریزپایی است که تعداد نوترینوهایی که از خورشید به بدن ما میآید، آنهایی که در روز به بدن ما میخورد و آن هایی که در شب از آن طرف کرهی زمین، تمام زمین را طی میکند و به بدن ما میخورد تقریبا برابراست. یعنی کرهی زمین با قطر 12000کیلومتر برای آن مثل شیشه شفاف است. چون ریز است و میتواند از همه چیز عبور کند. در اصل انقدر نفوذ پذیری زیادی دارد که از درون همه چیز حرکت میکند.
فرض کنید که در اتوبان حرکت میکنید ، تعدادی پشه هم در اتوبان هستند، برخود این پشهها به خودرو شما از سرعت شما کم نمیکند، انگار که این پشهها وجود ندارند ولی اگر جسم بزرگتر مثلاآدم یا حیوان بیاید شما مجبورید ترمز بگیرید.
بازگشت به زمین و رفتن به دفتر فرهنگستان زبان و ادبیات نجوم با همراهی احسان مهرجو
گاهی اوقات پیش میآید که ما یک کتاب راهنمای رصد آسمان به دست میگیریم و هنگام شب شروع میکنیم با تلسکوپی که در اختیار داریم یا با دوربین دوچشمیمان یک جسم را که در این کتاب راهنما به ما نشون میدهد را رصد میکنیم که در چه موقعیتی از آسمان باید پیدایش کنیم. وقتی پیدا میکنیم و نگاهش میکنیم میبینیم که آن دو ستارهای که مد نظر ما هست را داریم میبینیم اما یک جسم مشاهده میکنیم. هرچقدر تلاش میکنیم نمیتوانیم جسم دوم را پیدا کنیم. گاهی مواقع تصور میکنیم که سوژه خود را اشتباهی پیدا کردیم، اینجاست که مفهومی به نام توان تفکیک ابزار اپتیکی مطرح میشود.
توان تفکیک، اصطلاحی است رایج در دنیای نجوم رصدی که رصدگران از آن برای اینکه توانمندی ابزار اپتیکی خودشان را در تفکیک کردن دو جسم نزدیک به هم مشخص کنند، استفاده میکنند.
اگر بخواهم تعریف کلاسیک توان تفکیک را خدمتتان بگویم، به این صورت است که کوچکترین زاویهای که یک ابزار اپتیکی تحت آن بتواند دو جسم نزدیک به هم را از هم تشخیص بدهد و به صورت دو جسم به شما نشان بدهد.
حتما تا به حال امتحان کردیم و تجربهی این را داشتهایم که وقتی در شب از انتهای جاده در دوردست یک ماشین نزدیک میشود ما در ابتدا تصورمان این است که یک موتور به سمت ما می آید چرا که دو چراغ جلو ماشین را ما یکی می بینیم و فکر میکنیم که تک چراغ، یک موتور به سمت ما میآید. از یه جایی به بعد که ماشین به ما نزدیکتر میشود، ناگهان دو تا چراغ را میبینیم و میتوانیم تشخیص دهیم که این یک ماشین است.
فرض کنید شما با راننده آن ماشین در ارتباط تلفنی یا بیسیم باشید وقتی ماشین از دور میآید و شما همچنان به صورت تک چراغ میبینید، اولین لحظهای که شما تک چراغ ماشین را به صورت دو چراغ میبینید به راننده بگویید همان جا توقف کند. اگر راننده همان جا بایستد و شما از چشم خودتون یک خط به یکی از چراغ ها و یک خط دیگر به چراغ دیگر وصل کنید، یک زاویه این وسط تشکیل میشود. این زاویه کوچکترین زاویهای است که چشم شما تحت آن میتواند دو جسم نزدیک به هم را به صورت مجرا از هم تشخیص دهد. به این زاویه مقدارش هرچقدر که باشد، توان تفکیک چشم شما میگوییم.
توان تفکیک چشم انسان حدود یک دقیقه قوسی است یعنی اگر دو جسم فاصله زاویهشان از همدیگر به اندازه یک دقیقه قوسی باشد چشم ما میتواند آنها را از هم تشخیص بدهد و دو تا ببیند. اما اگر یک مقدار به هم نزدیکتر باشند، ما آنرا دیگر دوتا نمیبینیم، بلکه یکی میبینیم.
در تلسکوپ ها نیز همین اصطلاح وجود دارد، هر چقدر توان تفکیک تلسکوپ بیشتر باشد یعنی این تلسکوپ میتواند زاویههای کوچکتری را تشخیص بدهد و میتواند ستارههای نزدیکتر به هم را راحتتر از هم تفکیک کند.
توان تفکیک به دو عامل بستگی دارد: یکی به طول موج نوری که داریم در آن رصد را انجام میدهیم که عمدتا به طول موج تابش شده از ستاره بستگی دارد و دوم به قطر ابزار اپتیکی ما، درباره تلسکوپ به قطر دهانه تلسکوپ مربوط میشود.
هر چقدر قطر دهانهی تلسکوپ بیشتر باشد توان تفکیک ما بالاتر میرود. مثل قدر که هرچقدر یک ستاره پرنورتر بود عدد قدر آن ستاره کوچک تر میشد. در توان تفکیک هم هرچقدر یک تلسکوپ توان تفکیک بیشتری داشته باشد زاویه توان تفکیک آن کوچکتر میشود، یعنی عدد کوچکتر میشود. چرا؟ چون توان تفکیک بیشتر به معنای تفکیک زاویههای کوچکتر است.
پس همیشه قبل از اینکه رصد خود را آغاز بکنید به ویژه رصد ستارههای دوتایی بسیار نزدیک به هم را، اول محاسبه کنید ببینید توان تفکیک دوربین دوچشمی و یا تلسکوپ شما آیا در محدوده فاصله زاویه بین آن دو جسم از هم هست یا نه؟
خیلی راحت میتوانید حساب کنید طول موج نوری که در آن دارید رصد میکنید را تقسیم بر قطر دهانه تلسکوپ یا دوربین دوچشمی بکنید و سپس ضرب در عدد ۲۵۰ هزار بکنید. جوابی که به دست میآید بر حسب ثانیهی قوسی توان تفکیک ابزار اپتیکی شماست.
بازگشت به ایستگاه فضایی
در ایستگاه فضایی شهرزاد میرسلطانی و محمد جواد ترابی و آریا صبوری هستند و هم چنان محمدصالح تیمار در بیرون ایستگاه راهپیمایی فضایی انجام میدهد و همچنان مشغول کارهای تکنیکی و فنی است. این نکته را بدانید که راهپیمایی فضای خیلی کار سختی است. هم چنین مهدی صارمیفر نیز حضور دارد که با آسانسور فضایی به ایستگاه آمدند.
همانطور که گفته شد محمدصالح تیمار مشغول راهپیمایی فضایی است. در راهپیمایی فضایی، فضانورد از این فضای ایمنی که ما در آن قرارداریم بیرون میرود و با یک قفل هوایی که یک فضا یا اتاقکیه که فضانورد با لباس داخل آن قرار میگیرد و هوا مکیده میشود و در خلا میرود. در اصل بین دو تا درکه یکی خروجی ایستگاه و دیگری ورودی ایستگاه است، قرار میگیرد و آن فضای راهروی کوچک، قفل هوایی است. موقع برگشت برعکس اتفاق میافتد. باید به داخل برود اونجا هوا تخلیه میشود. دلیل اینکه هوا تخلیه میشود این است که هوا هرز نرود چون در ایستگاه فضایی هوا کم است و علاوه بر این به خاطر فشار زیاد هم است و بعد وارد یک محیطی میشود که دیگر این محیط با اون لباس نهایتاً تا ۸ساعت عموما فضانورد اجازه دارد بیرون باشد چون بعد از هشت ساعت ممکن است که فضانورد جان خود را از دست بدهد.
رابرت بنکن که با فضاپیمای کرودراگون به ایستگاه فضایی بین المللی رفت، یک فضانورد کارکشته است. در دو ماموریت شاتلهای فضایی و ماموریت فضایی استیاس 123 و استیاس 130 بوده. در دو ماموریت شاتل فضایی سه بار راهپیمایی فضایی داشته است. شاید این دو فضانورد به دلیل علاقه بازگشت به فضا یا افزایش دستمزد اسپیسایکس حاضر به پرتاب در فضا شدند که البته این پروژه، پروژه ترسناکی است، از این بابت که کرودراگون سال پیش حین تست بر روی زمین دچار انفجار شد. کرودراگون بالای سر فالکون است، فالکون قابل بازگشت است و بعد از برگشت بر روی زمین یا آب شناور میشود و خود کرودراگون با چتر فرود میآید. یعنی اگر ی حالتی پیش بیاید صندلیها میتوانند از وضعیت خارج بشوند و با چتر نجات فرود بیایند. البته بدانید جدا شدن کرودراگون به صورت اتوماتیک است.
اینکه زمان زیادی طول میکشد تا به ایستگاه فضایی برسند به خاطر این است که باید آرام آرام در مدارها چرخش داشته باشند و به ارتفاع لازم برسند.
امیدواریم این پرتاب یک پرتاب موفقیت آمیز باشد و البته در عین حال خیلی نگرانم که شکست بخوره، نگرانی از بابت آینده سفر های فضایی و ماموریتهای خصوصی.
ما قبلا چنین فاجعهای را تجربه کردیم، پرتاب ویرجین گلکتیک که در پروازهای آزمایشی خودش کشته داد و بعد از آن پروازهای سرنشیندار زیر مداری که قرار بود که زیر چند ساعت شما مثلا توی ایالات متحده سوار یک فضاپیما میشید از مرز فضا عبور میکنید و بر میگردید و تو امارات متحده پیاده میشوید و مسیر کوتاه میشود. قیمت بلیطای آن 200 هزار دلار بود. این پروژه شکست نخورده ولی به تعویق افتاده که از مجموعه شرکتهای ویرجین بوده.
شمارش معکوس برای پرتاب فالکن ۹ همچنان عدد شمارش آن کم میشود. گفتیم که هم پرتاب هست الحاق یعنی اتصال به ایستگاه فضایی هست بعد مأموریت تمام میشود و میتوانند فضانوردان تا 110 روز بمانند. یعنی این فضانوردان 4 ماه در ایستگاه فضایی خواهند ماند.
در این مدت همه ابزار و وسایل و موارد آزمایش و امتحان میشود و میتوانند بازگردند. جدا شدن از ایستگاه فضایی نیز ترسناک است و حتی خارج شدن از فضا و فرود و نشستن در مدار فلوریدا. این سیستم اسپیس ایکس به طور یک سیستم بازیابی کد فضاپیما است که نشان میدهد فضانوردان کچت هستند و راحت تر پیدا شوند.
آسماننما به میزبانی احمد کریمی
اینجا آسمان نما است، آسمان نمای خیالی که مسیر ما را در دیدار با جلوه ها و زیبایی های آسمان شب هموارتر میکند. آسمان نمایی که قرار است هر بار بیشتر و بیشتر راه و رسم دیدار با طبیعت فراموش شدهی بالای سرمان رو به ما نشان بدهد.
در هفتههای قبل عادت داشتیم اندکی پیش از تاریک شدن آسمان سیاره زهره را ببینیم که با درخشش بینظیرش در افق مغرب دلبری میکند و به آرامی رو به غروب میرود. اما کمکم جدایی زاویه ای ظاهری زهره با خورشید کم میشود و امکان رصد این سیاره تا مدتی وجود ندارد در اپیزودهای بعدی بیشتر از وضعیت زهره در هفتههای پیش رو خواهیم گفت با اینکه شرایط برای رصد سیاره زهره روز به روز دشوارتر میشود. رصد چهار سیاره عطارد، مریخ، مشتری و زحل در هفته آینده کار بسیار آسانی است.
عطارد را میتوانید لحظاتی بعد از غروب خورشید در افق غربی جستجو کنید. قرار است به دنبال جرم آسمانی بگردیم که مثل یک ستاره با قدر ظاهری تقریبا یک میدرخشد. مشتری، زحل و مریخ هم که پس از نیمه شب از افق شرقی طلوع میکنند و موقعیت شان در آسمان شب تقریباً مشابه چیزی است که در اپیزود قبلی به آن اشاره کردیم.
در قسمتهای قبلی با دو مفهوم کره آسمان و صورت فلکی آشنا شدیم. یادگرفتیم که صورتهای فلکی شمایل خیالی هستند که ما آنها را روی کره آسمان تصویر کردیم. خطوطی که در ذهن ما در بین ستارهها کشیده میشوند و یاد گرفتن آنها اولین و مهمترین گام در یادگیری رصد آسمان به شمار میرود.
بیایید این هفته سعی کنیم به دیدار این صورت های فلکی برویم و آنها را از روی پشتبام خانه زیر آسمان شهرها را رصد کنیم البته واضح است که اگر بتوانیم از شهر خارج بشویم و به رصدگاهی برویم که آلودگی نوری در آن کم باشد میتوانیم خیلی راحت تر صورت فلکی مورد نظر را پیدا کنیم.
در اپیزود قبلی یاد گرفتیم ستاره نسر واقع یا همان وگا یکی از ستارههای درخشان آسمان است که این شبها از افق شمال شرقی طلوع میکند. ستارهای که با قدر ظاهری صفر پرنورترین ستاره صورت فلکی شلیاق است. شلیاق یا چنگ رومی در واقع اتصال خطی از نسر واقع به یک متوازی الاضلاع پدید میآید. متوازی الاضلاعی که چهار راس آن ستاره های نسبتاً کم نوری تشکیل شده و برای پیدا کردنشان باید کمی دقت به خرج بدهیم و تا حد امکان از نورهای مزاحم دور بشویم. باید بدانیم که این متوازی الاضلاع فاصله زیادی از خود نسر واقع ندارد و اگر خواستید دنبالش بگردید زیاد از نسر واقع دور نشوید.
در اپلیکیشن ها و نقشههای آسمان مختلف این صورت فلکی با تفاوتهای جزئی ترسیم شده. برای منجمان آماتور چندان تفاوتی ندارد که کدام ترسیم را یاد بگیرند. مگر اینکه بخواهند در رقابت یا امتحان خاصی شرکت کنند که منبع مشخصی را معیار قرار داده باشند.
پس وقت را تلف نکنید و ماجراجویی در دنیای صورتهای فلکی را با جستجو کردن نسر واقع آغاز کنید. در اپیزودهای بعدی روشهای سادهتری برای پیدا کردن صورت فلکی معرفی میکنیم ولی لازم است، اولین تلاشهایمان را با همین توضیحات مختصر پیش ببریم تا چشمانمان کنجکاوانه جستجو کردن در آسمان شب را یاد بگیرد.
کمکم متوجه شدیم که مقارنه ها و اجتماع ها پدیده های جذابی هستند و اغلب آنها را میتوان از داخل شهرها هم ببینیم. مثلاً هفته گذشته مقارنه زهره و عطارد را دیدیم. این هفته به دیدار مقارنه شگفتانگیزی میرویم که ممکن است در آلودگی نوری شهرها دیده نشود، البته اگر کمی وقت بگذاریم و تمرکز کنیم در نواحی شهری و آلودگی نوری کمتر هم میتوانیم این مقارنه رو ببینیم.
چهارشنبه ۷خرداد ماه ساعت ۲۲ و ۱۵ دقیقه هلال ماه در کنار خوشه باز کندوی عسل قابل رویت خواهد بود. مقارنهای که در آن جدایی زاویهای ظاهری ماه و خوشه کندوی عسل به کمتر از دو درجه میرسد. باید اشاره کنیم که این دو جرم فقط به لحاظ ظاهری کنار هم دیده میشود و خوشه کندوی عسل 600 سال نوری از ماه دورتر است. اما سوال اینجاست که چشم غیرمسلح از این مقارنه چه میبیند؟
اگر برای دیدن این مقارنه به جای برویم که آلودگی نوری مزاحمت ایجاد نکند با کمی دقت ماه را در کنار هاله محوی میبینیم که مثل یک شبه در چشم ما پیدا و ناپیدا میشود شبهی که از پشت چشمی تلسکوپ جزئیاتش قابل رویت است و بعداً بیشتر در موردش حرف خواهیم زد.
سیاره عاشق، دلنوشتههای احمد فیاضپور
توی ایستگاه فضایی، آدم هر چقدر هم مبهوت دیدن زمین میشه و کلی خیال همیشگیش جلوی چشماشو اون طرف پنجره های ایستگاه میبینه بازم یه جای کار میلنگه. اونجا که نمیشه زنگ بزنی، یه دل سیر حرف بزنی اونجا که هیچی جایی یه آغوش محکم و بدون حتی ذره ای هوا رو نمیگیره.
الان پشت پنجره ایستگاه فضایی خیرم به زمین سمت شمال چقدر ابر هست. الانه که بارونه بگیره. کلی منتظر موندم تا ایستگاه به این موقعیت برسه، تا بیای پشت پنجره اتاق وقتی که نور خورشید به پره های سلول های خورشیدی ایستگاه میخوره یه نقطهی نورانی توی آسمون ببینی و بدونی یه نقطهی نورانی تو اون نقطه نورانی دلش بی قرارته. اما بارونم خوبه.
اینجا یکی از ماموریتهای ما مطالعه و احتمال بارش توی سیاره هاست، خب یکی از نشانههای زندگیه دیگه. اما میدونی من اینجا به هیچ کس نگفتم ولی فکر میکنم، سیارهای که عاشق نداشته باشه خب بارونم نداره دیگه. اصلا سیاره بدون عاشق سیاره قابل سکونت نیست پس زنده باد زمین و تموم عاشقاش.
بازگشت به ایستگاه فضایی
ذرات نوترینو را دارند سعی میکنند شکار کنند. آشکارسازی آن ها میتواند کمک کند به دریافت اطلاعاتی درباره هستی و شاید در واقع ما را وصل کند به این سوژه خیلی خیلی پرطرفدار جهانهای موازی.
اما نوترینو چه ارتباطی به جهانهای موازی دارد؟
گفتیم که این آزمایشگاه آنیتا دوتا نوترینو را ثبت کرده است. نکته جالب این است که این دو نوترینو را در همان موقعی که اتفاق افتاده بود و ثبت کرده بود کشف نکرد، بلکه این سال ۲۰۰۹ ثبت شده بود سال ۲۰۱۴ که برای بار سوم میخواستند دستگاه رو بفرستن هوا، آمدن و اطلاعات در سال ۲۰۰۹ را نگاه کردند و دیدند که این که فکر میکردند یک نویز است، در حقیقت سیگنال خیلی مهم است و از درون آن این ایونت را کشف کردند.
بالون هلیوم آن شبیه یک کیسه پلاستیک بزرگ است، هر چه بالاتر میرود بزرگتر نیز میشود، چون فشار کم میشود. ابتدا بیضی شکل است و سپس به خاطر فشار هوا دایره ای میشود. فشار هوا در لایههای بالایی جو کمتر است بنابراین بیشتر شبیه دایره بزرگ میشود.
بعد از این اطلاعات، چندتا دیتکتور نوترینو در قطب جنوب داریم که مهم ترین آن آشکارساز آیسکیو، آشکار ساز خیلی بزرگ که ابعاد چند صد متری دارد. این آشکار ساز هیچ کدام از یافتههای آنیتا را تایید نکرد. حتی مقالهای در سال 2018 هم به چاپ رسید برای این موضوع و نشان داد که هیچ کدام از این ذراتی که کشف کرده از لایههای یخی قطب جنوب عبور نکرده چون اگر این اتفاق میافتاد این آشکارساز هم چیزهایی را کشف میکرد. سوالی که مطرح میشود این است که این چیزی که کشف شده چی هست؟
در حقیقت به نوعی میشود گفت که چیزی که خبرساز بود اینکه مجله نیوساینتیست ( یک نشریه ترویج علمی) تقریباً اواخر فروردین امسال یک مطلبی را که خیلی عجیب بود گذاشت، در آخر هم نوشته بود که ممکن است یک جهان موازی وجود داشته باشه که در آن تقارن cpt متقارن دنیای ماست و در ادامه توضیح میدهم که از چه نظر متقارن است؟ و در این دنیا که جهان موازی دنیای ماست ، این ذره به وجود آمده و این ذره خلاف جهت عقربه ساعت در جهان موازی حرکت کرده و سر از جهان ما در آورده است.
چند سوال کوتاه
منشا نوترینوها چیست؟ منشا نوترینوها میتواند متفاوت باشد، البته بیشترنوترینوهایی که به سمت ما میآید منشا آنها خورشید و اتفاقهای هسته ای که درون خورشید میافتد، است.
نوترینوها ذرات ریزی هستند؟ نوترینو یک ذره خیلی ریز است، منتهی ما سه مدل نوترینو داریم. همهی این ها خواص فیزیکی شان شبیه به هم است ولی جرمشان متفاوت است.
چرا ما به دنبال نوترینوها هستیم؟ ما تناقضهایی در مدل استاندارد ذرات بنیادی میبینیم که این مدل بزرگترین دستاورد بشر در تمام طول تاریخ است و خلاصه خرد بشری است. هم چنین نتیجه کار صدها و هزاران مغز بزرگ فیزیکدان صد سال گذشته است که توانسته عالم را از لحظه بسیار اندکی بعد از انفجار بزرگ تا به امروز تحلیل کنید اما این مدل یک سری مشکلاتی دارد و فیزیکدانها دنبال شواهدی هستند که آنها را به مدلهای فراتر از مدل استاندارد برساند.
ما ابتدا باید یک سری ذره، یک سری شاهد برای آن فیزیک پیدا کنیم و بعد آن را تحلیل کنیم، سپس از آن فیزیک بزرگتر را پیدا کنیم.
یکی از سوالات ما ماده تاریک است. این ماهیت ماده تاریک چیه؟ و چطوری توانسته کهکشانها و دنیا را مثل چسب کنار هم نگه دارد؟
پس تا الان چیزی که متوجه شدیم اینکه چیزی که در قطب جنوب دارد اتفاق میافتد، حل کردن یا چیدن دنیا یا به دست آوردن قطعههای یک پازل است که باید کامل بشود تا تازه به مراحل اولیه فیزیک جدیدی برسیم. فیزیک جدید یعنی فیزیکی که ممکن است در سال 2100 به آن برسیم. ما مثل دانشمندان قرن 19 به آن نگاه میکنیم و بررسی میکنیم، چیزی پیدا نکردیم ولی میدانیم که چیزی هست چون مدل فعلی ناقص است.
طبیعت 4 تا تقارن دارد، سه تا از این تقارن تقارن کلاسیک هستند، تقارن اول یا همگنی فضا بیان میکند که فیزیک در هر کجای عالم یکسان است. یک تقارن دیگر تقارن همسانگرد است، یعنی تو هر زاویهای شما به عالم نگاه کنید همان فیزیک جریان دارد. تقارن بعدی، تقارن زمانی است، یعنی 100سال قبل یا بعد فیزیک همان فیزیک است. یک تقارن دیگر وجود دارد که کوانتوم مکانیک وارد می کند که به آن تقارن CPT میگویند. یعنی همهی بارهایی که داریم را برعکس کنیم، مثلا الکرون منفی است برعکس کنیم و مثبت بشود. P: یعنی یک واقعه فیزیکی را از درون آینه نگاه کنیم و T: یعنی از یک واقعه فیزیکی فیلم بگیریم و آن فیلم را برعکس نشان دهیم.
حالا یک مثال مثل برخورد دو خودرو را در نظر بگیرید که از آن فیلم بگیریم، برعکس کنیم در آینه پخش کنیم و بار ذرات را بر عکس کنیم ، با تمام اینها شک میکنیم که این اتفاق ها در جهان ما پیش آمده یا خیر؟ یعنی ما درکی از این وقایع نداریم که آیا این در جهان ما بود یا نه؟
این آزمایش که انجام شد یک رهیافت ریاضیاش میتواند این باشد که در یک جهانی که قرینه CPT جهان ماست، یک چنین ذرهای به وجود بیاد. اولا این مقاله را آقای پیتر ننوشته برخلاف ادعای نیوساینتیست، دوما جهان ما همینطور که گفته شد، جهان ما نسبت به CPT با ارزش است و ما نمی توانیم حدس بزنیم که آیا واقعا این ذره واقعا از آن جهان امده است. با توجه به این موارد نشان میدهد که این ادعا یک ادعای ساختگی از دهن که تا حدودی مسلط به فیزیک بوده برآمده و توانسته مثل قطعات پازل، بدون شناخت کنار هم جمع آوری کند. بنابراین این مقاله نوشته نشده و هیچ داوری ، این مقاله را داوری نکرده و مورد تایید نبوده.
قسمت دوم ادیسه کیهانی به روایت محسن ایرجی
ادیسه یک سفر است و هر بار این سفر را با محسن ایرجی دنبال میکنیم در مسیر اسطوره ها و افسانه ها در آسمان شب.
در نوبت قبل به این اشاره کردید که اصلاً شکلگیری و خاستگاه صورتهای فلکی و افسانه هایی که در آسمان کنار همدیگر قرار گرفتهاند و به هم رسیدند، این جایی بود که انسان از دیدن این شگفتی آسمان شب باید میترسید و در برابر این ترس باید واکنش نشان میداد و این واکنش به خلق اسطوره ها انجامید. شاید پیشتر گفتید اسطورههای بوده و حالا برای اینکه این اسطوره ها را برایشان یک جای قدسی پیدا بکند یک جای دور از دسترس یافت که آن آسمان بود.
قرار است که امشب از این مسیر به کجا ما را ببرید؟ شاید بهتر است یک وجهی دیگر از ماجرا را بررسی کنیم از این جهت که گاهی هم داستان اینطوری در آسمان پرونده می شد که یک اتفاق زمینی دلیل آسمانی دارد یعنی در افلاک آسمان یک اتفاقی دارد میافتد که اثر متقابل میگذارد بر روی زمین. یکی از مثالهای معروف این است که وقتی که ستاره شباهنگ یا سیروس که یکی از پر نورترین ستاره های آسمان در نیمکره شمالی است وقتی که ظهور میکرد در مصر باستان طغیان رود نیل را در واقع متاثر از این اتفاق میدانستند.
نسبت دادن وقایع زمینی به وقایع را نشانه میدانستند. یعنی آنها نمادهایی بودند که میتوانستند بر زمین اثر بگذارند. این حتی در واقع به پیشبینیهای اقلیمی محدود نبوده بلکه به سرنوشت آدم ها ربط داشته که وقتی یکی متولد میشد در واقع خورشید ما که پرنورترین جسم آسمان در زمین است اینکه در کدام برج واقع بوده و بر اساس این کهن الگو در سرنوشت و روند شکلگیری شخصیت و غیره تاثیر داشت.
درنجوم دوره اسلامی میشنیدید که وقتی قمر در برج عقرب باشد، در این ماه یعنی ماه زمین اتفاقات بد را نباید انجام داد و این ریشه در این کهن الگوها دارد.
منتهی حالا در تمدنهای مختلف تعابیر این اتفاقات باهم فرق داشته. مثلا یونانیان حضور سیاره مریخ در برج اسد را نحس می دانستند ولی ظاهرا همه ی تمدن ها این طور نبودند.
وقتی که همیشه داستانها را مرور میکنیم، اتفاقاً مثلاً ظهور یک دنبالهدار را به پایان دادن یک حکومت پادشاهی نسبت می دادند و یا خورشید گرفتگی و ماه گرفتگی را محل تولد اسطورهها بوده یا حتی افسانهها. یک جایی که مثلاً در چین باستان گفته شده که یک اژدهایی می آید و خورشید را میبلعد.
در ایران هم بوده از این دسته اتفاقات که به طور مثال در یکی از روستاهای گیلان در خورشید گرفتگی سال ۷۸ شعری خوانده می شود که مضمون آن این است که خورشید را از دست اژدها نجات دهند.
این جایی که پدیده نجومی افسانهای به وجود میآید و تاثیر زمینی دارد. وقتی شما به ماه و قرارگیری در صورت فلکی عقرب اشاره میکنید، خیلی وقت ها حتی رعد و برق را هم که یک پدیده جوی است را به آسمان نسبت میدادند و انسان همه را در هم میدید و آنها جدا در نظر نمی گرفته و فکر میکرده خشم خدا است.
این همان خدایی است که با مجموعه ستاره هایی در هزاران سال نوری از ماست که خشم آن رعد برق بر روی زمین می شود که فاصله خیلی هم زیاد نیست و ممکن است یه دفعه هزار متر باشد یا یک مقیاس کوچک کیهانی.
این یعنی ای است که ما با انسانی رو به رو هستیم که همه چی در هم میبیند. بیاییم اینطور در نظر بگیریم که شاید انسان تلاش خود را می کند از همان زمانی که خردورزی میکند یعنی فهمیدن جهان. یعنی شاید همین داستانهای اسطورهای یا افسانههایی که زمین را به آسمان وصل میکند با تمام ابعادش برای فهم جهان است. رگههایی از خرد ورزی عقلانی تر را نسبت به این نوع تخیل میبینیم. ما در نجوم باستان داریم که سعی میکنند شعاع افلاک را اندازهگیری کنند یا در نجوم اسلامی داریم که قطر فلک خورشید را اندازه گیری می کنند و قطر خورشید را اندازه میگیرند.
اینکه قطر فلک خورشید را اندازه گیری میکنند یعنی فلکی که حامل خورشید است در نگاه مدل باستانی یونانی زمین در مرکز عالم واقع شده و افلاک مثل یک کرات شفاف به دور زمین میچرخد این اجرام نیستند که حرکت میکنند. پیش از نیروی گرانش یک مشکلی برای بشر هست آن هم این است که این اجرامی که در آسمان هستند چرا نمی افتند و چگونه حرکت میکنند و یک راه حلی برای این سوال باید ایجاد کند. پاسخ به این نوع سوالات شاید آن نوع خرد ورزی است که کمکم منتهی میشود به اندازه گیری ها و ریاضیات. یعنی شما میبینید که در این اندازه گیریها مثل محیط کره زمین یا فلک خورشید، آن کره شفافی که خورشید به آن چسبیده و آن فلکی که دور زمین میچرخد اندازهگیری این قطر هرچند با خطای فاحشی همراه است اما نوع نگاه بشر را عوض میکند و از منطقی که در واقع بشر بعدا به آن ریاضیات میگوید وارد کار میکنیم.
اینجا همان جایی است که انسان مجبور است خودش را در مرکز آن قرار بدهد در اصل انسان تلاش میکند جهان رو بفهمد و اگر جهان را جهانی مخلوطی از خدایان و مادیات بداند این مادیات بایستی جایی تمام شدنی باشد انگار که جهان کران دارد. اگر کران داشته باشد آنجا با تمام داستان های تخیلی که در آن چیده به فکر اندازهگیری این کران میافتد. اینجاست که این اندازهگیریها در واقع اولین جرقههای چیزی است که قرنها بعد به نگاه مدرن منجر میشود احتمالا شکل داده میشود.
اینکه افلاک مختلفی وجود داشته احتمالاً از این تناقض است که انسان خودش و زمین را مرکز قرار داده و میبیند که خورشید برای خودش یک طور میرود و ماه هم همینطور و ستاره ها و سیاره ها هم برای خودشان یک جور میروند و آن جا جایی است که دنیا را مثل پیاز میبیند و و خودش در مرکز و لایههای مختلفی که اجرام روی این لایه ها روی این کره ها حرکت میکنند. من تصور میکنم که انسان باستان جایی که زندگی میکرده برایش مهم بوده. بنابراین هر چیزی رو نسبت به خانه خودش میسنجیده. بنابراین زمینی که روی آن زندگی میکند خانه است و همه ی افلاک نیبت به خانه سنجیده میشود.
شهرزاد میرسلطانی و ادامه داستان پاکت فلزی فضایی
قسمت سوم
به اتاقم رفتم تا کارم را شروع کنم، لپ تاپم رو روشن کردم تا بتونم اطلاعاتی که به آن نیاز دارم از سایتها به دست بیاورم. اما حقیقتا چند دقیقه بیشتر نگذشت که بلند شدم و به سراغ کتابهام رفتم. راستش من با تکنولوژی رابطه خوبی ندارم و خیلیم ازش سر در نمیارم با اینکه تحقیق کردن تو اینترنت و سایت ها خیلی راحت تره اما من همیشه دوست دارم کتاب های بزرگ و قدیمیم رو بذارم جلوم و اطلاعاتی را که لازم دارم رو از دل صفحه هاش بیرون بکشم. یکی یکی شروع کردم کتابهایی را که داشتم نگاه کردن.
شناخت سیارات نه...صورتهای فلکی اینم نه. آشنایی با دنیای ستارگان و کهکشان ها هم که نه. تاریخ سفر به فضا؟ خودشه. حتما تو این کتاب کلی اطلاعات راجع به ایستگاههای فضایی پیدا میشه.
شروع به ورق زدن کتاب و خواندنش کردم عصر فضا از سال ۱۹۵۷ میلادی شروع میشه انسانهای کنجکاوی که همیشه علاقه به کشف ناشناختهها داشتند موفق میشن که تو اون سال اولین دست ساخته خودشون رو به فضا بفرستند. ماهواره اسکویی که ۱۲۶کیلوگرم وزن داشت و سفر کوتاهی به مدار زمین رو تجربه میکنه. طبیعیه که اولین چیزی که انسان ها به فضا فرستاده اند خیلی جای دوری نره یا مدت خیلی زیادی رو توی فضا نباشه اما رفتن اسپوتنیک راه را برای تمام بلندپروازی های آدما باز کرد تا آنجایی که به رفتن انسان ها به فضا و اقامتشان توی فضا فکر کنند.
سال های سال مأموریتهای مختلف طراحی کردند موشکها و فضاپیماها را به فضا فرستادند قبل انسانها حیوانات رو به فضا فرستادند. از سگی به نام لایکا نخستین موجود زنده شد که به فضا رفت چه هیجان انگیز. به هر حال بعد از آن کمکم راه برای سفر انسان ها به فضا هم باز میشه و یوری گاگارین نخستین انسانی بود که از سیاره زمین خارج شد و به فضا رفت.
کمکم دانشمندان به این فکر افتادند که یک پایگاه فضایی، یک اقامتگاه فضایی که فضانوردها بتونند تو اون مستقر بشند و کار کنند بسازند.
خب ببینم اینجاست از سال ۱۸۶۹ این کار را شروع میکند و ایستگاههای فضای سالیوت و میت تبدیل به اولین تلاش های انسان برای ساخت ایستگاه و اقامتگاه فضایی میشه. اما اصل ماجرا از زمانی شروع میشه که ساخت ایستگاه فضایی بین المللی که ISS هم بهش میگن در فضا شروع میشه. این ایستگاه فضایی به مرور زمان و مثل یک پازل و خونه بازی هایی که بچهها تیکه تیکه به هم وصل می کنند و می سازند به تدریج با کمک تعداد زیادی از کشورها از همه جای دنیا ساخته میشه.
ایستگاه فضایی بین المللی فاصله زیادی از زمین ندارد و فقط ۴۰۰ کیلومتره. از سال ۲۰۰۰چند صد فضانورد از کشورهای مختلف به اون سفر کردند تا در بخشهای گوناگونش مشغول به کار بشند.
با این حساب پاکت فلزی نباید از راه دوری به زمین آمده باشه. پس بهتر فعلاً تحقیقاتم رو روی همین ۲۰۱۰ایستگاه فضایی بین المللی ادامه بدم و بقیه ایستگاههای فضایی دور رو بهشون فعلا فکر نکنم اما اطلاعات این کتاب خیلی کلی و قدیمیه. ناچارم با لپتاپ هم بررسی کنم ببینم اصلا توی ایستگاه قدیمی فضایی الان فضانوردی هم هست یا آخرین فضانوردی که به سفر کردند چه کسانی بودند.
در مرحله اول جستجو داشتم ناامید میشدم چون فهمیدم سال های ساله که فضانوردی به این ایستگاه فضایی فرستاده نشده و انگار سالهاست که خالیه. اما دقیق تر که بررسی کردم متوجه شدم که یک نفر و فقط یک فضانورد ساکنه اون ایستگاه فضاییه. خدای من چقدر عجیب حقیقتش انگار این فضانورد اون بالا گیر افتاده. کمی بعد از اینکه این فضانورد به فضا میره تو کشورش جنگ میشه و کشورش به دو کشور جدا از هم تبدیل میشه و حالا هیچ کدوم از این کشورها مسئولیت سفر فضایی این فضانورد رو به عهده نگرفتن و به زمین برش نگردوندند.
اما از آدم ها و جنگ هاشون. البته که انگار آقای فضانورد پیشنهاد کشورهای دیگر را هم برای برگردوندنش به زمین رد کرده و گفته دلش میخواد حالا حالاها توی ایستگاه فضایی بین المللی باقی بمونه. حقم داره کی این آرامش رو ول میکنه و بیاد تو کشور پر از جنگ و کشمکش. بالاخره ایمیل آقای پیرفضانورد رو پیدا کردم و براش پیغام فرستادم خودمو معرفی کردم و سربسته گفتم که بسته ای از ایستگاه فضایی به دستم رسیده و آیا خودش اینو فرستاده یا حالا که این همه سال که ساکن ایستگاه فضاییه خبر داره که کسی از همکاراش چیزی رو از فضا به در خونه کسی رو زمین فرستاده باشه؟
ایمیلو فرستادم و از پشت میز بلند شدم. بعدش نمیتونستم کار خاصی بکنم جز اینکه منتظر پاسخ آقای فضانورد بمونم شروع کردم کارهای روزمره و عادی را انجام دادن و به خونه رسیدگی کردن. اما زیاد طول نکشید بعد از گذشت چند ساعت آقای فضانورد سریع جواب پیغام من را داد انگار اون بالا خیلی هم سرش شلوغ نیست و کار زیادی برای انجام دادن نداره با خوشحالی از اینکه بالاخره راز قصه پاکت فلزی را فهمیدم و با این فکر که آقای فضانورد الان برام گفته این پاکت چیه و از کجا آمده ایمیل رو باز کردم. اما راستش خبری از هیچ کدوم از چیزهایی که با خودم تصور کرده بودم نبود که نبود هیچ، اقای فضانورد هم از دستم کلی عصبانی شده بود که چرا همچین ایمیلی رو براش فرستادم. این کار به نظرش یک توهین بزرگ به دنیای فضانوردان و فضا بوده. فرستادن یک بسته از ایستگاه فضایی به خونه یک نویسنده روی زمین اصلاً کار منطقی و عقلانی به نظر نمیرسید آخرای ایمیلی هم که برام فرستاده بود با توجه به سوالی که ازش کرده بودم از اینکه من نویسنده کتاب های فضایی برای بچهها هستم حسابی متاصف شده بود و بهم پیشنهاد کرده بود این کار رو کنار بذارم و شغل دیگه برای خودم انتخاب کنم.
این ایمیل حسابی فکر و ذهنمو به هم ریخته بود و یجورایی غمگینم کرد. انگار تمام امیدی که برای کشف این پاکت فلزی داشتم رو ازم گرفت. با توضیحاتی که آقای فضانورد داده بود و اطلاعاتی که خودم داشتم به نظر میرسید میان صفحات کتابها لابلای سایتها و با تحقیق کردن راجع به ایستگاه فضایی و صحبت با فضانوردها نمیتونم از راز پاکت فلزی سردربیارم.
تنها راهی که برام مونده بود همون راهی بود که اصلا حتی نمیخواستم بهش فکر کنم. باز کردن پاکت فلزی. اما انگار مجبور بودم این کار را بالاخره انجام بدم. شاید که رمز و راز پاکت فلزی در درون خودش نهفته باشه.
یه موسیقی آروم گذاشتم که از ترس و هیجانم برای روبرو شدن با پاکت فلزی کم کنه. یه نفس عمیق کشیدم و روی میز کارم رو کامل خالی کردم و پاکت رو روی میز گذاشتم چراغ مطالعه رو روشن کردم تا خوب خوب بتونم تمام جزئیات پاکت فلزی رو ببینم. در حالی که دستام میلرزید پاکت و برداشتم خوب نگاهش کردم از همه طرف بررسیش کردم اما هیچ جایی از آن چیز خاصی به چشمم نخورد. نه دکمهای نه راهنمایی.
تصمیم گرفتم دلمو به دریا بزنم و سعی کنم مثل پاکت های کاغذی معمولی در پاکت رو باز کنم قبل از باز کردن پاکت فلزی دوباره بهش نگاه کردم بهش خیره شدم و با خودم گفتم یعنی پاکت فلزی واقعا از کجا آمده یعنی میشه واقعا از فضا آمده باشه؟
ادامه دارد....
مطلبی دیگر از این انتشارات
این قسمت: شخصیتهای جذاب نجومی
مطلبی دیگر از این انتشارات
سفر به سیاره سرخ
مطلبی دیگر از این انتشارات
ادرار فضانوردان به چه کار میآید؟