این قسمت: شخصیت‌های جذاب نجومی

این پادکست ایستگاه فضایی است.

از راست به چپ: سیاوش صفاریان‌پور-شهرزاد میرسلطانی-محسن ایرجی-احمد کریمی-آریا صبوری-محمدصالح تیمار-محمدتقی میرترابی-مجمدجواد ترابی
از راست به چپ: سیاوش صفاریان‌پور-شهرزاد میرسلطانی-محسن ایرجی-احمد کریمی-آریا صبوری-محمدصالح تیمار-محمدتقی میرترابی-مجمدجواد ترابی


پادکست ایستگاه فضایی به مناسبت هفته جهانی نجوم کار خود را به همراه آقای محسن ایرجی، خانم شهرزاد میر سلطانی، آقای محمد جواد ترابی، آقای احمد کریمی، آقای دکتر محمدتقی میرترابی، آقای محمدصالح تیمار و آقای آریا صبوری آغاز کرد. امیدواریم در این روزهایی که کرونا ما را خانه نشین کرده است با این پادکست بتوانیم زمان‌ شما را با اطلاعاتی مفید پر کنیم و بر دانش شما بیافزاییم. لینک زیر دسترسی شما را به فایل صوتی این نوشته در اپلیکیشن کست باکس، ممکن می‌کند.

https://castbox.fm/vc/2861544

دکتر محمدتقی میرترابی: دور دست‌های تاریخ و دور دست‌های کیهان

محسن ایرجی: اسطوره‌ها

احمد کریمی: آسمان نما - زیر آسمان شب

محمدجواد ترابی: راه پیمایی فضایی

آریا صبوری: مهندس ایستگاه فضایی

محمدصالح تیمار: در آسمان نما به زیبایی‌های آسمان شب می‌پردازیم

شهرزاد میرسلطانی: سفینه کلون را هدایت می‌کند و برای کودک و نوجوانان را به جاهای مختلف کیهان می‌بریم.


گالیلئو گالیله
گالیلئو گالیله

دکتر محمدتقی میرترابی: گالیلئو گالیله

شخصیت محبوب نجومی من گالیله است زیرا در یکی از سخت‌ترین دوران‌های علمی زندگی کرد و به معنای واقعی پدر علم جدید است. گالیله زندگی پر فراز و نشیبی داشت و درگیری‌های بسیار جدی با جریانات علمی و کلیسا در آن زمان داشت (در واقع به نظر من گالیله به تعبیر خودمانی‌تر انسان قالتاقی بوده و من معتقدم دانشمندان برای بقا واقعا به قالتاق بودن نیاز دارند). گالیله کاری کرد که قبل از گالیله، کسانی مثل کوپرنیک هم انجام ندادند. دانشمندان پیشین و هم دوره گالیله نمی‌خواستند با تفکر معمول زمانه‌ی خود درگیر شوند، اما گالیله در مقابل تفکرات اشتباه ایستاد، که البته گالیله بهای این جسارت را هم پرداخت و تا آخر عمر در حصر خانگی زندگی کرد.

من در واقع جسارت بسیار شدید گالیله در مواجهه با حقیقت و ارائه آن را ستایش می‌کنم. گرچه تفکری که ما هم اکنون در دنیای علم می‌شناسیم را «انقلاب کوپرنیکی» می‌نامیم و معتقدیم که این کوپرنیک بوده که این نوع تفکر را ترویج داده، اما باید بدانید که خود کوپرنیک علاقه‌ای به ارائه‌ یافته‌هایش نداشت. یعنی از اینکه این تفکر جدید، یعنی نظریه زمین مرکزی، یا همان ازل کردن زمین و اصلا بالاتر از آن ازل کردن انسان از مرکزیت عالم هستی را وحشت داشت و حتی کتابش را در آخرین سال عمر خودش چاپ کرد و خیلی علاقه به درگیری در این مباحثات نداشت، اما گالیله علاقه زیادی داشت که درگیر شود و بحث بکند، از دست بدهد و یا به دست بیاورد. چیزی که مشخص است این است که گالیله به طور کلی فوق‌العاده آدم جسوری بوده و کسی بوده که در بیان حقیقت به آن معنایی که خودش قبول داشته، کوتاه نمی‌آمده، بخصوص این روحیه را میشه در کتاب «گفتگو بین نظریات مختلف کیهان شناسی» (که به اختصار به گفتگو مشهور است) به وضوح دید. گالیله در کتاب گفتگو نظریه خورشید مرکزی را مشخصا بیان کرد. کتاب در مورد گفتگو بین سه نفر است که هر سه زاده ذهن گالیله هستند و آرای مختلف را از زبان این سه تن بیان می‌کند. یکی از این سه نفر معتقد به نظریه خورشید مرکزی است، یک نفر دیگر معتقد به نظریه زمین مرکزی است و نفر سوم به نوعی داور بین این دو است و کتاب مباحث و مجادله‌ی بین این سه نفر را بیان می‌کند و در انتها نظریه خورشید مرکزی برنده بحث می‌شود و زمین را از مرکزیت عالم ساقط می‌کند.

در واقع این اقدام فقط ابراز مخالفت با آرای علمی و یا کلیسا نبود، در واقع از زمان یونان باستان باور خیلی عادی و طبیعی این بوده که زمین مرکز همه چیز است و اصلا این چیزی است که ما وقتی به آسمان نگاه می‌کنیم، می‌بینیم که همه چیز به دور زمین می گردد. حتی ارسطو استدلال کرده که اگر قرار بود زمین حرکت کند ما باید برای ستاره‌ها اختلاف منظر داشته باشیم. گرچه در همان زمان ارسطو هم در یونان باستان کسانی بودند که معتقد بودند خورشید باید مرکز باشد و استدلال می‌کردند چون خورشید خیلی درخشان‌تر است حقانیت بیشتری نسبت به زمین دارد.

جالب اینکه حتی وقتی کوپرنیک با یکسری محاسبات به این باور می‌رسد که خورشید باید مرکز منظومه شمسی باشد خودش هم نمی‌توانسته آن را بپذیرد. به خاطر اینکه اگر قرار بود زمین دور خورشید بچرخد با محاسبه ساده‌ای می‌توانسته سرعت چرخش زمین به دور خودش را حساب کرد، که همان زمان هم می‌دانستنه این سرعت باید خیلی زیاد باشد و او در آن زمان بالاترین سرعتی که دیده بوده سرعت اسب‌های تیزرو بوده که مثلاً چند متر بر ثانیه سرعت داشتند، پس درک سرعت یک جسم با اندازه‌ی زمین خیلی برایش قابل باور نبود. و یا مثلا حتی بعضی‌ها استدلال می‌کردند که اگر پرنده‌ای پرواز کند و از زمین جدا شود، به خاطر سرعت سیاره‌ای که روی آن زندگی می‌کنیم باید پرت شود. و یا چطور اصلا زمین می‌تواند جو داشته باشد؟ و استدلال می‌کردند اگر زمین با این سرعت حرکت کند جو باید جا بماند. پس اصلا برای کسی باور کردنی نبوده که زمین در حال حرکت است. چه بسا که همین الان هم آدمها و انجمن‌هایی را داریم که معتقدند زمین ساکن است، مرکز عالم است، خورشید به دور زمین می چرخد و حتی زمین تخت است.

ایزاک نیوتن
ایزاک نیوتن

محسن ایرجی: آیزاک نیوتن

برای من از دوره دانشجویی شخصیت نیوتون خیلی جذاب بود و این نکته شاید جذاب باشد که یک سری کارهای خودش را در دوران قرنطینه طاعون انجام داده، زمانی که مجبور شدخ از شهر دور شود بر روی یک سری اصول و فلسفه‌هایی خود کار کرده است. ببینید گالیله همانطور که دکتر اشاره کرد خیلی شخصیت جالبی بوده و یکی از کارهای جالبی که کرده این بوده که شروع به ساختن یک سری مفاهیم کرده است. مثلا بدون وجود مفهومی به نام لختی هرگز نمی‌توانستند تفکر خورشید محوری را توسعه دهند. نیوتون در سالی که گالیله میمیرد متولد می‌شود، چیزی که نیوتن می‌فهمد و دانشمندان هم دوره‌ گالیله متوجه نمی‌شوند مفاهیمی است که گالیله تعریف کرده بود و یکی از جملاتی که خیلی صادقانه گفته است این بوده که: من بر شانه‌ غول‌ها جهان را می‌بینم. و این نیوتن بود که فهمید گالیله چه کرده و براساس چه تئوری‌ خود را صورت‌بندی کرده و توانست حرف‌های گالیله را توسعه دهد.

به طور خلاصه مهمترین کاری که نیوتن در دنیای علم کرده قوانین حرکت نیوتن بوده است. قوانین مهمی که نگاه ما را به طور کلی عوض کرد.

نگاهی که در دوران فیزیک ارسطویی و یونان باستان بوده، با نگاهی که در قوانین سه گانه حرکتی تعریف می‌شود کاملا متفاوت است. مثلا نیوتن با قانون گرانش (و داستان سیب معروفی که بر سرش می‌خورد) نقطه عطفی بر تفکر بشر ایجاد کرد. بعلاوه نیوتن در اپتیک هم کارهای مهمی کرده است. مثلا یک جایی از داستان‌های پلیدی نور تقدس زدایی می‌کند: جالب است بدانید که در آن زمان معتقد بودند که وقتی نور به منشور می‌خورد و رنگهاش پخش می‌شود، پلیدی نور ظاهر می‌شود، اما نیوتون با دوتا منشور نشان داد که این نورها دوباره می‌توانند به هم برگردند و به نور مقدس سفید تبدیل شوند.

نیوتن ابعاد مختلف شخصیتی جالب زیادی داشت. مثلا موقعی که کودک بوده پدرش میمیرد و چون مادرش می‌خواسته ازدواج کند، پدربزرگ و مادربزرگش به استادی می‌سپرندش. این استاد که کیمیاگر و داروساز بوده، نیوتن را با علم شیمی آشنا می‌کند، گرچه نیوتن بعداً با سوالات عمیق‌تری مواجه می‌شود. اما به طوری کلی آدم دست به آزمایش و تجربه گرایی بوده است.

عبدالرحمن صوفی رازی
عبدالرحمن صوفی رازی
شاری مسیه
شاری مسیه

احمد کریمی: عبدالرحمن صوفی رازی و شارل مسیه

اگرچه عبدالرحمن صوفی رازی متولد شهر ری است، اما بیشتر فعالیت‌هایش را در زادگاه من، شیراز انجام داده است و یکی از دلایل علاقه من به ایشان همین است، ضمن اینکه در کتاب «صور الکواکب» هم به ستارگان، هم به صورت‌های فلکی و هم به اجرام ژرف آسمان پرداخته است. مثلا برای اولین بار نزدیک به هزار و شصت-یا هفتاد سال پیش جرم امرأه المسلسله یا همان کهکشان آندرومدا را می‌بیند و به عنوان یک جرم غیر‌ستاره‌ای از آن نام می‌برد.

بعلاوه این ورژن ایرانی، اگر شما هم رصدگر باشید و علاقمند به رصد آسمان باشید حتما شارل مسیه فرانسوی را می‌شناسید. مسیه کسی است که چون به دنبال دنباله‌دارها بوده، ۱۰۳ جرم آسمانی دیگر را هم فهرست بندی می‌کند. مسیه با یک تلسکوپ ۷۲ سانتی جدولی برای اینکه بتواند بداند کدام اجرام را شمرده و کدام غلط است یک فهرست می‌سازد (چون هم دنباله‌دارها و هم اجرام آسمانی از پشت تلسکوپ مه‌آلوده دیده می‌شوند مجبور به ساختن فهرست می‌شود.)

اجرام غیرستاره‌ای تقریبا شامل همه چیز غیر ستاره است: کهکشان‌ها، سحابی‌ها، خوشه‌های کروی است.

کارل ساگان
کارل ساگان
پاتریک مور
پاتریک مور

محمدجواد ترابی: آقای کارل ساگان و پاتریک مور

برای من چهر‌های رسانه‌ای که هم در زمینه نجوم حرفه‌ای و هم آماتوری خیلی در ابعاد محتلف زندگی همه‌ی ما تاثیر

گذاشتند، بیش از همه برای من اهمیت دارند. یکی آقای کارل ساگان هست از زمینه نجوم حرفه‌ای و یکی هم آقای پاتریک مورک در حوزه نجوم آماتوری، این دو شخصی هستند که چهره رسانه‌ای محسوب می‌شوند ولی در لبه‌های علم کار کردند. حتی آقای پاتریک مور که یک چهره در نجوم آماتوری هستند دید بشر را نسبت به قمر زمین، ماه در دوره خودشان باز کردند و چه کارهای با جزئیاتی در این راستا و کتابهایی که جا مونده و برای آقای کارل ساگان بلودات و یا همان نقطه آبی کمرنگ که خیلی داستان داره برای ما و این نگاهی که از فاصله چندین میلیارد کیلومتری از زمین گرفته شده که یک فضاپیما دارد به زمین نگاه می‌کند و چه داستان و چه روایاتی دارد خود این که که بعدا شاید مفصل بهش برسیم. همین قدر توضیح دهم که کارل ساگان مربوط به قرن بیستم هست و یک سیاره شناسی هست، متخصصی که در دورانی که بشر به کنجکاوی درباره کشف منظومه شمسی و ساخت فضاپیما و کیهان بود او به بعد رسانه‌ای زیادی هم داشت و فصل اول مستند معروف کاسموس را ساخت که حالا به فصل سوم خودش رسیده است و در مورد پاتریک مور هم که با برنامه دیرپای آسمان در شب را در بی بی سی ساخته که بیش از نیم قرن است پخش می‌شود و در واقع طولانی ترین برنامه تخصصی با یک مجری ثابت در جهان است.

لایمن اسپیتزر
لایمن اسپیتزر

آریا صبوری: لایمن اسپیتزر

من داستان‌واره‌ها در مورد شخصیت‌ها دوست دارم و می‌خوانم دوست دارم به خانواد هرشل که فکر می‌کنم: به ویلیام هرشل، جان هرشل، ماری هرشل و کارولین هرشل (ملقب به بانوی دنباله‌دارها)، خیلی برای من هیجان انگیزند، اما چون من به دنیای فناوری علاقه‌مندم آقای اسپیتزر را دوست دارم. چون اسپیتزر اولین کسی است که یک سری محاسبات را انجام می‌دهد تا ما تلسکوپ در فضا داشته باشیم و بعد کم‌کم مقالاتی ارایه میده و محاسباتی که نشان می‌دهد فواید درصد از فضا به چه صورت است و باعث می‌شود که سال ۱۹۹۰ میلادی رویایی شگفت انگیز تلسکوپ فضایی هابل بالاخره در فضا قرار بگیرد و یعنی خشت هابل را گذاشت و بعده‌ها هم یک تلسکوپ به نام اسپیتزر در فضا قرار می‌گیرد و دید ما را نسبت به ژرفای عالم تغییر می‌دهد. نسبت به جایگاه ما در جهان و برای همین من اسپیتزر رابسیار دوست دارم و نبوغش را ستایش می‌کنم.

در واقع اسپتزر در اوج بحران‌های جنگ‌های جهانی و در خاورمیانه و حتی در همین کشور خودمان و حتی در خود اروپا چقدر بحران‌ها بوده و موشک‌ها انقدر پیشرفته نبودند و اصلا سازمان فضایی به این شکل وجود نداشته اسپیتزر از فواید رصد از فضا صحبت می‌کند.

و خوبه که بگیم هابل سی ساله شد و گرچه تلسکوپ‌های فضایی عمرشان به دنیا نیست و احتمالا حتی به چهل سالگی نرسد و ناکام از دنیا می‌روند با این حال سی سالگی هابل مبارک!

ویلیام هرشل
ویلیام هرشل

محمدصالح تیمار: ویلیام هرشل

چرا ویلیام هرشل چون تمام علاقه‌مندان به نجوم با نگاه به آسمان به آن علاقه‌مند شدند و به نظر ویلیام هرشل کسی بوده که خیلی دقیق به آسمان نگاه می‌کرده، چه نگاه با چشم غیر مسلح و چه نگاه از پشت تلسکوپ کوچیک ۶ اینچی و چه نگاه از پشت تلسکوپ بزرگی که بعد از کشف اورانوس توانست بودجه از پادشاه کشورش دریافت کرد و زندگیش را وقف نگاه کردن به آسمان کرد و با نگاه دقیق‌تری و فهرست بلندبالایی از اجرام آسمانی، سحابی‌ها، کهکشان‌ها،سحابی های سیاره نما و خوشه‌های ستاره‌ای را ایجاد کرد.

یک نقاشی قدیمی از تلسکوپ هرشل وجود دارد که یه لوله طولانی هست و بالای یک سری داربست سوار بوده و یک تلسکوپ بازتابی بوده که با استفاده از آینه مقعر که در انتهای آن قرار گرفته بوده بود کار می کرد.

هایپتیا
هایپتیا

شهرزاد میرسلطانی: اختر بانو هایپتیا

خانم ریاضی‌دان، فیلسوف و منجم در شهر اسکندریه بوده است. البته خانم‌های منجم بسیار هستند. حتی در قسمت اول مستند کاسموس در مورد کتابخانه الکساندریه در شهر اسکندریه صحبت می‌کند و خانم هایپتیا و پدرش آنجا بودند. گفته می‌شود که این خانم مدت‌ها قبل از کپلر گفته بوده که مدارها بیضی شکل هستند.

قصه شهرزاد میرسلطانی برای کودک و نوجوان

همراه بهار سال جدید از راه رسیده بود و حالا سال‌های سال از تولد خورشید خانوم و سیاره‌هاش می‌گذشت. حالا خورشید خانوم می تونست با آرامش لبخند بزنه و بذاره نور گرمش به آرومی به منظومش تابیده بشه.

سیاره‌ها می‌چرخیدند و می‌چرخیدند و خورشید خانم تماشاشون می‌کرد و حسابی لذت می‌برد، مثلا به زحر نگاه می‌کرد که حلقه‌ای به اون زیبایی دور خودش داره، یا گاهی حواسش پرت سیاره مشتری می شد که چقدر مهربونی و با گرانش زیادش مواظب خواهرها و برادرهاش هست که یه موقع نکنه سنگی ناخواسته باهاشون برخورد کنه.

گاهی هم از خودش می پرسید پس این اورانوس کی می‌خواد دست از تنبل بودن برداره و دیگه به شکل خوابیده توی این منظومه گردش نکنه، یا گاهی تعجب می‌کرد که چرا انقدر نپتون سرما رو دوست داره و ازش فاصله گرفته. از اون طرف با خودش میگفت زهره پس چرا انقد گرمادوست داره و دور خودش یه پتو از ابر پیچیده که نکنه گرمای خورشید خانوم یه وقت از دستش در بره. به ذهره که نگاه می کرد عطارد بدو بدو از راه می رسید و توجه خورشید خانوم رو جلب خودش می‌کرد.هی خورشید خانوم می‌گفت، بچه جان آرومتر. آخه مگه دنبالت کردند که اینقدر سریع به دورم می چرخی؟ اما کو گوش شنوا؟

خورشید خانوم وقتی به مریخ نگاه می‌کرد با تعجب از خودش می‌پرسید که یعنی ای پسر کوچک من می‌خواد بشه خونه‌ی دوم آدم‌ها؟ و این موقع همون لحظه ای بود که خورشید خانوم نگاهش رو به سمت زمین برمی گردوند و چیزی توی چشمهاش برق میزد. آخه زمین تنها سیاره میون بچه‌های خورشید خانوم بود که روی خودش حیات داشت، آب و هوا داشت و کلی گیاه و موجود زنده روش زندگی می‌کردند خورشید خانم ته دلش میدونست سیاره‌ی زمین شگفت‌انگیزترین بچه‌ش هست و برای همین وقتی به زمین نگاه می کرد چیزی توی چشمهاش برق میزد،

چیزی شبیه به نور ستاره ها در آسمان شب.