داستان جویندگان طلا در فضا


داستان این قسمت از اپیزود پادکست ایستگاه فضایی داستان جویندگان طلا در فضا است! داستان نسل بشر که برای یافتن منابع جدید سودای معدن کاوی فضایی در سر دارند. دراین اپیزود گفتگوی ویژه با بانوی سیاره شناسی داریم که در جستجوی آب در سیاره سرخ مشغول پژوهش است.
دکتر سولماز عادلی پژوهشگر سازمان فضایی اروپا ازدنیای جذاب و شگفت انگیز یک سیاره برایمان خواهد گفت.
پادکست ایستگاه فضایی کاری از سیاوش صفاریان پور در همکاری با مجله نجوم است.

https://castbox.fm/channel/id2861544?utm_campaign=i_share_ch&utm_medium=dlink&utm_source=i_share&country=us


در یک ماموریت عجیب و غریب می‌خواهیم به سراغ نسلی از انسان برویم که در فهرست معدن کارها قرار دارد. معدن‌ کار‌ها یا معدن کاو‌هایی که این بار محل کاوش آن‌ها در مرزهای بیکران فضا است. وقتی می‌گوییم معدن کاری در فضا آدم یاد جویندگان طلا می‌افتد با همان تشت‌هایی که در رودخانه می‌گرفتند تا بتوانند رگه‌های طلا را پیدا کنند. وقتی می‌گوییم معدن‌کاوی در فضا به یاد تونل‌های تاریک، کلاه‌ها با چراغ قوه و این صورت های سیاه معدن‌کاران می‌افتیم.
چقدر معدن کاوی در فضا با معدن کاوی که ما در زمین تجربه کردیم شبیه به هم است؟
چه لفظ خوبی استفاده شد، جوینگان طلا در زمین. ولی توی فضا برای ما طلا چیزی نیست جز آب. یعنی هر کسی در فضا به آب برسد، به طلا رسیده است. با آب می‌توانیم هم از خود آب برای نوشیدن استفاده کنیم، هم از هیدروژن آن به عنوان سوخت موشک و از اکسیژن برای تنفس استفاده کنیم. آب برای ما در فضا هم مایه حیات و هم استمرار حیات است.
بنابراین در فضا جایگزین طلا، آب است.

گفتیم که در فضا به دنبال آب هستیم ولی من به دنبال سنگ، سنگ‌های قیمتی هستم. پس دقیقا ما به دنبال چه چیزی هستیم؟
اگر به این سیاه رنگ ها در فضا نگاه کنیم، در درون خود بسیار مواد کربنی دارند. اینکه رنگش کمرنگ ترو روشن‌تر است سیلیکاتی است و آنکه بین آ بین است مواد فلزی داخلش دارد. مواد فلزی که این روزها در زمین ما به دنبالشان هستیم و روز به روز کم و کمتر می‌شود در این سنگ‌ها وجود دارد. در اصل این‌ها معادن متحرک فضایی هستند که قرار است ربات‌ها به جستجوی آن‌ها بپردازد.

این بار می‌رویم به سراغ احمد کریمی برخلاف همیشه که در آسمان نما است، با توجه به تخصصی که دارد و یک زمین ریخت شناس است در این ماموریت فضایی ما را همراهی می‌کند.
احمد در مورد این سفر عجیب و غریب ولی مربوط به واقیت دنیا می‌گوید و آنچه پیش روی بشر است. اینکه برای چی به این سفر می‌رویم و ماموریت اصلی ما چیست؟
قرار است چکشی به لایه‌های مختلف سیاره‌ها بزنیم و قرار است کنکاش کنیم. در اصل این‌جا سوژه ما دیگر زمین نیست و می‌تواند سیارک‌ها و ماه و دیگر سیاره‌ها باشد.
قبل از این که به سراغ این کنکاش و معدن کاوی برویم باید به سراغ ساختار شناسی یا زمین ریخت شناسی در دیگر سیاره‌ها دنبال کنیم.

حالا قبل از اینکه چکش زمین شناسی ما به دیگر سیاره ها بخورد باید به دنبال چه چیزی بود؟ قبل از آن بهتر است بانید که بین زمین شناس و زمین ریخت شناس تفاوت زیادی وجود دارد. من ( احمد ) به عنوان یک زمین ریخت شناس قرار است رویه زمین را ببینم و باید به دنبال یک الگوهایی باشیم که چه سرگذشتی بر روی این بوده، مثلا آیا آب جریان داشته آیا دریاچه‌ای شکل گرفته؟ و این بسیار جذاب است. یک مورد جذاب دیگر مطالعه سیارک‌ها، انگار داریم به میراث فرهنگی منظومه شمسی نگاه می‌کنیم. گفته می‌شود که به نوعی سیارک‌ها خبر می‌دهند از آغاز پیدایش منظومه شمسی ما.

تصویری از یک سیارک
تصویری از یک سیارک


سیارک‌ها با خودشان چه راز‌هایی را همراه دارند؟ چهار و نیم میلیارد سال پیش زمانی که منظومه شمسی در حال شکل گیری بوده، ما سیارات اصلی را داشتیم که شکل گرفتند. چهار سیاره خاکی سنگی را می‌شناسیم و چهار سیاره گازی و اینجا چیزهایی که ما به عنوان خرده سیارک در کمربند ها، کمربند بین مریخ و مشتری و فراسوی آن داریم در واقع خورده ها یا آجر هایی هست که از ساخت و ساز این منظومه شمسی باقی مانده است. یعنی خشت های به جا مانده از ابتدای شکل گیری منظومه شمسی و وقتی که نگاه می‌کنیم به سیارک‌ها ما داریم با جرم های متفاوتی نسبت به سیاره ها روبرو می‌شویم، یعنی ساختار یا فرم ظاهری آن‌ها شبیه به سیب زمینی‌های نامنظم است.

وقتی منظومه در حال شکل گیری بوده همه نتوانستند به حالت متعادل هیدرواستاتیک برسند و یک شکل کروی داشته باشند و همین است که یک مدار پایدار پیدا نکردند. اکثرا خورد و تکه شدند و نتوانستند پایدار بشوند. برخی توانستند به دور خورشید پایدار بشوند و برخی در جاذبه مشتری هستند. مثلا بین مریخ و مشتری که به آن‌ها کمربند سیاره ها می‌گوییم گیر کردند.

تقریبا ۱۸۱۰ میلادی جوزپه پیاتزی یکی از منجمان توانست این جرم گمشده به عنوان اولین عضو از خانواده را یعنی سیاره سرس( اولین سیار کوتوله نزدیک به ما) را کشف کند. سیارک سرس وبعد وستا و سپس سیارک های دیگری را کشف کردیم و متوجه شدیم تعداد زیادی سیاره عجیب و غریب با مدل‌های خاص وجود دارد.
وقتی به سیاره زحل نگاه می‌کنیم، حلقه‌ای که در پیرامون سیاره زحل وجود دارد خرده سنگ هایی است که در مداری به دور زحل در حال چرخش و حرکت است.

کوتوله سیاره سرس
کوتوله سیاره سرس


وقتی می‌خواهیم سفر فضایی‌مان را به قصد معدن کاوی فضایی شروع کنیم کدام سوژه ها برای ما اولویت دارد؟ ماه؟ مریخ؟ یا سیارک‌ها؟ هرچه نزدیکتر بهتر، یعنی سوژه‌ها سوژه‌های سیارکی بسیار نزدیک به زمین هستند قبل از رسیدن به ماه.

برای این بررسی نیازی نیست خود انسان به روی ماه، سیارک ها بروند، ما ابزار‌هایی داریم که می‌توان از آن‌ها استفاده کرد. این ابزار‌ها می‌روند، یک سیارک را به دام می‌اندازند و خودشان محموله‌هایی را می‌کاوند و با خود می‌آورند. حالا این که کجا می‌آورند؟ اگر مقصد زمین باشد که سوژه‌ِی خنده باشد به جز شاید یکسری ایزوتوپ های اصلی مواد خاص رادیو اکتیو که خیلی توشه‌ی عجیب غریب برای ما نباشد، حتی اگر که پلوتونیوم و عناصری مثل طلا باشد باید بگوییم که به زمین رساندن آن‌ها صرفه دارد یا نه؟ که فعلا ندارد. به صرفه این است که همان‌جا استفاده کنیم.

شما فکر کنید که کلی دست سازه آن‌جا داریم که آن‌ها سوختشان تمام می‌شود، حالا فکر کنید جایی پمپ بنزین وجود دارد که کاوشش را انجام می‌دهد، سپس سوختش را در می‌آورد و بعد به فضا پیما تزریق می‌کند. سپس این فضا پیما دیگر از سوختی که از زمین برایش می‌آید بی نیاز می‌شود.

حالا شما فکر کنید که ایستگاه فضایی دارید، ایستگاه فضایی شما بدون اینکه از زمین محموله‌ای برایش بیاید، آب می برند که این کپسول آبی که بردند، هزینه دارد، دشواری رسیدن دارد. از زمین وقتی چیزی برود هزینه و سختی دارد. ولی وقتی یک سامانه‌ای وجود دارد که در فضا فعال است یک حالت اتومات دارد که می‌رود و از دل سیارک‌ها و جاهایی که آب وجود دارد معدن کاوی می‌کند و سپس نتیجه کاوش را به این فضاپیماها می‌رساند.

درست است که می‌گوییم معدن کاوی فضایی به ما نزدیک است ولی باید یادمان باشد که بیشترین دستاوردی که از فضا داشتیم سفر مسافران آپولو بوده که تکه سنگ‌هایی را از ماه به زمین برگرداندند.

این باید گفته شود که ما هنوز هیچ دستاورد مستقیمی که به دست خود بشر باشد کاوه میبره فضاپیماها ترین دستاوردی که از فضا داشتیم و سفر مسافران آپلود که تکه سنگ‌های را از کره ماه به زمین برگردند. هنوز در واقع هیچ تکه‌ای از دستاورد مستقیم بشر نبوده. مثلا شهاب سنگ‌های ممکن است از جاهایی آمده باشند ولی این به این معنی نیست که ما رفتیم تا جای یک تکه سنگ را برداشتیم ما داریم راجع به یک کار نامحتمل و سخت و دشوار صحبت می‌کنیم.
قبل از همه‌ی این‌ها فراموش نکنیم که سیارک ایتیکاوا یک بار یک مهمان از زمین داشت و این فضاپیمای ژاپنی خودش را با این سیارک مماس کرد و یک تکه از آن را با خود به زمین آورد.این تکه سنگ در موزه‌ای در ژاپن وجود دارد که البته خیلی کوچک بود، شاید به نظر خیلی از افراد بی ارزش باشد. این‌ها اولین یافته ها و کار‌های بشر برای یافتن مواد و متریال از جاهای دیگر بود.

البته که الان ماموریت‌هایی در حال انجام است مثلا رفتن به سیارک بنو که یک نمونه‌ای از آن را بردارند و با بسته بندی خاصی به زمین ارسال کنند و سپس قرار است در 2023در منطقه یوتای آمریکا به زمین بنشیند و هم چنین ماموریت‌های فضایی که برای سیاره سرخ تدارک دیده شده خبر از این می‌دهد که به زودی نسل بعدی فضاپیماهایی که فرود می‌آیند قصدشان بر اینکه بتوانند محموله فضایی را از مریخ به زمین برگردانند و این یکی از مهم‌ترین دستاوردهای بشر در طی سال‌های پیش رو باشد.

تصویری خیالی از اوزیریس رکس در نزدیکی سیارک بنو
تصویری خیالی از اوزیریس رکس در نزدیکی سیارک بنو


ولی اجازه دهید همین جا که گفتیم مریخ، همین‌جا که راجع به ساختار شناسی سیاره ها، سیارک‌ها و اجرامی مثل کره ماه صحبت کردیم و به سراغ مهمان ویژه این ایستگاه فضایی دکتر سولماز عادلی برویم.
خانم دکتر عادلی پژوهشگر پسا دکتری در موسسه پژوهش‌های سیاره‌ی دی‌ال‌آر ( سازمان فضایی آلمان ) هستند. فارغ التحصیل دکتری فیزیولوژی سیاری از برلین هستند. زمینه فعالیت حرفه‌ای ایشان بسیار جذاب است، از فرایندهایی که در سطوح سیاره‌ها اتفاق می‌افتد تا سنجش از راه دور، طیف نگاری که تحلیل طیف نگاری که انجام می‌دهند روی سیاره های مختلف تا تاریخچه آب مایع روی مریخ و داستان آب مایع همان رویای بشر برای یافتن اسرار سیاره سرخ است که ظاهراً خانم عادلی و باقی هم‌قطاران شان در پی یافتن آن هستند.
دنیای یک سیاره شناس بسیار دنیای عجیبی است. چون زمین را می‌بیند و زمین را می‌کاود ولی از راه دور قرار است سیاره‌ها را بشناسد و راوی آنچه که درون سیاره ها میگذرد باشد.

سفر به زندگی یک سیاره شناس

فکر کردن به تخصص سولماز عادلی هم حسادت برانگیز و هم پر از سوال است. آن‌چه در این قسمت می‌خوانید گفتگوی بین صفاییان پور و سولماز عادلی از تخصص و کاری که دقیقا انجام می‌دهد است.

من ( سولماز عادلی ) به روی سیاراتی به غیر از زمین در حال پژوهش و تحقیق و بررسی هستم. من بعد از رشته تحصیلی زمین شناسی در مقطع دکتری سیاره شناسی ( یعنی سیار‌های دیگری که در منظومه شمسی هستند ) ادامه دادم. هر سیاره‌ای که از آن تصویری و اطلاعاتی داریم در مورد آن تحقیق و بررسی می‌کنم که البته به صورت تخصصی من به روی سیاره مریخ پژوهش انجام می‌دهم.

وقتی صحبت از سیاره مریخ می‌شود یعنی در مورد فتوژنیک ترین و دلفریب ترین سیاره های منظومه شمسی صحبت می‌کنیم. اکنون شاهد هستیم کاروان‌هایی از فضاپیماهایی که دست ساخته بشر هستند و در طول تاریخ به این سیاره سفر کردند، هم چنین همین الان که صحبت می‌کنیم باز دست ساخته‌هایی مشغول به کار هستند، هم چنین سازمان فضایی اروپا در طی سالهای اخیر برنامه های متنوعی را داشته، مدارگرد هایی که پیرامون این سیاره در حرکت بودند و نیز کم و بیش کشورهای دیگر که مقصدشان را سیاره سرخ قرار دادند. اما دقیقا دنبال چه چیزی می‌گردند؟

مریخ یکی از جذاب ترین سیاره‌ها است که بعد از زمین این سیاره بیشتر در موردش تحقیق شده و فضا پیماهایی به سمتش رفته است. هم چنین سیاره بسیار نزدیکی به زمین است و چیزی که جالب است این است که این سیاره از لحاظ برخی ویژگی‌ها و از لحاظ زمین شناسی به سیاره خودمان زمین بسیار شباهت دارد. روی سیاره مریخ دره‌ها ( از روی تصویر می‌توان دید که دره‌هایی که در آن آب جاری بوده وجود داشته)، آتش فشان وجود دارد. هم چنین می بینیم که در گذشته آب مایع بر روی این سیاره جریان داشته است و نیز با شناخت کانی‌ها که از زمین شناختیم آن‌جا هم وجود داشته.

با توجه به این موارد می‌توان فهمید که در مریخ گذشته زندگی و زیستن وجود دارد و ما به دنبال پیدا کردن اطلاعات بیشتری راجع به این سیاره هستیم و با همه‌ی این‌ها و پروژه‌های مختلفی که از دیگر سیاره‌ها داریم ولی مریخ سیاره مورد علاقه من برای تحقیق است.

در مریخ به دنبال چه چیزی هستید؟ فقط آب ؟ این شناخت از مریخ به کمکی به ما می‌کند؟ قرار است چه سودمندی برای بشر داشته باشد؟

وقتی که ما مریخ و سایر سیارات را بهتر بفهمیم، بفهمیم که چگونه به وجود آمدند و چه شرایطی را طی کردند تا به وضعیت الان رسیدند و وقتی سیاره ای مثل مریخ که شبیه به زمین است را مقایسه کنیم همه‌ی این‌ها کمک به شناخت بهتر می‌کند حتی زمین خودمان را بهتر بفهمیم و بشناسیم و اینکه آیا حیات در دیگر سیاره‌ها وجود دارد یا نه؟ مثلا مریخ که شباهت هایی به زمین دارد آیا امکان زیستن بر روی آن وجود دارد یا نه؟

اگر جستجو برای حیات هدف است و فوق العاده سوژه جذاب و جالبی است شنیدن خبر اینکه بر روی مریخ امکان حیات وجود دارد یا حتی خبر اینکه یک تک سلولی در یک سیاره یا یک جایی ماورای زمین پیدا شده، با این خبر گفته می‌شود که انقلابی در تاریخ حیات بشر و مکاشفه بشر درباره جهان پیرامون خودش است.

با توجه به صحبت‌ها نامزد اصلی فقط مریخ است یا قمر انسلادوس ممکن است که در حال حاضر در آن حیات وجود داشته باشد یا مثلاً تایتان یا اقمار دیگر؟

در مورد مریخ از گذشته آن متوجه شدیم که ممکن است حیات در آن وجود داشته و یا اینکه با توجه به شباهت‌هایی که به زمین دارد امکان حیات در آینده وجود دارد. اما سیاره دیگری وجود دارد که الان فکر کنیم که محتمل است که در آنجا حیات را بیابیم. همانطور که گفته شد انسلادوس، تایتان یا سیاره مشتری که آب و یخ و حرارت بر روی آن‌ها وجود دارد و هر چه که دور تر می‌رویم خب تعریف از سیاره برای حیات ممکن است متفاوت بشود و امکان آن برای ادامه زندگی بر روی آن‌ها باشد. هر چه سیاره‌های مختلفی برای حیات پیدا شود قطعا تعریف از ادامه حیات هم ممکن است تغییر کند و مرزهای تعریف حیات باز شود.

حالا که شناخت ما درباره سیارات ماورای زمین به سیارات فراخورشیدی هم رسیده الان ما می‌دانیم که تعداد پرشماری سیاره فراخورشیدی یافت شده در کنار ستاره های دیگری در کهکشان راه شیری، آیا حیطه مطالعات شما، شما را به سیارات فراخورشیدی می رساند یا فقط معطوف به سیارات داخلی منظومه شمسی هستید؟

من شخصا در سیارات معطوف منظومه شمسی کار می‌کنم برای اینکه کار من در مورد مطالعه سطح یک سیاره است. من احتیاج دارم که یک مدار گرد یا یک فضا پیما روی آن سطح فرود بیاید و اطلاعات مستقیمی از آن سطح به من بدهد.

سیارات فراخورشیدی که الان پیدا می‌شود و البته توسط همکارانم روی آن‌ها کار می‌شود، ولی آن‌ها بیشتر به صورت یک نقطه دیده می‌شود و با نور و با طیف سنجی کار می‌شود و هیچ دست ساخته‌ای حالاحالا ها به آن نرسد.

این روز‌ها زمینه مطالعات اصلی شما چیست؟ و بر روی چه چیزی دارید کار می‌کنید و در پی یافتن پاسخ چه سوالای اساسی هستید؟

من در حال حاضر وقت زیادی از کارم بر روی ماموریت اگزومارس است. این یک ماموریتی است که از طریق سازمان فضایی اروپا دو سال دیگر به مریخ فرستاده شود و این ماموریت توانایی‌های بسیار جالبی داره، مثلا برای اولین بار می‌تواند تا ۲ متر بر روی سیاره مریخ حفاری بکند و این اولین بار است که یک مریخ پیما تا چنین عمقی دست پیدا کند و من سوال‌های بسیار زیادی در مورد زمین شناسی مریخ در مورد گذشته مریخ، اینکه آب و هوای مریخ چگونه تغییر کرده ؟ و اینکه آیا این حیات وجود داشته یا نه؟ ماهیت شیمیایی در گذشته چه طور بوده پاسخ خواهم داد و این موضوعی است که من در آن الان فعالیت می‌کنم و سعی می‌کنیم آماده بشیم برای فرود مریخ پیما. هم چین مطالعه می‌کنیم در مورد محلی که قرار است فرود بیاید که بتوانیم بیشتر و بیشتر ایده‌ای داشته باشیم که به کجا باید رفت و ازکجا باید حفاری کرد و از کجا باید نمونه برداری کرد؟.

الان جزئیات این ماموریت مثل اینکه محل فرود کجا است توسط شما و همکارانتان توصیه می‌شود؟ مثلا به آنجایی که بستر مناسبی برای مطالعه شما باشد؟

از قبل محل فرود مشخص شده و خب ما با توجه به تصاویر و اطلاعاتی که توسط مدارگرد ها دریافت شده بررسی می‌کنیم و اگر آنجا که قراره فرود بیاد بهتراست که روز‌های اول به کدام سمت حرکت کند و از کجا عکسبرداری شود؟ حفاری بشود؟ چون خیلی مهم است و باید از قبل تصمیم گرفته شود. بالاخره تیم یک تیم بزرگ است و هر کدام از لحاظ علمی یک تخصصی و دانشی دارد و خب انگیزه‌ای دارد؟ مثلا من زمین شناسم و دوست دارم بدانم آن فلان کانی چی هست؟ یا همکارم که در زمینه ی بایولوژیک کار می‌کند. همه باید از قبل هماهنگ بشویم که بتوانیم وقتی که فرود آمد خیلی سریع به یک تصمیم گیری برسیم.

در توضیح یک خطی ماموریت اگزو مارس قرار است که این مریخ نورد به نسبت دیگر سطح نشین‌ها یا مریخ نوردهای که تا الان رفتند چه کاری انجام دهند و یا شیوه مطالعه آن یا از شیوه ابزارهایی که برایش استفاده شده متفاوت است؟ آیا شرح ماموریت متفاوتی از دیگر ماموریت‌های سفر به مریخ دارد؟ و باید منتظر خبرهای خیلی خیلی متفاوت از گذشته باشیم؟

ویژگی که اگزومارس دارد این است که توانایی آن را دارد که آثار حیات را پیدا کند. آن‌جایی که فرود می‌آید اگر آثار حیات وجود داشته باشد اگزومارس توانایی آن را دارد که آن را پیدا کند. با این حساب باید منتظر خبر‌های خیلی متفاوت نسبت به گذشته باشیم. بعد از رسیدن اگزومارس به مریخ که احتمالا اگر دو سال دیگر پرتاب بشود حدود 6 ماهی در راه است و بعد زمانی که فرود می خواهد اتفاق بیفتد و لحظه‌ی هیجانی است چون که بارها رخ داده که ماموریت ها به هر دلیلی شکست خوردند یا فرود موفقی نداشتند.

با این گفته‌ها استرس بین من و همکارانم وجود دارد ولی قطعا برای آن‌هایی که در اتاقک می‌نشینند و به فضا پرتاب می‌شوند و باید فرود را کنترل کنند، سخت تر است.

این شب‌ها نیمه های شب مریخ نزدیک سیاره مشتری در آسمان به صورت ظاهری دیده می‌شود. شما وقتی به این نقطه خیلی خیلی کوچکی که اگر دقت کنیم یک خورده سرخ رنگ بودن یا نارنجی رنگ بودنش را می‌توان تشخیص دهیم نگاه کنید، بهش یه حس متفاوتی دارید نسبت به دیگر نقاط درخشان که در آسمان است؟

همینطور است من مرتب به عکس‌ها و تصاویری که از این سیاره وجود دارد نگاه می‌کنم؟ به اینکه چه فصلی هست و الان کدام سمت آن روب هروی ما قرار دارد؟ این رنگ نارجی که بسیار جذاب است که این رنگ نارنجی که آدم می بیند به این فکر می‌کند که در قدیم گفتن خدای جنگ بوده و همیشه در آسمان شب خودنمایی می‌کند. حتی اگر به سیاره ها و ستاره ها علاقه نداشته باشیم این رنگ نارنجی در آسمان آدم را به ذوق می‌آورد. خلاصه که چیزهای متفاوتی وجود دارد.

آیا حول و حوش منطقه‌ای که اگزومارس در آن فرود می‌آید مشخص است؟ در کدام قطب و یا نزدیک به خط استوا یا جای دیگر؟

اگزومارس در منطقه‌ای به نام اکسیاپیاموم قرار است فرود بیاید. این منطقه، یک منطقه بین نیمکره شمالی و جنوبی است. ویژگی که این منطقه دارد جایی است که اولین کانی‌ها که قبلا به آن اشاره کردم و آب روانی که جاری بوده وجود داشته است و این اطلاعات از طریق مدارگرد ها به دست آمده است.

وقتی می‌گوییم مریخ، یاد دره‌ها و گودال‌ها و دهانه‌هایی می‌افتیم و سطوحی که بر روی نقشه‌ها اسامی متفاوتی دارد. داستان اینکه شما بر روی برخی این دهانه‌ها اسامی ایرانی قرار دادید چیست؟

به عنوان یک پژوهشگر وقتی یک چیز خاصی را بر روی یک سطح سیاره پیدا می‌کنیم و اسمی ندارد این امکان به ما داده شده تا بتوانیم اسم پیشنهاد بدهیم. من یک بار بر روی یک دره رودخانه‌ای تحقیق می‌کردم که آن را کارون نام گذاری کردم. هم چنین یک دهانه برخوردی که به اسم روستای ترد نام گذاری کردم و البته چندین اسم ایرانی دیگر وجود دارد که دیگر همکارانم نام گذاری کردند.

خانم دکتر سولماز عادلی در آلمان و آنچه که در واقع در این گفتگوی ایستگاه فضایی اتفاق افتاد داستان زندگی یک پژوهشگر سیاره شناس است.

میدانم که در واقع شنوندگان ایستگاه فضایی طیف هم خانم ها و هم آقایان هستند، ولی شاید برای دختر خانم ها شما خیلی الها بخش باشید. اگر نکته هست یه چیزی هست که می خواهید به گوششان برسانید، خوشحال می‌شویم که از زبان شما بشنویم.

دوست دارم به آن‌ها بگویم که شما می‌توانید به هیچ عنوان دختر بودن یا زن بودند مانع اینکه بخواهد پژوهشگر بشود در هر چیزی که به آن علاقه دارد فعالیت کند نمی‌شود و در رشته من جوان‌های خیلی زیادی هستند که بیشتر خانم هستند و همه جوان و این نشان می‌دهد که چقدر الان بیشتر و بیشتر ما خانم‌ها جای خود را در جامعه پیدا می‌کنیم.

حضور پررنگ دانشمندان خانم واقعا لذتبخش است و این برخلاف اون چیزی که ما در گذشته شاهدش بودیم کمی دارد اتفاق‌های متفاوتی می‌افتد.

سولماز عادلی، دانشمند علوم سیاره‌ای
سولماز عادلی، دانشمند علوم سیاره‌ای


گنبد آسمان نما

به سراغ احمد کریمی و محمدصالح تیمار که ما را به دنیای آسمان نما خواهند برد می‌رویم. این شما و این آسمان نما.
زیر گنبد آسمان نمای خیالی نشستیم و می‌خواهیم از جنبه های بی همتای آسمان حرف بزنیم. آسمان شب طبیعت فراموش شده بالای سرماست که برای ماجراجویی درون به چشمان مشتاق و کنجکاوی سیری‌ناپذیر نیاز داریم.
در اپیزود‌های قبلی از موقعیت سیارات منظومه شمسی صحبت کردیم، پیدا کردن این سیارات زیر آسمان شهر هم کار چندان دشواری نیست و تمرین خوبی برای آشنایی با زیبایی های آسمان شب است. این شب‌ها یافتن عطارد دشوار و دشوارتر می‌شود و اگر می‌خواهیم هرچه راحت‌تر پیداش کنیم باید اندکی بعد از غروب خورشید در رصد گاهی که افق غربی بازی دارد و ساختمان ها و کوه‌ها و سایر موانع مزاحممان نیست به دنبالش بگردیم.
عطارد که شبیه به یک ستاره با قدر ظاهری تقریباً یک دیده می‌شود، خیلی زود غروب می‌کند. پس باید برای رصد آن عجله کنیم. وضعیت مشتری و زحل و مریخ هم کمابیش همانطوریکه در اپیزودهای قبلی گفتیم، این سیارات حوالی نیمه شب از شرق طلوع می‌کنند و به راحتی از ستاره های زمینی آسمان قابل تشخیص هستند.
شاید بد نباشد این شب‌ها سراغی از اورانوس بگیریم، سیاره‌ای که بعد از مشتری و زحل و قبل از نپتون قرار دارد و فاصله آن تا زمین حدود 2.6 تا ۳ میلیارد کیلومتر متغیر است. این شب‌ها اورانوس در مرز صورت‌های فلکی حوت، میتوس و حمل قرار گرفته است و تا هفته های آینده موقعیتش برای رصد بهتر و بهتر می‌شود.
اورانوس دورترین سیاره ای است که با چشم غیر مسلح دیده می‌شود و زیر آسمان های تاریک می‌توانیم آن را مثل یک ستاره کم نور با قدر ظاهری 5.8 ببینیم.

عاشقانه‌های فضایی

اینجا همونجاست که میتونم بخونم نفس کشیدن سخته تورو ندیدن سخته، چون نه اون هست نه تو. برای اکسیژن به کپسول و کلی تجهیزات پناه می برند، برای تو هم فقط خیال و تجهیزات خیال نوردی درمون این دل دیگه. می‌دونی برای منی که با یه استکان چایی لاهیجان بهاره حال و احوالم میزون میشد و خیال میکردم، خیلی سخته که اینجا خبری از صدای ریختن چای توی استکان و قلوپه افتادن یه تیکه نبات داخلشو هم زدنش نیست. حالا اضافه کردن چوب دارچین یا گل سرخ روی چای بماند. اینجا چای هم باید با یک کیسه پلاستیکی نی دار که یه درپوش خیلی نازک داره بخورم و همش حواسم به این باشه که نکنه قبل از اینکه نی رو از لبم جدا کنم یادم بره اون دریچه رو با زبونم ببندم. اصولا این چایی نباید بچسبه، اما باید بهت بگم میچسبه وقتی چشمامو بستم و تو اینجایی، داریم دوتایی با یه نی چای می نوشیم. درست همین حالا که ماه داره غیر دایره ای دور زمین می‌چرخه و تصویر زمین و ماه از روی شیشه‌های ایستگاه افتاده وسط مردمک چشمات می خوام یه حرف غیرمعمول بهت بگم. نگاه کن بیرونو، حالا که به قول شاملو ستاره با کهکشان و من با تو سخن میگویم بیا و نامت را به من بگو شکوفه انار. تو که دستات حتی وقتی سرد باشه مثل سطح سیارک گریس ۴۳6b مثل خود یخ داغه و قلب منو گرم می‌کنه، حرفت را به من بگو تو که روحت مثل ماه پر از جای برخورد هجوم سیارک‌ها و آدمای بی معرفته اما از ماه بودنت هیچی کم نشده، قلبتو به من بده با منی که با لبای تو برای همه سخن گفتم حتی از اینجا توی ایستگاه فضایی.

ادیسه کیهانی و ایرجی

این بار هم قرار است در ادیسه کیهانی با اقای ایرجی فصل دیگری از مسیری که بشر طی کرده در ارتباط خودش با آسمان شب پی بگیریم. نوبت قبل به این رسیدیم که اسطوره ها، داستان‌ها و الهه ها را داشت و بهترین جایی که براشون می‌توانست انتخاب کند در آسمان بود جایگاه دور از دسترس و این چنین بود که رد اسطوره ها در آسمان شب کم کم پیدا شده و اما در ادامه:

ما در مورد این بحث کردیم که بشر پدیده‌هایی را در زمین می دیده و به نوعی در آسمان قرینه یابی می‌کرده و برای آن‌ها داستان هایی هم می‌گفته که افسانه ها و اسطوره‌ها را تشکیل می داده. این در همه تمدن ها ردپایشان دیده می‌شود ولی به این هم اشاره کردیم که به جلسات بعدی موکول کردیم که ردپای برعکسش هم دیده می‌شود که گاهی تفکر اسطوره های فلسفی در دوره باستان ردپای شاید خیلی متحول شده‌ش در دوره کلاسیک و مدرن هم دیده شده یعنی وقتی که ما در فیزیک نیوتنی به زمان فکر می‌کنیم این در دوره باستان هم به نوعی به زمان فکر شده و در یکی از اسطوره‌های ایرانی مثلا یکی از اسطوره‌های ایرانی را بگوییم که در منابع اسطوره شناسی مقدم بوده به نسبت اسطوره یونانی، این است که به روایتی زروان ذکر شده خدای زمان خدای مطلق زمان و مکان است و زمانیت آن در داستان‌ها پررنگ تر است. در واقع اینجا زمان اهمیت بیشتری دارد یعنی زمان انگار در دست زروان است. انگار با وجود اسطوره زروان زمان از جای آغاز نمیشه بلکه همواره ازلی بوده. خدای ایزد در واقع زروان از آسمان به زمین آمده باشد که هزاران سال قربانی می کند و در اینجا قربانی در اسطوره معانی متقاوتی دارد، اینجا استعاره است، اشاره می‌کند به چیزهایی که منجر به افزایش می‌خواهد بشود و بعد از قربانی های متعدد که قربانی‌ها خیلی خیلی شفاف و دقیق نیست، به تردید می‌افتد که آیا این قربانی های من برای زایش آیا به بار خواهد نشست یا نه؟ قربانی می‌کرده که دچار زایش بشود یعنی صاحب فرزندی بشود که مدیریت جهان را به او واگذار کند. در انتهای این دوره دچار تردید می‌شود و نتیجه این قربانی و تردید آبستن شدن همزمان اورمزد و اهریمن است و حالا گفته می‌شود که این شکاف همیشه گی اهریمن زودتر در واقع خودنمایی می‌کند و می‌گوید من فرزند توام. برای مدت محدودی جهان را به اهریمن واگذار می‌کند. و بعد اهورامزدا خودنمایی می‌کند که مظهر نور است و بعد قرار شد بعد از دوره اهریمن جهان به اهورامزدا واگذار شود و حالا جنگی که بین این دو است و این جدال پایدار نور و تاریکی است.

من اینجا اشاره کردم به اسطوره‌های ایرانی و می‌خواهم تقارن بدهم با همین برداشتی که تقریباً حالا به نوعی در اسطوره یونانی وجود دارد در اسطوره یونانی شما می‌بینید که بحث کورونوس است که یکی از فرزندان آسمان و زمین است.

در خلقت اولیه آسمان که زایش پیدا می‌کند آسمان یا اورانوس و زمین یا گایا و مسیرهای بعد از آن مثل تارتاروس که جهان زیرین است. اینجا کورونوس یکی از فرزندان بین تیتان ها یا تایتان ها اومده و اختیار را در دست گرفته و همه را سرکوب می‌کند و حتی به پدر خودش که اورانوس است غلبه می‌کند که جهان را در واقع اداره بکند اما گایا به عنوان مادر زمین مظهر مادر بودن به خاطر شاید این رستنی ها و حیاتی که با خاک زمین آمیخته است گایا و اورانوس به این نتیجه می‌رسند که کرونوس فرزندشان به همین درد دچار خواهد شد و بین فرزندان آن یکی از فرزندانش که بسیار معروف استبه نام زئوس میاد شکستش می‌دهد و او را در تارتاروس محبوس می‌کند.

در نقاشی‌ها این چکشی که در دست کورونوس بوده نمادی از زورگویی به مردم بوده. اتفاقاتی که افتاده گویا برعکس هم بوده که از اساطیر دوره‌های جلوتر هم تاثیر داشته است.

این داستان ادامه دارد...

بازگشت به ایستگاه فضایی

داستان ما در معدن کاوی فضایی به سیارک ها به کره ماه و به سیاره مریخ رسید. معدن‌کاو‌ها چه کسانی خواهند بود؟ همان معدنکار‌های قدیمی بر روی سیارات دیگر قدم می‌گذارند یا بر روی ماه شروع می‌کنند به حفر و کندن تونل‌های بزرگ؟ امیدواریم که ربات‌ها جای ما انسان‌ها را در این کار سخت بگیرند، چه در فضا و چه در زمین.

این اتفاق قرار است بیفتد یعنی معدنکاوی به کمک ربات‌ها محقق شود و نکته‌ای که وجود داره این است که ممکن است ما انسان‌ها نیز درگیر شویم ولی تو سرزمین ها، تو سیارات و کره‌هایی که علاقه‌مندیم که بریم آن‌جا و سازه‌های فضایی بسازیم. مثلا مریخ جو دارد و خب باید سازه‌های مستحکمی بسازیم که در اثر بخورد سوختنی صورت نگیرد ولی مثلا در ماه که جو ندارد باید تونل‌های زمینی بسازیم و حفر کنیم مثل بونکر‌های زمینی که یک محفظه‌های نجات در زمان حمله‌های هسته ای ایجاد شد.

وقتی که پای ربات ها وسط می‌آید میاد حتما پای آریا وسط می‌آید. تا کنون شرکت‌ها و کمپانی‌هایی هستند که می‌خواهند ربات‌هایی را بسازند حتی ربات‌هایی که بتواند سیاره‌ها را بدزدند. شاید به نوعی استعمار یا برده داری فضایی باشد. آیا به دنبال قلمروهای جدید هستیم؟ اینکه هر کس زودتر برود مال خودش می‌شود؟ این ها زیاد رسمیت ندارد شاید از این بابت هست که این شرکت‌ها زودتر اقدام به کار کنند. ما قوانینی داریم که به نوعی بازدارنده باشد ؟ بله ولی در آن کاوش های فضایی به این شکل ذکر شده باشند نه. بهتر است بگویم تا تعارضی در چیزی به وجود نیاید برای آن قانونی در نظر نمی گیرند.

این داستان داستان علمی تخیلی نخواهد بود داستان داستان واقعی هست که ظاهراً نزدیک به ما است. برنامه های زیادی وجود دارد شرکت های استارت آپی هستند که به نوعی برای معدن کاوی فضایی دارند کار می‌کنند بنابراین تا اطلاع ثانوی این روبات‌ها هستند که به معدن کاوی می‌پردازند بنا به نیاز و استراتژیکی که تعیین می‌شود از یک ماموریت فضایی.

ما در حال حاضر تکنیک ها و فناوری داریم برای معدن کاوی که دارد تست می‌شود، مثلا حفاری سنگ‌های قدیمی در دهه اخیر را داشتیم که ربات کنجکاوی که دوتا سنگ هوایی را حفاری فضایی بر روی آن انجام داد.

داستان پاکت فلزی

این موسیقی راز آمیزی که از رادیو فلزی پخش شده بود مطمئنم کرده بود که خواب نیستم و بیدار بیدارم. چشمام تا ته ته باز شده بودند و تمام این اتفاقات نه تو خواب بلکه تو بیداری اتفاق افتاده بود. صدای موسیقی از رادیو فلزی پخش می‌شد و من در چارچوب در سر جام خشک شده بودم و نمی تونستم حرکت کنم. نه جرئت اینو داشتم که از اتاق بیرون برم و نکه به پشت سرم نگاه کنم و ببینم چرا و چه جوری پاکت فلزی تبدیل به رادیو فلزی شده و داره موسیقی پخش می‌کنه؟

تو همین فکرا بودم که موسیقی تمام شد و اتاق من به سکوت کاملی فرو رفت. و حالا می تونستم صدای نفس نفس زدن های خودم رو هم بشنوم و معلوم بود که حسابی ترسیده بودم.

وقتی رادیو فلزی ساکت شد آرامتر شدم. توانستم کم کم با ترس برگردم و ببینم که در پشت سرم چه خبره؟ خبری نبود و پاکت فلزی هیچ تغییری نکرده بود و مثل قبل سر جایش روی میز بود. آهسته حرکت کردم و به سمت میز رفتم به رادیو نزدیک شدم تا ببینم دکمه یا چیزی رو پیدا می کنم تا با فشار دادن آن دوباره موسیقی اسرارآمیز را پخش کنه یا نه؟

مثل قبل هیچ خبری از هیچ دکمه‌ای روی آن نبود. عجب رادیوی بی دکمه ای. تو آشفته بازار ترس و هیجان شوخی من گل کرده بود و داشتم به دکمه نداشتن رادیو فلزی می خندیدم که عجیب ترین و شاید مهمترین اتفاق آن روزها از دل پاکت فلزی بیرون اومد. چند دقیقه بعد از تمام شدن موسیقی گذشته بود و رادیو در دستانم بود که ناگهان شروع کرد به حرف زدن. البته نه اینکه خود رادیو صحبت کنه در واقع درست مثل یک رادیو شروع به پخش صحبتهایی از کسی کرد.

نامه شماره یک از مگان به خانم نویسنده از ایستگاه فضایی سری به زمین.

خانم نویسنده سلام. من مگان هستم و ده سالم هست و از یک ایستگاه فضایی سری این نامه ها را برایتان میفرستم. ببخیشید که نامه هایم را این طوری میفرستم اما من راستش رمز ورود به اینترنت ایستگاه فضایی را ندارم و سرنشینان این ایستگاه هم هنوز خبر ندارند که من در این ایستگاه هستم. آدم بزرگاهم کارایی می‌کنند نمیدانم چرا برای اینترنت اینجا که چند نفرم بیشتر نیستند رمز ورود میگذارند. بگذریم.

حقیقتا من با کتاب‌های شما عاشق دنیای فضا و فضانوردی شدم و خیلی دوست داشتم به فضا بروم اما من نتونستم تا بزرگ شدن صبر کنم. همه به من می‌گویند دختر خیلی خیلی عجولی هستم و اما بالاخره بعد از پشت سر گذاشتن کلی دردسر و ماجراهایی پیچیده و ماجراجویی تونستم به فضا برم. از وقتیم این سفر فضاییم را شروع کرده‌ام تمام مدت تو ذهن خودم همش داستان‌های شما را با سفر خودم مقایسه کردم. راستش میبینم داستان‌هان فضایی شما نه تنها داستان‌های جذابی نیستن ولی به نظرم خیلی لوس و بی مزه هستند. با واقعیت هم خیلی تفاوت دارند.

ببخشید اینا رو می‌گم ولی حقیقتا سفر فضایی من و اون چیزی که من تو سفر دیدم خیلی از داستان‌های شما جذاب تر هستش. برای همین تصمیم گرفتم که بهتون کمک کنم. من قصه های سفر خودم رو به شما میگم تا شما از روی اینا برای بچه‌ها داستان بنویسید. میدونید این جوری ممکنه بچه های دیگه به شکل بهتری عاشق فضا و دنیای فضانوردی بشن و اگه یه روزی خودشون به فضا رفتند مثل من تو ذوقشون نمیخوره که چرا اینقدر داستان های شما با واقعیت یک سفر فضایی تفاوت داره.

قصهی خودمم رو براتون تیکه تیکه می گم که خسته نشید و وقت داشته باشید اونا رو بنویسید و روی اونا خوب کار کنید. حالا فکر می‌کنم اطلاعاتی که تو این نامه بهتون دادم و ماجراهای هیجان انگیزی که احتمالاً از لحظه دریافت پاکت فلزی پشت سر گذاشتی میتونه یه شروع خوب برای کتاب جدیدتون باشه. موافقین؟ چطوره از همین حالا نوشتنشو شروع کنید. من ۱۷ساعت و ۴۲ دقیقه و ۳۳ ثانیه دیگه بر میگردم و از قصه سفرفضایی هیجان انگیزم براتون میگم. پس تا اون موقع خدافظ....

این داستان ادامه دارد...