ایده ای ندارین، پس شروع نکنین!

قسمت سوم: ایده ندارید، پس شروع نکنید.
قسمت سوم: ایده ندارید، پس شروع نکنید.

اگر هیچ ایده ای ندارید و می‌خواهید یک استارتاپ شروع کنید چه؟

شاید اصلا نباید شروع کنید. این خیلی بهتره که ایده اول به دست اومده باشه و با شروع یه استارتاپ اون ایده به دنیا عرضه بشه. ما یکبار آزمایشی رو امتحان کردیم که در اون چند گروه از تیم‌های بنیانگذار استارتاپی با هیچ ایده‌ای رو سرمایه گذاری کردیم با این امید که بعد از سرمایه‌گذاری ما به یک ایده امیدوارکننده دست پیدا کنیم.

همه اون تیم ها شکست خوردند. من فکر می‌کنم بخشی از مشکل اینه که بنیانگذاران خوب تمایل دارند ایده‌های خوب زیادی (معمولا خیلی زیاد)داشته باشن. اما یک مشکل بزرگ‌تر اینه که زمانی که شروع به کار کردید باید عجله کنید تا ایده‌ای به ذهنتون خطور کنه، و نکته اینجاست که این یک شرکت واقعیه (با حساب و کتاب و انتظارات زیاد از طرف بقیه). این ایده نمی تونه بیش از حد احمقانه باشه و معمولا آخرش با یه ایده مسخره مشابه موارد موجود تموم میشه. این خطر پیوت (چرخش) است.

بنابراین بهتره که بیش از حد تلاش نکنید که ایده‌هایی به ذهنتون بیاد. در عوض، چیزهای مختلفی (مهارت و دانش، از زمینه‌های مختلف) رو یاد بگیرید. مهارت کشف کمبودها و مشکلات رو در خودتون با تمرین تقویت کنید، مثلاً مواردی رو که ناکارآمد به نظر می‌رسند رو تو زمینه‌های مختلف پیدا کنید یا حتی تغییرات فناوری که در راهند رو زیر نظر داشته باشین و خودتون رو برای اون آماده کنید. روی پروژه هایی که جالب می بینید کار کنید. از غار خودتون بیاین بیرون، زیاد دور و بر آدمای باهوش باشین در بعضی مقاطع ، ایده ها خودشون پدیدار می شن.

پایان قسمت سوم