در مسیر ارزش آفرینی
کمی هشدار قبل از تصمیم به شروع یک استارتاپ: خیلی مزخرفه!
قسمت صفر: مقدمه
ما زمان زیادی را صرف مشورت دادن به استارتاپ ها می کنیم. با اینکه مشاوره رو در رو با تیم استارتاپی همیشه لازم و حیاتی بوده، به این فکر کردیم که چه خوب میتوانیم با انتشار یک کتاب راهنمای عمومی پر تکرار ترین این توصیهها، به توسعه وای کامبینیتور کمک کنیم، و همچنین در اختیار شرکت ها و استارتاپ های زیر مجموعه اون قرار بدیم.
بعداً به فکرمون رسید که می تونیم اون رو در اختیار همه بگذاریم!
منظورمون برای تازه واردهای دنیای استارتاپی است. بیشتر این دفترچه راهنما برای اونهایی که بلاگ و مقالات وای کامبینیتور را دنبال کردن تازگی نداره اما هدف اینه که همه این مقالات رو یکجا جمع کنیم.
ممکنه بعداً قسمت دومی با عنوان چطور یک استارتاپ رو بزرگ کنیم منتشر کنیم اما فعلاً این راهنما نشون میده چطور یکی رو شروع کنید.
هدف شما از ایجاد یک استارتاپ اینه که چیزی بسازید که (تعدادی) کاربر اون رو دوست داشته باشن. اگر این کار را انجام دادین، باید مشخص کنید که چگونه تعداد کاربر بیشتری به دست می یارین. اما این بخش اول اهمیت حیاتی داره.
به شرکتهای واقعا موفق امروز فکر کنید. همه اونها با محصولی شروع کردند که کاربران اولیه شون آن قدر اون را دوست داشتند که به دیگران درباره اون استارتاپ می گفتند. اگر نتوانید این کار را بکنید، قطعا شکست می خورید. اگر شما خودتون رو فریب دادید و فکر کنید که کاربران شما محصول شما را دوست دارند، وقتی که اینطور نیست، باز هم شکست خواهید خورد،(این بار سخت تر)
قبرستان استارتاپها مملو از افرادی است که فکر میکنند میتوانند از این مرحله صرف نظر کنند. بهتر است ابتدا محصولی را تولید کنیم که تعداد کمی کاربر عاشق اون باشند تا اینکه تعداد زیادی از کاربران اون را دوست داشته باشند. (عشق یا دوست داشتن.. مساله این است). با اینکه کل احساسات مثبت مشابه است، راحتتر است که کاربران بیشتری پیدا کنید تا اینکه از دوست داشتن شما به عشق برسند. (کیفیت به کمییت می چربه)
کمی هشدار قبل از تصمیم به شروع یک استارتاپ: خیلی مزخرفه!
یکی از بازخوردهای دائمی که از بنیانگذاران وای کامبینیتور بدست میآوریم اینه که این کار سختتر از اون چیزیه که اونها میتونستند تصور کنند، زیرا اونها چارچوبی از کار و عمق راهاندازی یک استارتاپ نداشتند. پیوستن به یک استارتاپ تازه کار که در مراحل رشد قرار داره معمولا یک معامله مالی بهتری است.
از طرف دیگر، شروع یک استارتاپ در واقع بسیار پر خطر برای شغل شما نیست - اگر در فناوری (برنامه نویسی و سایر حوزه ها) واقعا خوب هستید، اگر شکست بخورید. فرصتهای شغلی همیشه وجود دارند.
اکثر مردم در ارزیابی ریسک بسیار بد هستند. من شخصا فکر میکنم که گزینه ریسک دار داشتن یک ایده یا پروژهای است که شما در مورد آن واقعا شور و اشتیاق دارید و به جای آن در یک کار ایمن، آسان و بدون اشتیاق کار میکنید.
برای داشتن یک استارتاپ موفق، شما باید چند چیز رو کنار هم داشته باشید (مجبورید اینها رو با هم داشته باشین): یک ایده عالی (از جمله یک بازار بزرگ و رو به رشد)، یک تیم عالی، یک محصول عالی، و از همه مهتر اجرای عالی ایده.
پایان قسمت صفر
مطلبی دیگر از این انتشارات
اول به این سوال باید جواب بدین: چه کسی به شدت به محصولتون نیاز داره؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
خدمات مشتری خوب برای کاربران اولیه لازم است
مطلبی دیگر از این انتشارات
کارمندهای درجه دو شرکتهای بزرگی را نمیسازند.