در مسیر خرد و اندیشه - گزیده ای از نوشته های یک پژوهشگر
رژیم صهیونیستی؛ تهدیدی برای صلح و امنیت نظام بینالملل

رژیم صهیونیستی؛ تهدیدی برای صلح و امنیت نظام بینالملل
مقدمه: بحرانزایی به مثابه استراتژی بقاء
رژیم صهیونیستی بهعنوان یک ساختار نامشروع و تحمیلی در قلب جهان اسلام، از بدو تأسیس تاکنون بهعنوان عاملی بیثباتکننده در غرب آسیا عمل کرده است. این رژیم که بر پایهٔ اشغالگری و آپارتاید بنا شده، امروزه بهعنوان تهدیدی جدی برای صلح و امنیت بینالمللی شناخته میشود.
رژیم صهیونیستی در سالهای اخیر بهوضوح نشان داده است که تنها راه بقای خود را در ایجاد بحرانهای منطقهای و بینالمللی میداند. این رژیم که از بدو تأسیس تا به امروز از هیچ ظلم و جنایتی فروگذار نبوده است و به بیان حکیمانه رهبر فرزانه انقلاب اسلامی، خباثت را این رژیم از حد گذرانده است، امروز با چالشهای وجودی یا تهدید وجودی مواجه است و تلاش میکند با گسترش دامنه درگیریها، جامعه بینالمللی بهویژه غرب را در منازعات خود درگیر کند.
داستان را از قریب هشتاد سال پیش مجدد بازخوانی میکنیم. قدرتهای استعماری وقت با فتنه انگیزی شیطانی، رژیم جعلی صهیونی را در منطقه مسلمان نشین غرب آسیا تأسیس کردند. مخالفتها و دشمنیهای منطقهای و بین المللی با تأسیس و حیات این رژیم از همان بدو تأسیس شروع شد. پاسخ رژیم و سردمداران و حامیان استکباری او، آتش و گلوله و جنایت بود. دست درازی و تجاوز به حقوق و سرزمین ملتهای مختلف منطقه اعم از فلسطینیان، سوریها، اردنیها، لبنانیها، مصریها و سایر مردمان منطقه در طول حیات نامبارک رژیم تبدیل به کینه و دشمنی تاریخی مردمان آزاده تاریخ با این رژیم آپارتایدی شده است.
پیروزیهای ظاهری در جنایت کاری و تجاوز بر حقوق مردمان مظلوم منطقه که با حمایتهای قدرتهای بزرگ و استعماری نظام بین الملل انجام میشد، از رژیم صهیونی چهرهای غیر قابل مهار و شکست و همواره پیروز ساخته بود. عملیات روانی گسترده و تاریخی رژیم مبنی بر نمایش قدرت و اقتدار پوشالی خود و در مقابل ضعف و زبونی فلسطینیها و مسلمانان و اعراب منطقه باعث شده بود که گفتمان سازش کارانه در مقابل گفتمان و آرمان مقاومت شکل بگیرد و اتفاقاً طرفدارانی را هم پیدا کند.
به باور سازش کاران، مطلوبیت در مقابله با اسرائیل و نابودی آن است اما بنا بر مصلحت و ضعیف بودن جبهه داخلی، چارهای جز همکاری و سازش و تسلیم شدن در برابر اسرائیل وجود ندارد. بررسی روند جنگها تا سال 2006 نشان میدهد که هر بار حمله و دست درازی اسرائیل به کشورهای منطقه باعث الحاق سرزمینهای جدید و گستردهتر شدن مرزهای رژیم نامشروع صهیونی شده است. به بیان بهتر تا سال 2006 تقریباً بی اغراق باید گفت که این رژیم بوده است که در سر جمع مبارزات میان خود با سایرین دست برتر را داشته است.
اما روند تقابل تمدنی رژیم با مسلمانان از سال 2006 و شکست در برابر لبنان در خلال جنگ 33 روزه به کلی تغییر کرد. در ادامه این جنگ بود که رژیم تمایل داشت تا با آغاز نبردی علیه فلسطینیان خداقل دستاوردی در برابر فلسطینیها داشته باشد که منجر به جنگ 22 روزه و عدم دستیابی به اهداف نظامی و جنگی رژیم شد. روند حملات نا موفق و گسترش شهرک سازی ها در کرانه باختری و غزه تا سال 2023 ادامه داشت تا اینکه شگفتی قرن رقم خورد.
هفت اکتبر 2023 و آغاز عملیات طوفان الاقصی به مانند تراژدی حماسی تاریخ معاصر منطقه بر علیه رژیم سرتاسر خون و جنایت و متجاوز صهیونی بر روی پرده رفت. عملیاتی که به گفته طراحان آن و همه تحلیلگران نظامی و سیاسی، بی نظیر، شکوهمندانه و غافل گیر کننده بود. به باور شهید یحیی سنوار، از فرماندهان و طراحان اصلی این عملیات، طوفان الاقصی یا باعث از بین رفتن رژیم و پیروزی تاریخی برای فلسطینیان خواهد شد و یا عاشورا رقم خواهد خورد و حماسه سرایی پیروزی فلسطینیان برای همیشه تاریخ در سمفونی آزادگان جهان نواخته خواهد شد.
طوفان الاقصی یک حرکت کاملاً فلسطینی بود که بنیههای سست خانه عنکبوتی رژیم را از درون دچار تزلزل و نابودی کرد. به باور رهبر فرزانه انقلاب اسلامی شرایط هیچگاه به قبل از طوفان الاقصی برای رژیم نخواهد بود و شکست رژیم در این عملیات یک شکست راهبردی و غیر قابلترمیم است. در ادامه این عملیات شاهد جنون و دست و پا زدن رژیم برای بازیابی حیات و هیمنه پوشالی سابق خود هستیم. ادامه جنگ غزه برای بیش از دو سال و نیم همراه با دستاورد صفر و عبور از همه خطوط قرمز نظام بین الملل زنگ خطری بزرگ را برای رژیم و ایادی آن و همچنین کشورهای منطقه به صدا در آورده است.
زنگ خطر اصلی این است که هم سردمداران رژیم و هم حامیان او به وضوح صدای شکستن و خورد شدن استخوان بندی هشتاد سالگی رژیم نامشروع را میشنوند و عملاً برای انجام عملیات سی پی آر بر روی لاشه رژیم هم کاری از دستشان بر نمیآید. در این میانه زنگ خطر دیگر برای کشورهای منطقه و سایر بازیگران نظام بین الملل است که بدانند هم اینک رژیم صهیونی نه فقط تهدیدی برای غرب آسیا و جامعه مسلمانان بلکه تهدیدی واقعی برای کل نظام بین الملل است. در ادامه اصلیترین دلایل این فرضیه به صورت اجمالی مورد بحث و بررسی قرار خواهد گرفت.
شکستهای متوالی در پروندههای منطقهای
رژیم صهیونیستی در طول دو سال و نیم اخیر به وضوح در همه پروندهها و بحرانهای امنیتی منطقهای خود شکست را پذیرفته است و یا لااقل به موفقیت و دستاورد چشمگیری دست پیدا نکرده است. رژیم همچنان با مشکل عدم مشروعیت بین المللی و منطقهای دست و پنجه نرم میکند و ابتکار پیمان آبراهام یا عادی سازی روابط که ایالات متحده پیش برنده و مطرح کننده آن بوده است عملاً با شکست قطعی مواجه شده است. از سوی دیگر اعلام انزجار و نفرت عمومی از جنایات صهیونیستها به بالاترین میزان خود در طول تاریخ رسیده است. در ادامه به چندی از شکستهای منطقهای رژیم اشاره میشود:
الف) ناکامی در الحاق کرانه باختری
علیرغم تلاشهای گسترده برای الحاق غیرقانونی کرانه باختری، مقاومت فلسطینیها و فشارهای بینالمللی مانع از تحقق این هدف شده است.
آمار سازمانهای بینالمللی نشان میدهد که ساختوسازهای غیرقانونی در اراضی اشغالی در سال 2025 نسبت به سال قبل 23% کاهش یافته که نشاندهنده عقبنشینی نسبی رژیم است. هر چند که این موضوع به دلیل مشغولیت رژیم به جنگ با کشورهای منطقه هم ممکن است برگردد اما با توجه به ولع رژیم به انجام این مهم به نظر میرسد که رژیم پذیرفته است که توانایی و قدرت انجام این کار را حداقل در این مقطع زمانی دیگر ندارد.
حمایتهای گاه و بی گاه آمریکاییها از رژیم در الحاق کرانه باختری و حتی تصمیم ترامپ برای انتقال سفارت خانه آمریکا به قدس اشغالی و تمایلات شدید رژیم به انجام این مورد، اما همچنان جامعه بین الملل و نظام بین الملل اجماعی بر روی زیاده خواهی های آمریکا و اسرائیل نشان نداده است.
ب) بنبست در پرونده اسرای غزه
عملیات طوفان الاقصی مقاومت فلسطین نشان داد که استراتژی جنگافروزی رژیم صهیونیستی در غزه به بنبست رسیده است.
عملیات نظامی گستردهٔ رژیم صهیونیستی در غزه که از مهرماه ۱۴۰۳ آغاز شد، نهتنها نتوانست به آزادی اسرای صهیونیست بینجامد، بلکه با مقاومت بیسابقهٔ گروههای فلسطینی مواجه شد. این شکست استراتژیک، ضعف نظامی و اطلاعاتی این رژیم را بیش از پیش آشکار ساخت.
تبادل اسرای فلسطینی با اسرای اسرئیلی در محلهای تعیین شده در بازه آتش بسهای کوتاه مدت که همراه با ابتکار عمل رسانهای و سیاسی مقاومت و حماس بود و اعلام و نمایش حمایت عمومی مردم غزه از مقاومت و حماس و در نهایت بازسازی فرماندهی و بدنه مقاومت حماس در کوتاه مدت و علیرغم فشار های روانی و سیاسی و نظامی صهیونیستها نشان داد که رژیم عملاً در باریکه غزه، عنصر بی تأثیر و شکست خوردهای است.
ج) بنبست در جبههٔ لبنان
حزبالله لبنان بهعنوان یکی از ارکان محور مقاومت، توانسته است توازن قوا را بهنفع مقاومت تغییر دهد. رژیم صهیونیستی پس از جنگ ۳۳ روزه در سال ۲۰۰۶، عملاً هرگز جرات حملهٔ گسترده به لبنان را نداشته و از قدرت حزب الله واهمه داشت.
حمایت جانانه حزب الله لبنان از مقاومت حماس در غزه از زمان آغاز عملیات طوفان الاقصی رژیم صهیونی را کاملاً مستأصل کرده و عملاً شمال سرزمینهای اشغالی را برای بیش از دو سال خالی از سکنه کرده بود. ضربات کاری حزب الله لبنان به رژیم به گونهای بود که سر آخر رژیم دست به دامن آمریکا و حامیان اروپایی خود شده و با نفوذ در بدنه دولتی و مردمی لبنان تلاش کرد تا از اطلاعات داخلی حزب الله بر علیه خود حزب الله استفاده کند.
در این میان همچنان علیرغم شکست اطلاعاتی حزب الله و متعاقباً شهادت تعدادی از فرماندهان و رهبران خود، بدنه فرماندهی و رهبران حزب الله به صورت سریع و حساب شده بازسازی شده و عملیاتهای تلافی جویانه بر علیه رژیم از سر گرفته شد. حمله پهپادی به منزل نتانیاهو که به شکل اعجاب انگیزی از طریق ارسال یک پهپاد کنترل از راه دور دقیقاً در مجاورت پرنده اسرائیلی توسط حزب الله لبنان انجام شد باعث شد تا موازنه میدان مجدداً به نفع حزب الله تغییر پیدا کند.
مجاهدت مثال زدنی لبنانیها هم در حوزه نظامی و هم در حوزه از جان گذشتگی و مجاهدت در اموال و مسکن و ... باعث شده بود که ناخود اگاه استمرار شرایط جنگی باعث ضربه به وحدت میان لبنانیها و همچنین تنشهای داخلی شود فلذا مقاومت حزب الله با اقتدار و هوشمندی کامل و به جهت یافتن فراغت بال برای بازسازی و ترمیم آسیبها و نواقص به عمل آمده در طول جنگ و همچنین افزایش اتحاد و همکاری عمومی داخلی تن به مفاد آتش بس داد. اما به هر حال تهدید حزب الله لبنان همچنان به مانند شمشیر دموکلس بر بالای سر نتانیاهو و اسرائیلیها قرار دارد. به ویژه اینکه در این زمان سپری شده ساختار و روشها و تاکتیکها و تکنیکهای عملیات و جنگ حزب الله نیز بهینهتر شده است.
د) شکست در برابر یمن قهرمان
انصارالله یمن معادله قدرت و موازنه تهدید و فرصت را در منطقه به کلی عوض کرد. حملات مرگبار حوثیهای یمن به کشتیهای اسرائیلی و از کار انداختن بنادر اقتصادی و شریانهای اقتصادی رژیم از بعد از عملیات طوفان الاقصی و وحدت و همراهی و همکاری بی نظیر یمن با سایر اضلاع جبهه مقاومت در حمایت از غزه مظلوم و مقتدر همگان را انگشت به دهان نگه داشت.
استیصال رژیم از برخورد با یمن تا بدان جایی پیش رفت که یکبار در دوره رئیس جمهور بایدن و با تشکیل یک ائتلاف نصف و نیمه دریایی به مواضع حوثیهای یمن حمله شد و یکبار دیگر تقریباً سه ماه پیش بود که ترامپ رئیس جمهور جدید آمریکا دستور حمله مستقیم به مواضع حوثیهای یمن را صادر کرد. دستاورد هر دو دور جنگ بر علیه یمن صفر بوده است.
قبول شکست در برابر یمن از آن جایی نشأت میگیرد که همچنان یمنیها عملیات خود برای ناامن سازی بنادر و محلهای صهیونیستها را ادامه میدهند و در مقابل آمریکا و اسرائیل کاری به پیش نتوانستهاند ببرند. یمن همچنان معادلات منطقهای را به طرف آمریکایی و اسرائیلی دیکته میکند و در عین حال با رعایت اصول و موارد امنیتی و ایمنی و اقدامات تامینی و با هوشمندی و زیرکی تمام، تقریباً هیچ آسیب اساسی ندیده است.
تهدیدات وجودی و استراتژی بقای رژیم صهیونیستی
در میان تهدیدات وجودی رژیم سلسله عوامل مختلفی اعم از ناکارآمدی و خطاهای جبران ناپذیر سردمداران وباند جنایت کار حاکم بر آن و همچنین اقتدار و قدرت آفرینی محور مقاومت قابل مشاهده است. تقلیل امر سیاسی و سیاست خارجی به سمت و سوی منافع شخصی توسط نتانیاهو و از سوی دیگر تلاش آمریکا و ترامپ برای دستاورد سازی شخصی برای ترامپ در بازی صد روزه ریاست جمهوریاش باعث شده است که به ویژه در طول ماههای اخیر شاهد خطاها و اشتباهات متعددی از سوی رژیم و آمریکا باشیم.
بهرحال به نظر میرسد که رژیم و آمریکا تلاش دارند تا در این مرحله از تقابل تمدنی، پای سایر اضلاع و بازیگران را نیز به این پروندهها به صورت مستقیم باز کنند. چرا که تا پیش از این از طریق پراکسی وار ها و جنگهای نیابتی مصالح و منافع خود را پیش میبردند اما امروزه با از میان رفتن این گروههای نیابتی و تهدید وجودی عملاً چیزی برای از دست دادن ندارند. در ادامه اصلیترین تهدید وجودی رژیم به همراه استراتژی برون رفت اتخاذ شده توسط رژیم از این بحران به صورت مختصر بیان خواهد شد.
۱. بحران مشروعیت و تهدید وجودی
رژیم صهیونیستی با بحران مشروعیت سیاسی و اجتماعی مواجه است. آمارهای داخلی نشان میدهد که بیش از ۳۰٪ از شهروندان این رژیم به آیندهٔ آن بدبین هستند. این وضعیت باعث شده تا تلآویو به دنبال ایجاد بحرانهای منطقهای برای بقای خود باشد. این بحران مشروعیت به ویژه از بعد از عملیات طوفان الاقصی و ناامنی فزاینده در سرزمینهای اشغالی بیش از پیش عینیت یافته است. پروندههای فساد و ناکارآمدی کابینه جنگ نتانیاهو نیز از دیگر عوامل تهدید کننده مشروعیت حاکمیت رژیم آپارتایدی اسرائیل است. همچنین فشار های بین المللی به ویژه حکم دیوان بین المللی لاهه مبنی بر پاکسازی قومی و جنایت جنگی انجام یافته از سوی دولت و نیروهای نظامی رژیم باعث شده است که عملاً اعتبار و مشروعیت بین المللی برای رژیم باقی نماند. هم اکنون رژیم در بدترین وضعیت خود از زمان تأسیس تا بدین لحظه قرار دارد.
۲. استراتژی درگیر کردن غرب
رژیم صهیونیستی با بهرهگیری از نفوذ خود در ناتو و کشورهای غربی، تلاش میکند تا این کشورها را در مناقشات منطقهای درگیر کند. حملهٔ اخیر به ایران نمونهای از این استراتژی خطرناک است که میتواند به جنگ بینالمللی دامن بزند. به نظر میرسد این استراتژی به منظور تقسیم هزینههای اضمحلال و از بین رفتن رژیم میان سایر حامیان و هم پیمانان رژیم باشد. جمع بندی رژیم او را به این نتیجه رسانده است که به تنهایی توانایی پرداخت هزینههای شکست در برابر جبهه مقاومت را ندارد فلذا تلاش دارد تا پای سایر بازیگران را نیز به این منجلاب باز کند.
این در حالی است که حتی حامیان بین المللی او نیز با مشاهده واقعیتهای میدانی تلاش دارند تا خود را از آسیبها و شکستهای رژیم دور سازند. علیرغم تلاشهای دییپلماتیک وسیاسی رژیم به منظور جلب نظر آمریکا و ناتو برای همراهی با رژیم در جنگ با لبنان و غزه، عملاً شاهد مشارکت مستقیم این کشورها با رژیم غاصب صهیونی نبودیم اما بهرحال به دلایل تاریخی، ژئوپلیتیکی و همچنین منافع سیاسی این کشورها، به صورت غیر مستقیم در این جنگ با ایالات متحده آمریکا همراهی کاملی داشتند. بهرحال استراتژی و راهبرد اصلی ایالات متحده در این مرحله تاریخی تلاش برای کاهش سرعت افول خود است و به همین منظور نیز تلاش دارد تا بحرانهای منطقهای را به هم پیمانان خود در مناطق مختلف واپس سپاری کند.
در این زمان رژیم تلاش دارد تا با استفاده از دیپلماسی شخص محورانه خود (دوستی نتانیاهو و ترامپ) چراغ سبز آمریکا برای حمله به ایران را بگیرد. البته در این میان نقش اطلاعات و برآوردهای غلط اسرائیلیها در مجاب کردن آمریکایی برای اعلام چراغ سبز ضمنی برای حمله به ایران بی تأثیر نبوده است. بهرحال حمله نظامی به ایران به دلیل اینکه پای آمریکا و سایر هم پیمانان رژیم را به این تقابل یا جنگ بکشاند انجام شده است همچنین این حمله در راستای برآوردها و محاسبات غلط رژیم از وضعیت محور مقاومت و شرایط داخلی ایران انجام شده است.
پیامدهای بینالمللی اقدامات رژیم صهیونیستی
از سری دلایل اصلی این ادعا که رژیم صهیونیستی تهدیدی برای صلح و امنیت نظام بین الملل است این است که رژیم عملاً در مرحله از تقابل تمدنی دچار بن بست و استیصال شده است و در نتیجه دست به کار های غیر عقلانی و جنایت کارانه می زند. از منظر رژیم این جنگ یا باعث خواهد شد که رژیم همچنان دوام پیدا کند ویا اینکه منجر به نابودی قطعی رژیم خواهد شد. فلذا تلاش اصلی رژیم برای این است که پای سایرین را به این منازعه بکشاند. در این میان حمله به ایران با این تصور که پاسخ ایران به اسرائیل قطعی است و در نتیجه ایالات متحده هم چارهای جز ورود به جنگ و دفاع از اسرائیل نخواهد داشت فلذا از این طریق تأمین امنیت رژیم ممکن است محقق شود. بنابراین اقدامات رژیم را میتوان نشان دهنده آن دانست که رژیم عنصر یا بازیگری بر علیه صلح و امنیت نظام بین الملل است. فلذا در این زمینه ذکر دو نکته حائز اهمیت است:
الف) خطر جنگ بینالمللی
اقدامات تحریکآمیز رژیم صهیونیستی میتواند به درگیریهای گستردهتر دامن بزند. تحلیلگران بینالمللی هشدار دادهاند که ادامهٔ این روند ممکن است به جنگ جهانی محدود و یا گسترده منجر شود.
ب) تضعیف نظم بینالمللی
نقض مستمر قوانین بینالمللی توسط رژیم صهیونیستی، اعتبار نهادهای بینالمللی را زیر سؤال برده است. شورای امنیت سازمان ملل به دلیل وتوهای مکرر آمریکا، نتوانسته در قبال جنایات این رژیم موضعی قاطع اتخاذ کند.
سخن پایانی: ضرورت مقابلهٔ جمعی با تهدیدات رژیم صهیونیستی
رژیم صهیونیستی بهعنوان تهدیدی برای صلح و امنیت جهانی، نیازمند پاسخ جمعی جامعهٔ بینالمللی است. جمهوری اسلامی ایران بهعنوان قدرت برتر منطقه، همواره بر ضرورت مقاومت در برابر این رژیم تأکید داشته است. راهحل نهایی، تقویت محور مقاومت و افشای ماهیت واقعی این رژیم در مجامع بینالمللی است. آیندهٔ منطقه در گرو تداوم مقاومت و هوشیاری ملتهای مسلمان است.
اقدام اخیر رژیم در حمله به ایران در این راستا قابل تحلیل است که رژیم تمایل دارد تا پای سایرین به ویژه ایالات متحده را به جنگ باز کند. همچنین رژیم تمایل داشت تا روندهای دیپلماتیک اتخاذ شده از سوی ایران در پرونده هستهای را به قهقراء برده و عملاً بن بست سیاسی و دیپلماتیک را در برابر ایران و آمریکا برقرار سازد. علیای حال رژیم صهیونیستی هم اکنون نه فقط برای ایران یا جبهه مقاومت بلکه برای نظام بین الملل تبدیل به یک تهدید واقعی شده است. در این مقطع تاریخی رژیم همراه با سقوط و افول خود تلاش دارد تا با دست اندازی به هر جایی که میتواند برای خود چاره و راهکاری پیدا کند در حالی که به نظر میرسد که هر کسی که همراهی با رژیم کند باعث میشود که در کنار رژیم آسیب جدی ببیند.
✍️ رامین نصیری

منبع: ارس به
مطلبی دیگر از این انتشارات
نصاب جدید ایستادگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
صهیونیسم؛ تهدیدی جهانی برای صلح
مطلبی دیگر از این انتشارات
اسرائیل و بازی خطرناک در برابر ایران