به سرم نبوده فکر راحت

به سرم نبوده فکر راحت تو که راحته واست خیانت

من الان با سکانس اخر تراژدی دارم شباهت

چقدر بود پایان باز باشی تو بردی برات امتیاز

چقدر باخت دادم از هر لحاظ بزن و بکوب فقط بتاز

تو که نمیدیدی منو بگو چرا

توکه تو زندگیم بودی ولی بی اعتنا

اخرشم زدی زیر همه چی منم رفتم تو کما

عشق میخواستی من نبودم

چه زودم از فراز خوشی اومدم تو فرودم

لعنت به عشقت که ای کاش نمیومد خیلی زود ازهم پاشوندم

نمیدونم این کار اثر این تنفره یا فاصله ها

از رد شدن از من و گفتن به اون بله ها

نمیدونم منظورم واضح یا بگم به نثر ساده

من از زندگی کوتاهم میخوام یه قبر ساده

نامرد گل رویام پژمرد

دلم کنایه و طعنه ازت بد خورد

نامرد رفتارت شد تند

کی مثل من سمتت میومد

من تورو ملکه ملکوت اعلا دونستم

من تورو برنده ی هر دعوا دونستم

اسون بود که پاک فراموش بشم

تو این وضعیت باید نقطه ی جوش بشم

عشق میخواستی، من نبودم چه زودم از فراز خوشی

اومدم تو فرودم لعنت به عشقت که ای کاش نمیومد

خیلی زود از هم پاشوندم

شاید بده عشق زیادی

تو به من بگو پر ایرادی

چون مهر داشتم

شاید نباید کنارت میموندم

تو حال و روز زار ت میموندم

چون حرف مثل شعر داشتم

اسون که من از دلت برم اسون بود تو قلبت نفوذ کنه

اسون بود اگه من مقصرم مگه چقدر عاشق عشقشو معزوز کنه

اسون بود منو ترک کنی اون و بهترین وصف کنی

اسون چشامو اشک کنی نبودتو برام نقطه ضعف کنی

عشق میخواستی من نبودم

چه زودم از فراز خوشی اومدم تو فرودم

لعنت به عشقت که ای کاش نمیومد خیلی زود ازهم پاشوندم

فکر میکردم مثل چهره ات حوری بودی

فکر میکردم ولی اینجوری بودی

میخواستم فقط جلو خودم جلو چشمم باشی

میخواستم تنها خلاف و جرمم باشی

فکر کردن گاهی از منطق به دوره

گاهی مسیر راست دل از مشرق به دوره

به جرم عاشقی مظنون محکومم

جرمم عشق در خون چون مومم

دیگه تو دسته تو اسیر نیستم

دیگه برا عشق سفیر نیستم و معلومم

تموم، جهل عشق که سزاوارش تویی

تموم جهل عشق که اثارش تویی

حمله تو به دلم بد تر شد از قوم مغول

دیگه عشق سابق به ناچارش تویی