رویاهاتو دنبال کن ..اونا راهو بلدن
بادبادک باز?
بابادک باز گوشه ای از رنج و درد مردم افغان با قلمِ جذاب خالد حسینی است که بسیار ارزش خواندن دارد. در ادامه کمی از حال و هوای کتاب گفته ام و سعی کردم که اصل قصه برای کسانی که هنوز کتاب را نخوانده اند، اسپویل نشود.
قهرمان داستان ما امیر است و داستان زندگی او از کودکی تا بزرگسالی، از افغانستان تا آمریکا خیلی روان و زیبا توصیف می شود و خواننده را غرق در تمامیِ احساسات انسانی مانند رنج،اندوه، خیانت و پشیمانی می کند. همین اول کار بگویم که کتاب غمگینی است و لحظات خوبش هم حس شادی به مخاطب القا نمی کند. بنده از جمله کسانی هستم که موقعهی خواندن کتاب اشک چشمام را نمی توانستم کنترل کنم و حتی وقتی کتاب تمام شد، در قلبم احساس سنگینی از شوک و ناراحتی می کردم.
وقتی راوی به داستان هایی در کودکی و نوجوانی امیر و دوست و یارش حسن می پردازد، شما به راحتی می توانید در لابه لای اتفاق های آن روزهایشان، نمودهایی از خودخواهی، حسادت و حس برتری را ببینید. چشم بستن به تعرض و حس عذاب وجدانی که با امیر همراست و البته در ادامه شجاعت رو به رو شدن با آن ترس ها، باعث ایجاد تلنگری برای مخاطب خواهد شد و نحوه داستان سرایی نویسنده از این احساسات به نظر من ستودنی است.باید بگویم که نمی دانم خالد حسینی برای شخصیت حسن چقدر اغراق کرده است ولی به شخصه برای آن مظلومیت و معصومیت و حس فداکاری دلم کباب شد.
در این تب و تاب اخبار تلخ از افغانستان، خواندن این کتاب نه تنها خالی از لطف نیست بلکه واجب است و شما را با روزگار این مردمان آشنا می کند. موضوع جذاب دیگر این کتاب اشاره های مناسب به مفاهیمی مثل نژاد پرستی وتحقیرهای قومی و انسانی است که به این ملت آسیب های زیادی زده و چه بسا نویسنده می خواهد بگوید که همین عامل نابودی این کشور است.
بهترین جمله کتاب هم از نظر من می رسد به جمله ی پدر امیر که می گفت :
فقط یک گناه وجود دارد. آن هم دزدی است. هر گناه دیگر هم نوعی دزدی است.می فهمی چه می گویم؟
اگر مردی را بکشی یک زندگی را می دزدی.حق زنش را از داشتن شوهر می دزدی. حق بچه هایش را از داشتن پدر می دزدی. وقتی دروغ می گویی حق کسی را از دانستن حقیقت می دزدی. وقتی تقلب می کنی حق را از انصاف و عدالت می دزدی.
این کتاب برای اولین بار در سال 2003 و به زبان انگلیسی منتشر شد که با استقبال بی نظیری در آن سال ها روبه رو شده است به طوری که در 2007 فیلمی بر اساس این رمان ساخته شد که نامزد دریافت جایزه اسکار بود. ذکر این موضوع لازم است که در روایت نویسنده، کشورآمریکا یک مدینه فاضله نمایش داده می شود که مهاجر افغان داستان بالاخره می تواند در آن سرزمین آزادانه زندگی کند و بابادکش را هوا کند و دیگر در آن خبری از اختلاف قومی و نژادی و زبانی نیست و نیازی نمی بیند حقیقتی از زندگیش را از ترس قضاوت پنهان کند.
- پویش کتابستان و هم زمانیِ آن با حال و روزِ این همسایه عزیز ایران بهانه ای شد برای معرفی بادبادک باز .
اپلیکیشن طاقچه را که حتما می شناسید؛ اما برای آن هایی که هنوز با طاقچه آشنایی ندارند باید بگویم طاقچه یک کتابفروشی آنلاین است که در آن هزار هزار کتاب الکترونیکی و صوتی موجود است که هم می توانید کتاب ها را بخرید و گوشهی "کتاب های من" اپلکیشن بگذارید تا در وقت مناسب بخوانید یا عضو کتابخانه طاقچه بشوید با دریافت اشتراک کتاب ها را قانونی امانت بگیرید و در زمان اشتراک مطالعه نمایید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: هنر شفاف اندیشیدن!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: خُردم کن
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: بچه های عجیب و غریب یتیم خانه خانم پرگرین