بیایید درست رنج بکشیم...

"شاد بودن مستلزم این نیست که غم و ناراحتی به نقطه پایان برسد" یکی از جملات بی نظیر کتاب که بعد از شرح وضعیتی که در آن هستیم به این جمله میرسیم و به ما توضیح میدهد که چطور به این امر دست یابیم.

نیلوفر و مرداب بدون شک اسم برازنده ای برای کتاب است، روزگار تیره ای که به سر میبریم مردابی غم انگیز است که انگار هیچ کور سوی امیدی وجود ندارد اما نیلوفر، بله در این مرداب نیلوفر هم هست. نیلوفری که این مرداب تیره را زیبا میکند.

رنج کشیدن امری است اجتناب ناپذیر در هر جغرافیا، هر طبقه اجتماعی، چه متمکن باشیم یا نه رنج به سراغ ما میاید، حال چه کنیم؟ خودمان را غرق کار کنیم؟ خودمان رو بیش از اندازه وقف دیگران کنیم؟ اعتیاد به مواد یا ویدئو گیم یا روابط شکننده؟ اینها راه حل نیست تقلا برای فراموشی رنج هایمان ما را به پیروزی کوتاه مدت میرساند و بعد از آن افسردگی و کرختی رو به ارمغان می آورد مانند جاده ای که همان قدر سربالایی دارد سراشیبی هم دارد. پس چه کنیم؟ سوالی که کتاب آن را پاسخ میدهد. در طول روز و شب در یک چرخه بی انتها قرار گرفتیم به این شکل که گذشته را مرور میکنیم و برای آینده نگرانیم و در نهایت همیشه حال را از دست میدهیم درد بزرگ از دست دادن لحظه است.

وقتی در زمان حال نیستیم و ذهنمان مشغول افکار دیگر است اتفاقی که میفتد این است که نه درست شادی میکنیم نه درست رنج میکشیم. ما آگاه به موقعیتی که در آن قرار داریم نیستیم، از وضعیت بدنمان آگاهی مناسبی نداریم و در نهایت غرق در مرداب میشویم و رنج هایمان مارا به زانو در میاورد.

راهکاری که کتاب از آن صحبت میکند بحث خود آگاهیست خود آگاهی که فکرمان را به کار میندازد مارا از وضعیت بدنمان آگاه میکند و باعث میشود درست شاد و رنجور باشیم. دستیابی به خود آگاهی بماند با خواندن کتاب که بسیار شیوا و ساده راهکارش را به شما میگوید.

در زندگی امروزی افراد به دو شیوه به صورت کلی زندگی میکنند. کسانی که شادی و غمشان به خود و خانواده شان مربوط است و هویتی مستقل از اجتماع دارند، بعدی هم برعکس، منوط به جامعه ای که در آن زیست میکنند. زندگی به شیوه اول در این حرف ها که کمابیش از خانواده و مردم میشنویم نهفته شده: اینجا نزنی میخوری، حواست به خودت باشه و از این دست حرف ها. این راه در زمانه بد هم به صورت کوتاه مدت پاسخ میدهد. فرد خود را از اجتماع دور نگه میدارد و با این تفکر که در هر وضعیتی از اجتماع میتوان شاد بود ادامه میدهد اما به مرور آزادی و شادی فرد که فقط مربوط به درون فرد است دچار تعارضاتی میشود و میبینیم هرچقدر هم از اجتماع دور باشیم باز هم نمیتوان خود را از ان جدا کنیم. شادی و غم حقیقی معطوف به جامعه ای است که در آن حضور داریم.

و در آخر هم بگویم بعد از خواندن این کتاب احتمالا مانند من خواهید گفت کاش آن را زودتر میخواندم.

این کتاب را من در طاقچه خواندم. برنامه ای که بسیاری از کتاب های ایرانی و خارجی در دسته بندی های مختلف را دارد و کتاب های صوتیشان روز به روز بیشتر میشود. این متن رو در پویش کتابستان طاقچه نوشتم و امیدوارم این پویش ها باز هم ادامه دار باشد.

«نیلوفر و مرداب» را از طاقچه دریافت کنید

https://taaghche.com/book/82049