برنامه نویس node js و DevOps کار - دانشآموخته اقتصاد علاقهمند به کارآفرینی و استارتاپ ها - sadeghmohebbi.ir
تجربه ی تغییر از سیستم عامل mac os به ubuntu 20.04
این روزا که بازار مهاجرت و یاد گرفتن زبان انگلیسی برای دریافت گواهی های لازم برای اخذ ویزا خیلی پر رونق شده، با خودم گفتم خب منم مهاجرت کنم بخدا خسته شدم!
تصمیم نهایی ام رو گرفتم که با در اختیار داشتن یه مک بوک قدیمی اواخر سال ۲۰۱۱ از سیستم عامل Mac OS high sierra به Ubuntu 20.04 مهاجرت کنم. بهانه هایی هم برای مهاجرت داشتم از جمله بسته بودن (یعنی متن باز نبود! خفقان بود) و البته از همه مهم تر، ددلاین اپل برای کنار گذاشتن پشتیبانی از سیستم عامل های 10.13 به قبل.
این اتفاق داخل پلتفرم اپل به معنای دور ریختن کامله و هیچ چی دیگه عملا نصب نمی شه رو سیستمت (حتی ورژن آخر برخی از نرم افزار هایی که ازشون استفاده می کردم دیگه نسخه ی مک او اس منو پشتیبانی نمی کردن) در ضمن آپدیت کردن سیستم هم بسیار سخت و چالشیه
یه مقدار سرعتش هم کم شده بود که در این مواقع معمولا اولین کاری که به ذهن آدم می رسه تعویض با نصب مجدد سیستم عامله. به هر حال شاید یه مقدار می خواستم فضا و محیط برنامه نویسیم رو به طور کامل عوض کنم و در نهایت این تصمیم سخت رو گرفتم.
ترسناک ترین روش نصب
۱- اول فایل iso رو از خود سایت ubuntu.com دانلود کردم و سپس با نرم افزار Unetbootin فلش خودمو بوتیبل کردم
۲- ری استارت کردم و بعدش با نگهداشتن کلید alt رفتم روی انتخاب بوت و فلش خودمو انتخاب کردم. یخورده صفحه سیاه شد و یه سری چیز میز می نوشت (مربوط به چک کردن سخت افزار و درایور های لازم و تست شون بود) که بعد از حدود ۱۰ دقیقه تموم شد
۳- صفحه ی نصب نمایان شد و همینطور مراحل رو رفتم جلو تا شروع به نصب کنه. موقع روش نصب هم گزینه ی Erase all disk رو زدم تا مک او اس قبلیم رو پاک کنه و همینجا بود که پل های پشت سرم رو خراب کردم تا دیگه برنگردم به mac os
کلنجار رفتن با مشکلات
یه مشکل خیلی مهم در این روش نصب نحوه ی بوت شدن مک بوکه که به یه پارتیشن با فرمت خاصی نیاز داره. در حالی که ابونتو این فرمت رو به صورت پیش فرض نداره. یعنی وقتی مک بوک رو پاک می کنید چیزی نیست که بیاره (یعنی پیدا نمی کنه) و یه صفحه ی اعصاب خورد کن رو نشون میده بدون هیچ توضیح خاص دیگه ای
وقتی نصب تموم میشه، خود اوبوتو بهت می گه که فلش رو دربیار و ری استارت کن ولی به حرفش گوش نده! من به طور اتفاقی متوجه شدم که با گذاشتن فلش روی سیستم و نگه داشتن alt می تونم وارد سیستم عامل بشم.
اولین پاسخی که برای این مشکل هست اینه که اوبونتو رو در کنار مک او اس نصب کنید که با استفاده از نرم افزار REFIt به راحتی امکان پذیره. خب من mac os رو پاک کرده بودم و راه برگشتی نداشتم (یا حوصله ی راه طولانی رفت و برگشت رو نداشتم!)
روش دومی که تونستم این مشکل رو حل کنم فرمت پارتیشن بوت به فرمتی بود که اپل دوست داره! مقالاتی رو با سرچ efi fix on macbook for pure installing ubuntu خوندم و به اینجا رسیدم. با توجه به این که تونستید وارد سیستم عامل اوبونتو بشید مراحل رو از نصب پکیج های mactel شروع کنید و برید جلو. البته یخورده حس ادمین سیستمی و خوره ی کامپیوتر بودن هم می خواد چونکه این وسط هم کلی داستان وجود داشت مثل عدم پشتیبانی نسخه ی آخر این پکیج از ubuntu 20.04 که باید فایلای باینری نسخه ی xenial رو دستی نصب کنید و ... در نهایت ubuntu 20.04 بدون نیاز به نشون دادن لوگوی اپل و فقط پس از یه صفحه ی سفید خیلی سریع و عین هلو میاد بالا (وقتی درست شد یه قهوه فرانسه ی غلیظ مشتی واسه خودم درست کردم!!!)
یکی دیگه از مشکلات عدم ساپورت پیش فرض سه انگشت تاچ پد بود که خداروشکر با Fusuma حل شد (ممنون فووزووما)
فونت های فارسی رو هم نصب کنید و تاریخ سیستم و اکانت هارو هم درست کنید و دونه دونه برطرف شون کنید
یه خونه ی جدید
الآن این مقاله رو دارم با باز کردن ویرگول روی آخرین نسخه ی فایرفاکس (که واقعا عالی شده) روی مک بوک اوبونتو می نویسم. در کنارش Spotify هم بازه و دارم موسیقی گوش میدم.
یه چیزی که خیلی آزارم میداد ترمینال mac os بود که نه لینوکسی بود و نه ویندوزی. آدم تکلیفش با ویندوز مشخصه ولی ترمینال mac os شباهت های زیادی با لینوکس داره به همراه یه سری محدودیت ها و مشکلات و گیر ها که اعصاب خورد کن. ترمینال Ubuntu واقعا بهترینه و یه ابزار فوق العاده قدرتمند واسه من.
برای ریموت زدن به سرور های ویندوزی از نرم افزار خوب Remmina استفاده می کنم که فوق العاده کار راه اندازه به صورت پیش فرض روی سیستم نصبه (ریموت هارو می شه دسته بندی و لیست ساخت و تنظیمات خوبی هم داره برای رزولوشن و کیفیت و سیو کردن رمز ها و ..) ولی به خوبی microsoft remote desktop که رو مک داشتم نیست. تقریبا قبل از نصب اوبونتو جزو بزرگ ترین نگرانی هام بود که RDP Remote Desktop رو پشتیبانی می کنه یا نه. یه گزینه ی دیگه هم نصب free remote desktop manager عه که مسلما بهتره ولی لازم نشده نصبش کنم چونکه همون Remmina جوابه
مثل همیشه سلطان برنامه نویسای امروز، visual studio code ظاهر میشه. نسخه ی خوب و کاملی برای لینوکس به خصوص اوبونتو داره که همه فن حریفه. IDE های دیگه ای هم هست که من نیاز نداشتم بهشون و نصب نکردم
یه مشکلی که بهش برخورد کردم اینه که Swap سیستم زودی به آخراش می رسه و اندکی کند میشه، به خصوص موقع کار با vscode که باید بهش توجه کرد. یه چیزی هم صادقانه بگم، mac os خوشگل تر و سریع تره و با کیبورد مک بوک بهترین تجربه رو فقط با خود mac os می تونید تجربه کنید. من الآن موقع تایپ کردن و کد زدن مثل کسی هستم که تازه داره رانندگی یاد می گیره و مدام به دنده نگاه می کنه، منم مدام به صفحه کلید نگاه می کنم. تا جایی که شد و تونستم کلید های میانبر کیبورد رو شخصی سازی کردم که شبیه mac os ام بشه، ولی واقعا شبیهش نشده که یه مقدار برام آزار دهنده است (منتها می دونم بعد یه مدت عادت می کنم و راه می افتم)
من ترک عادت و ورود به دنیای جدید رو دوست دارم. طرفدار مهاجرت کردن نیستم ولی اعقتادم اینه که، با اینکه مهاجرت کردن و رفتن به یه کشور دیگه سخته ولی همین تغییر فضا و محیط زندگی و چالش هاش آدم رو بزرگ می کنه و رشد میده.
با اینکه ساعت مطالعه ام به شدت پایینه ولی کتاب فقط برای تقریح رو خوندم و اینطوری جوگیر شدم! پیشنهاد می کنم این کتاب رو از طاقچه بخونید ولی مثل من جوگیر نشید و سعی کنید ساعات مطالعه تون رو بالا ببرید (برید به نمودار کارنامه مطالعه تون در طاقچه) تامام
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کاج زدگی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: محل سگ بگذارید لطفا!
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: دوستش داشتم