طاقچه؛ جایی برای خواندن کتاب الکترونیکی و شنیدن کتاب صوتی. میتوانید با کتابهای مختلف در وبلاگ طاقچه آشنا شوید: https://taaghche.com/blog/
تماشای جدال مرگ و زندگی در «مغازه خودکشی»
مغازه خودکشی یک کمدی سیاه از ژان تولی، نویسنده، کارگردان و طراح فرانسوی است که تاکنون به بیش از ۲۰ زبان ترجمه شده است. در ادامه، تجربهی مریم شعبانی، نویسندهی وبلاگ طاقچه، از مطالعه این رمان را میخوانید.
از خواندناش گریزی نیست...
مغازه خودکشی، اثر خیرهکنندهی ژان تولی، از آن دسته کتابهایی بود که پا در هر کتابفروشی در هر نقطهای از شهر که میگذاشتم، آن را در قفسهی کتابهای پرفروش ماه میدیدم، با این حال بر اساس تجربه، چندان حس خوبی به کتابهای موجود در قفسهی پرفروشها نداشتم. به عنوان کسی که دربارهی خودکشی اطلاعات کمی ندارد، عنوان کتاب نیز همیشه برایم جذاب بود، بنابراین نهایتا تصمیم گرفتم آن را بخرم و باید اعتراف کنم که این کتاب برایم به شدت گیرا و جذاب بود، به گونهای که بیش از یک بار آن را خواندم و هر بار سعی کردم از دریچهی جدیدی به داستان و پایان تکاندهندهاش نگاه کنم.
ژان تولی در مغازه خودکشی پادآرمانشهری را به تصویر میکشد که در آن ناامیدی و رخوت به حدی نفوذ کرده که خانوادهای به نام خانوادهی تواچ، تصمیم گرفتهاند مغازهای راه بیاندازند که در آن ابزار خودکشی را به مردم بفروشند. شعار مغازه این است: اگر در زندگی خود شکست خوردهاید، حداقل در مرگ خود موفق باشید. تا همینجای کار میتوان دریافت که با اثری متفاوت روبهرو هستیم. خانواده متشکل از پدر، مادر و سه فرزند است که نام همگی آنها برگرفته از نام افراد مشهوری است که هر یک به نحوی به شکل خودخواسته به زندگی خود پایان دادهاند و یا به عبارت دیگر، خودکشی کردهاند. با این همه، پسر کوچکتر خانواده که آلن نام دارد، کاملا با دیگر اعضای خانواده متفاوت است؛ این پسر شوخ و سرزنده است و یکتنه ناامیدی اعضای خانواده و جامعهی خود را زیر سوال میبرد.
هشدار: اگر کتاب را نخواندهاید و ترجیح میدهید پایان آن را ندانید، بهتر است ادامهی یادداشت را مطالعه نکنید.
باید اعتراف کنم بار اولی که کتاب مغازه خودکشی را به پایان رساندم، در یکی از کلاسهای خستهکنندهی دانشگاه بودم و پایان داستان به شدت شوکه و حتی عصبیام کرد، طوری که کتاب را محکم بستم و کنار گذاشتم، مخصوصا به این دلیل که پایان کار آلن، بدون هیچ نوع مقدمهچینی، در یک جملهی چهار کلمهای رقم خورده بود. بخش خوشبین ذهنم توقع داشت با بازگشتن امید به زندگی به اعضای خانواده توسط آلن، داستان به خوبی و خوشی تمام شود و با پرت شدن خودخواستهی آلن، توقعم برآورده نشد. اما بعدها که به این رمان و پایانبندی آن فکر کردم، متوجه شدم که توقعم بیش از اندازه سادهلوحانه بوده است و نمیشد از داستانی که همانقدر متفاوت شروع شده و پیش رفته، توقع چنین پایانی را داشت. آلن در نقش نجاتدهنده وارد داستان شد، امید و شادی را به خانوادهی خود بازگرداند و دست آخر، با به پایان رساندن ماموریتش، به قول فروغ در گور خفت.
مغازه خودکشی جدال میان مرگ و زندگی و ناامیدی و امید را به شکلی متناقض به تصویر میکشد؛ خانوادهای که با نزدیک کردن انسانها به مرگ -با فروش وسایل مرگبار به آنها- احساس رضایت و انجام وظیفه میکنند و پسربچهای که با وجود تغییر دیدگاه خانواده و بازگرداندنشان به زندگی، در نهایت خودش زودتر از همهی آنها خودکشی میکند. تمام این مسائل در کنار هم، کمدی سیاهی را میسازد که خواننده را هم طی مسیر داستان در امید و ناامیدی غرق میکند.
شاید آلن با خودکشی کردن در پایان ماجرا، آن هم پس از انجام ماموریت خود، تلنگری نیز به خانوادهاش وارد کرد تا ببینند خودکشی کردن یک فرد در واقعیت چقدر میتواند برای اطرافیانش شکنجهآور باشد. البته که میتوان با این دید نیز به داستان نگاه کرد که آلن در عین تلاش برای به زندگی بازگرداندن خانوادهی خود، چنان تاثیری از آنها پذیرفته بوده که با وجود امید بخشیدن به خانوادهی خود، خود غرق در ناامیدی بوده، آن هم بدون اینکه کسی بتواند این ناامیدی را ببیند و یا خواننده بتواند آن را حدس بزند.
انتخاب نام «آلن» برای این شخصیت -که برگرفته از نام آلن تورینگ، ریاضیدان و دانشمند مشهور انگلیسی است- میتواند دلیل دیگری برای داشتن چنین دیدگاهی باشد، زیرا تورینگ نیز فردی بود که در اواخر عمر خود گرفتار افسردگی شدید شد و در نهایت دست به خودکشی زد. اما در نهایت نظر من این است که آنچه ژان تولی سعی داشته با این پایانبندی به مخاطب نشان دهد، این است که همیشه و همواره در کنار زندگی و شادی، مرگ نیز در نهایت سر میرسد و این واقعیتی انکارناپذیر است، اما آنچه اهمیت دارد این است که این واقعیت نباید ما را از ادامهی حیات و امید داشتن بازدارد.
مغازه خودکشی در ایران
مغازه خودکشی با ترجمهی چندین مترجم ایرانی به دست داستانخوانهای فارسیزبان رسیده است. از جمله مشهورترین و بهترین نسخههای این رمان در ایران میتوان به کتاب صوتی مغازه خودکشی با ترجمهی احسان کرمویسی و صدای جذاب هومن شکیبا اشاره کرد. این نسخه را رادیو گوشه منتشر کرده است و برای خرید و دانلود در طاقچه نیز در دسترس است.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: پنجمین زن
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه؛ بر جاده های آبی سرخ
مطلبی دیگر از این انتشارات
نه فرشته، نه قدیس؛ سایهی نکبتبار دیکتاتوری بر عشق