توتوچان در توموئه

در این چند وقت اخیر برای آشنایی با فرهنگ مردم ژاپن چند کتاب خوانده بودم . لذا انتخاب کتابی برای طرح چالش، خود به چالشی دیگر تبدیل شده بود. کتاب ساداکو و هزار درنای کاغذی خیلی غم داشت . طوری که بعد از خواندن کتاب حس میکنی ابرهای سیاه غم، هوای دلت را بارانی کرده اند . کتاب نه آدم، نه حوّا را مدتها قبل خوانده بودم و مطالب آن را خیلی در یاد نداشتم، علاوه بر این دوست داشتم در متن معرفی کتاب به ژاپن پیش از هجوم غرب  بپردازم و این کتاب مربوط به ژاپن امروزی بود.
نهایتا به کتابی دست یافتم که تا حدودی توقعم را برآورده نمود .
کتاب " توتوچان دخترکی آن سوی پنجره "، راجع به سیستم آموزشی ژاپن قبل از حادثه مهیب هیروشیما است که از زبان دختر پر شر و شوری روایت می شود برای من کتاب خواندنی و پرکشش بود و در کنار صحبت از روش‌های آموزشی مدرسه توموئه، به فضای ژاپن و آداب و رسوم این کشور نیز پرداخته بود. این کتاب راجع به دختری بازیگوش است که بعد از رفتن به مدرسه و انجام رفتارهای خلاف قوانین ،اخراج می شود و توسط والدینش به مدرسه ای خاص می‌رود. مدرسه ای که در آن به جای ناهار "چیزهایی از اقیانوس و تپه‌های اطراف" می خورند و بچه ها صبح ها برای رفتن به مدرسه با اشتیاق برمی خیزند. کلاس های مدرسه در واگن‌های قطاری قدیمی برگزار می‌شود و مدیر مدرسه به دنبال انتقال حس آزادی و تثبیت آن در ذهن کودکانِ مشغول به تحصیل در مدرسه است. البته گاهی خاطرات کتاب غیر واقعی به نظر می رسد مثلاً تعیین درس توسط خود کودکان!
تصور کنید به بچه های کلاس اولی بگوییم هر درسی را که دوست دارید بخوانید. آیا کسی حاضر است از روی کلمات رو نویسی کند؟! حالا نمی دانم این روایات بد توصیف شده بود یا غیر واقعی بود! شاید هم در کشوری مثل ژاپن که مردمی مطیع و حرف شنو دارد ایجاد چنین کلاسی خیلی سخت نباشد. البته کارهای عجیب توتوچان مثل پریدن در تپه سیمان خیس یا افتادن در چاله دستشویی مدرسه این قانونمندی و حرف شنوی را به چالش می کشید.

در بعضی قسمت ها هم مثل توصیف رهبر ارکست به نظر می رسد به تعریف غرب می‌پردازد به گونه‌ای که نوعی  حس خود تحقیری از متن کتاب به من منتقل می‌شد که شاید ایراد از ترجمه کتاب باشد.

در کل کتاب توتوچان دخترکی آن سوی پنجره نکات جالبی راجع به آموزش، نحوه تفکر کودکان و انتقال حس آزادی به آن ها به من یاد داد.  طوری که اکنون وقتی با کودکان خود صحبت می کنم به این می اندیشم که آیا این مدل رفتار، صحبت یا کارِ من حس آزادی و انتخاب را به آن ها منتقل خواهد کرد یا نه؟ چرا که خیلی از اوقات وقتی به آزادی در ذهن انسان ها و تعریف آن می‌پردازیم می بینیم که در کودکی ذهن آنها از کلماتی خدشه دار شده که امروزه و با در مواجهه با این تعاریف، دچارحس نداشتن آزادی می شوند.

در پایان کتاب توتوچان دخترکی آن سوی پنجره را به همه مادران، معلمان و کسانی که با پرورش کودک ارتباط دارند توصیه می کنم.

این کتاب به صورت الکترونیکی در اپ طاقچه موجود است.

https://taaghche.com/book/138319