«دایی جان ناپلئون» زیر ذره بین
نام کتاب: دایی جان ناپلئون
نویسنده: ایرج پزشکزاد
تاریخ نشر: 1349
کتاب «دایی جان ناپلئون» رمان طنزی است که ماجراهای آن پیرامون داستان دل باختن پسری سیزده ساله به نام سعید به دختر داییاش شکل گرفته است و پزشکزاد داستان را از زبان این شخصیت بیان میکند. میتوان این کتاب را یکی از بهترین آثار طنز ایرانی در میان هم ژانرهایش به حساب آورد که پیوسته خنده را بر لبهای شما مینشاند، اما در کنار نقاط قوت، نقاط ضعف و کاستیهایی نیز دارد که باعث میشود من از پنج امتیاز به آن سه بدهم.
یکی از نقاط مثبت کتاب که بر قدرت اثرگذاری آن افزوده، زبان شیرین و روانش و در هم تنیدن برخی از ویژگیهای فرهنگی پررنگ آن دوره در تار و پود داستان است و اگرچه نویسنده ادعایی در نقد مسائل اجتماعی ندارد اما به خوبی توانسته است بسیاری از مشکلات سیاسی، اجتماعی و فرهنگی زمان خود را بازتاب دهد و طبقات مختلف جامعه را به تصویر بکشد.
ویژگی دیگری که هم نقطهی قوت کتاب است و هم پاشنه آشیلاش، تیپسازیها و شخصیتپردازیهای آن است. برخی از کاراکترها بسیار پر جان و جذبه از کار درآمدهاند؛ شاید فراموشنشدنیترینشان، اسدالله میرزا باشد، با آن تکیه کلام «مومنت» و شیطنتهای شیرینش. شخصیتی که بار اصلی طنز داستان را به دوش میکشد، هم لودگی میکند و هم آنجا که نیاز باشد عقل و درایت ویژهای از خود نشان میدهد. و چند دیالوگ بسیار به یاد ماندنی دارد، مانند:
«من هم روزگاری مثل تو بودم... خیلی احساساتی، خیلی ملانکولیک، اما روزگار عوضم کرد. جسم آدم توی کارخانه ننه آدم درست میشود اما روح آدم توی کارخانه دنیا».
شخصیت کلیدی دیگر، دایی جان ناپلئون است که بچههای فامیل این لقب را به خاطر علاقه و عشقش به ناپلئون بناپارت، به او دادهاند. مردی سادهلوح که یادآور دنکیشوت و نماد افرادی است که تمام فکر و زندگیشان در سایهی باور به تئوریهای توطئه قرار گرفته است. این یکی از نقاطی است که انتقادهایی را متوجه پزشکزاد کرده است چرا که داستان را به نوعی پیش برده که گویا تمام این باورها بر اساس خیالپردازیهای بیمارگونه دایی جان و مقایسه نابهجای خودش با ناپلئون ایجاد شده است و اشارهای به زمینههای تاریخی موثر بر شکلگیری این دست باورها نمیکند.
در کنار این پرداختهای قوی برای شخصیتهای مرد، کاراکترهای زن بسیار ضعیف از کار درآمدهاند. زنهای این رمان افرادی ضعیف تصویر شدهاند که یا در حال گریه و زاریاند (مانند لیلی و مادر سعید) یا بدون ذرهای فکر در حال داد و فریاد هستند. بیشترشان به عنوان ابزارهایی جنسی به نمایش به درآمدهاند، یا شهوتپرستاند (مانند زن شیرعلی قصاب) و یا بازیچهی لذتهای جنسی مردان هستند. و غیر از عزیزالسلطنه که گاهگاهی پایش به ماجراها باز میشود بقیه کاملا در حاشیه ماندهاند.
اما شاید آنچه که بیش از همه باعث شناخته شدن و ماندگاری این اثر شد، سریالی است که ناصر تقوایی در سال 1355 از روی آن ساخت و بازی درخشان افرادی مانند غلامحسین نقشینه و پرویز صیاد (به ترتیب در نقشهای دایی جان ناپلئون و اسدالله میرزا) این شخصیتها را برای همیشه در قلب و ذهن بینندگانش ثبت کرد.
این پست را برای «چالش کتابخوانی طاقچه» نوشتهام و میتوانید این کتاب را از طریق لینک زیر از طاقچه دریافت کنید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: بیروت ۷۵
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه 1401: برنامه ریزی به روش Bujo
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: انسان در جستجوی معنا