درباره هولدن کالفیلد و تجربه‌ی مشترک نوجوانی

ناطور دشت، اثر به‌یادماندنی جروم دیوید سلینجر معروف، از آن دسته رمان‌هایی است که همیشه و در هر زمانی می‌توان در بخش پرفروش‌ترین‌های تمام کتاب‌فروشی‌ها پیدایش کرد. این نکته زمانی جالب‌تر می‌شود که متوجه شویم ناطور دشت در اصل بیش از ۷۰ سال پیش نوشته شده، اما هنوز هم از جمله رمان‌های پرطرفدار است. رمان ناطور دشت -یا ناتور دشت- قصه‌ی پسری نوجوان به نام هولدن کالفیلد را روایت می‌کند، نوجوانی که هر خواننده‌ای بدون تردید رگ و ریشه‌ی رفتارهای عصیان‌گر و خودمتفاوت‌پندارانه‌اش را می‌تواند در دوران نوجوانی خودش و یا اطرافیانش جست‌وجو کند.

[معرفی این رمان را به قلم مریم شعبانی، نویسنده‌ی وبلاگ طاقچه، می‌خوانید.]


نام ناطورِ دشت را از زمانی که تنها یک کودک بودم، شنیده بودم، اما با تلفظی اشتباه! تا زمانی هم که خود کتاب را خواندم، نمی‌دانستم نام صحیح کتاب در واقع ناطورِ دشت است و نه «ناطورْ دشت». همیشه هم برایم سوال بود که این نام چه معنایی دارد و زمانی که رمان را خواندم، فهمیدم که ناطورِ دشت بودن در واقع آرزوی هولدن است. هولدن کالفیلد شاید بازتابی از تمام ما در نوجوانی باشد، زمانی که تازه قرار است پا در جهان مخوف و مبهم بزرگسالان بگذاریم و احساس می‌کنیم به کلی با تمام آن‌ها بیگانه‌ایم، زمانی که از پدر و مادرمان گرفته تا مدیر و معلمان مدرسه، به ما دیکته می‌کردند که در آینده باید چه‌کاره شویم و تقریبا در اکثر مواقع، چیزهایی که آن‌ها می‌گفتند با خواسته‌ی خود ما از زمین تا آسمان تفاوت داشت. هولدن هم دلش می‌خواهد نگهبان یا «ناطور» یک دشت باشد، دشتی که فقط بچه‌ها در آن حضور دارند و بازی می‌کنند.

روند داستان در ابتدا ممکن است کمی کند به نظر برسد. من هم زمانی که شروع به خواندن کتاب کردم، چند دفعه‌ای آن را کنار گذاشتم و کتاب در مجموع به نظرم خسته‌کننده بود، اما به واسطه‌ی شهرت زیاد آن، تصمیم گرفتم ادامه دهم و پس از اینکه کتاب را خواندم، فهمیدم که ارزش یک‌بار خواندن را داشته است. البته که این روند کند ممکن است به این دلیل باشد که هولدن، قهرمان داستان، مشغول تعریف کردن ماجراهایی که تنها در طی سه روز بر او گذشته برای یک روانکاو است. در این‌جا اما این روانکاو، مایی هستیم که مشغول خواندن کتاب شده‌ایم.

شخصا از میان نویسندگان آمریکایی که در چنین سبک و سیاقی می‌نویسند چارلز بوکوفسکی را ترجیح می‌دهم، اما آن‌چه رمان ناطور دشت را مشهور کرده، شخصیتی است که سلینجر با قلم آمریکایی واقع‌گرایانه اما ویژه‌ی خودش از یک نوجوان سرکش می‌سازد. در رمان‌های بوکوفسکی عمدتا با فردی غرق‌شده در بحران میانسالی مواجه هستیم، اما در ناطور دشت پای یک نوجوان در میان است که شاید اگر در مواجهه با چنین نوجوانی نکات موجود در بطن کتاب جدی گرفته شوند، هولدن و امثال او در میانسالی گرفتار سرنوشت شخصیت‌های رمان‌های بوکوفسکی نشوند.

دومین شخصیت ادبی جهان

هولدن کالفید از آن دسته شخصیت‌های تخیلی است که چه ناطور دشت را دوست داشته باشیم و چه نه، همیشه در گوشه‌ی ذهنمان جا خوش خواهد کرد؛ بی‌دلیل نیست که این شخصیت به عنوان دومین شخصیت ادبی جهان شناخته شده است. هولدن که وضعیت و مشکلات خود و خانواده‌اش را به شکلی بی‌حوصله و البته با لحنی کاملا خودمانی شرح می‌دهد، باعث می‌شود حتی اگر در نوجوانی شخصیتی شبیه به او را تجربه نکرده باشیم، او را درک کرده و چه‌بسا با او همذات‌پنداری کنیم. یکی از نکاتی که رمان ناطور دشت را برجسته می‌کند شاید همین موضوع باشد؛ درک کردن نوجوانی که دوست ندارد شبیه دیگران باشد، از ترس نمراتش حاضر شده از پدر و مادرش فرار کند و تنها به دنبال این است که جایگاه خودش را در این دنیای پر از هرج‌ومرج پیدا کند، ممکن است باعث شود خودمان از چنین رفتاری با یک نوجوان دیگر پرهیز کنیم.

دانلود کتاب ناطور دشت

کتاب صوتی ناطور دشت با ترجمه‌ی مهدی آذری و مریم صالحی و با صدای آرمان سلطان‌زاده و به‌همت نشر آوانامه منتشر شده است. این نسخه را می‌توانید از طاقچه خرید و دانلود کنید.

https://taaghche.com/audiobook/44717/%D9%86%D8%A7%D8%B7%D9%88%D8%B1-%D8%AF%D8%B4%D8%AA