خودت باش!


Be yourself but who are you?
Be yourself but who are you?


خودت باش اما تو که هستی؟
شاید این جمله رو زیاد شنیده باشید که خودتون باشید اما سوال اصلی اینه که اصلا شما که هستید؟

یکی از مقطع هایی که ممکنه با این سوال مواجه شوید، زمان انتخاب شغل یا انتخاب رشته است، کاری که شاید برای مدتی طولانی قصد سرمایه گذاری روی آن را داشته باشید و قرار باشد برای روزهای طولانی بخش بزرگی از زندگی روزانه شما را در بربگیرد.
در این مقطع حس می کنید انگار مثل یک عروسک خیمه شب بازی بین آسمان و زمین معلقید و نمی‌توانید هیچ کدوم از این طناب ها را رها کنید و خودتان رو آزاد کنید.

در این مسیر خودشناسی بیشترین کمک را به ما خواهد کرد که اگر یک بار مزه آن را بچشید، نمک گیرش می شوید و با وجود تمام مشقت های راه، ناخوآگاه در مسیر رسیدن به یک لقمه دیگر قدم برمیدارید.

یک سری افراد سعی کردند با در اختیار گذاشتن تجربه ها و دانش شان این مسیر رو کمی آسانتر کنند اما در نهایت قرار است تنهای تنها به کشف خود بپردازید.


یک از اولین قدم ها شناخت لذت‌های خود می باشد که می توانید با بازگشت به دوران کودکی و مرور خاطرات خود آن ها را شناسایی کنید و دلیل آن ها را برای خود یادداشت کنید.

اما گاهی ما خودمان را در برخورد با دیگران می شناسیم که حسادت یا غبطه یک از آن‌هاست. در واقع وقتی حسادت‌مان را با دقت و جزییات بیشتری بررسی می‌کنیم، متوجه می شویم که دچار فقدانی هستیم پس با درک این نکته به اندیشیدن درباره راهکارهایی برای پرکردن این خلا میپردازیم.

سپس همه ایده آل ها و تصوراتی که در مورد شغل‌تان دارید، یادداشت کنید. این گونه می توانید ارزش های خود را بشناسید و آن ها را اولویت بندی کنید.

بهتر است روی شغل خاصی کلید نکنید. فقط یک شغل خاص یا یک فرد خاص نخواهند بود که شما عاشقش شوید. گاهی به خاطر محدودیت های خودمان یا منابع مان مجبور به انتخاب های دیگری خواهیم بود. پس با بررسی، شناخت و تقویت ویژگی های آن شغل، تعلقات ما به آن کاهش می یابد و متوجه می‌شویم که آن چه واقعا می خواهیم در جاهایی بسیار فراتر از آنچه تاکنون در نظر داشته ایم نیز وجود دارند.

(البته ممکن است این نوع کلید کردن روی یک شخص خاص هم صورت بگیرد که با همین تمرین، متوجه فرد مناسبی برای ارتباط خواهیم شد.)


در ادامه لیست لذت های دوازده گانه را بررسی می کنیم که با پیدا کردن مصداق های آن ها در زندگی خود می‌توانید سه مورد از اولویت های خود را تا حدودی بشناسید.( چند نمونه به عنوان مثال آورده شده اند.)

1. لذت پول درآوردن

2. لذت زیبایی

  • لذت بردن از پوشیدن لباس های رنگی
  • لذت داشتن استفاده از خودکارهای رنگی

3. لذت خلاقیت

4. لذت فهم

5. لذت ابراز خویشتن

  • وقتی کاری انجام می دهم، میخواهم به دیگران بگویم که آن را من انجام داده ام.
  • دوست دارم دیگران نظرات من را جویا شوند و لحاظ کنند.

6. لذت فناوری

7. لذت یاری دیگران

8. لذت رهبری

9. لذت تدریس

  • لذت بردن از متوجه اشتباه کردن دیگران
  • لذت بردن از انتقال اطلاعات و علم خود به دیگران

10. لذت استقلال

  • لذت بردن از رانندگی
  • لذت بردن از زندگی در یک شهر دیگر به صورت مستقل

11. لذت نظم

  • لذت بردن از تمیز نوشتن تکالیف مدرسه
  • لذت بردن از مرتب کردن وسیله‌ها

12. لذت از طبیعت

  • لذت بردن از گوش دادن به صدای طبیعت
  • لذت بردن از تماشای طلوع و غروب آفتاب


خب در ادامه می توانید با توجه با اطلاعاتی که به دست آوردید، لیستی از شغل های مورد نظرتون را داشته باشید و و دلیل انتخابتان را هم ذکر کنید.

مرحله بعدی، یافتن حس و حالتان در هر شغل می باشد. این که مشاغل چگونه می‌توانند پاسخگوی لذت‌های مورد نظر ما باشند و هر کاری چه جنبه‌های لذت بخشی دارد؟

اما در نهایت از هرچه بگذریم، سخن دوست خوش تر است.

می خواهیم بدانیم که چگونه مرگ آگاهی به زندگی شما معنا و جهت می دهد؟

استیو جابز در سخنرانی فارغ التحصیلی دانشجویان استنفورد جمله‌ای را بیان کرده است:
" من هر روز به مدت سی وسه سال این سوال را از خودم می‌پرسیدم که «اگر امروز، آخرین روز زندگی تو باشد باز هم همین کاری را انجام می‌دهی که الان در حال انجام آن هستی؟» و اگر جواب من برای چند روز متوالی «نه» بود، متوجه می‌شدم که باید تغییری ایجاد کنم."

در واقع آگاهی داشتن و اندیشیدن به اینکه قرار است روزی بمیریم، به ما کمک خواهد کرد تا اولویت‌های زندگی‌مان را تعیین و تکلیف کنیم. مرگ آگاهی می تواند راهی برای یافتن هدف مهم زندگی‌مان شود.

با داشتن همیشگی افق نابودی و نیستی در ذهنمان به دنبال مسیری خواهیم بود که اگر در بین راه هم وقتتان تمام شود، همچنان آنی باشد که به نظرتان ارزشمند است. بد نیست این احتمال را هم در نظر بگیریم که ممکن است اصلا به مقصد نرسیم.

پس دوباره به اهمیت این جمله شاید به ظاهر انگیزشی پی میبریم «سعی کن که در مسیر خود لذت ببری، نه در هدفی دوردست.»

تحلیل شغلی کاری بسیار زمان‌بر است پس چسبیدن به یک شغل شتاب‌زده چه بسا نتیجه عکس دهد. همچنین درک می‌کنیم که این کاری والا، حساس و اصیل است که سعی کنیم دریابیم که شایسته‌ترین کاری که در فرصت کوتاه عمرمان بر زمین می‌توانیم انجام دهیم، چیست.


این متن براساس نکات و برداشت‌های من از کتاب «شغل مورد علاقه» نوشته آلن دوباتن، ترجمه محمدمهدی حاجی بیگلو نوشته شده است.