یک کتاب دوست نگران محیط زیست.
سرگذشت ندیمه، کتابی که نباید بخوانید.
قرنهاست تفاوت میان زنان و مردان عامل تبعیضهایی علیه زنان شده است. زنان به مدد حکمرانی بلامنازع دین و حکومت مردان، شهروندان درجه دو محسوب شده و مهمترین اثرشان بر زمین زاییدن فرزندانی نیکو بوده است؛ یعنی زنان مهم تاریخ پیش از این که انسانی باشند ، مادران کسی بودهاند.
زایش و قدرت زایندگی تمایز ندیمههای مارگارت اتوود با سایر زنان این کتاب است. جهان کتاب به سبب انقلابی واپسگرا تبدیل به دنیای کاملا مردانه، مذهبی و متحجر شده است. سرگذشت ندیمه، داستان زندگی ندیمهای به نام جون است که به خاطر سکونت در منزل فوردها، با نام آف فورد شناخته میشود.
کتاب همانطور که در ژانر خود جایزه برده است، علمی تخیلی است.
از نظر داستان پردازی کتاب با توصیفهای طولانی و نه در خدمت پیش برد داستان همراه است. نویسنده خواننده را تشنه دانستن اساس دنیا وامیگذارد و با چشمانی بسته و در لفاف کلمات پیش میبرد، به گونهای که به مانند یک کرگدن تنها میتوانید پیش پای خود را ببیند:
شروع کتاب: «در اتاقی میخوابیدیم که زمانی سالن ورزش بود. روی کف چوبی لاک و الکل خورده سالن خطوط و دایرههایی دیده میشد که در گذشته برای مسابقات کشیده بودند. حلقههای تور بسکتبال هنوز بود، اما از خود تور ها خبری نبود...»
داستان از بعضی جهات برای ما، ساکنین خاورمیانه (چه ایرانی و چه افغان) نه چندان تخیلی که بیشتر مرور خاطرات است و بیش از آن که بتواند با راوی خود، رویکردی زنانه به سایر افراد اضافه کند، با ترسیم فضایی کاملا سیاه و سفید به یک بازیپردازی بی مایه رسیده است. چیزی شبیه به خوردن تهوع یک ذهن مسموم.
ما آینه چیزی هستیم که از آن متنفریم. و در زمان تنفر از چیزی، عملکرد معطوف به آن مسئله داریم. مانند زنان فمینیستی که از مردان متنفرند، اما رفتار مردانه به خود میگیرند. در این میان خلق یک اثر بر پایه نفرت، نمیتواند عامل خلق هیچ اثر هنری باشد. هیچ تصویر ضد جنگی با تنفر از جنگ خلق نمیشود، چرا که خود این تنفر یک جنگ است. با تنفر دنیایی متهوع خواهیم ساخت، زشت و دوستناداشتنی. در حالیکه هدف اول داستان و فیلمی، سرگرمی است. ایجاد سردر گمی متناوب برای مخاطب و ندادن اطلاعات و کورکورانه پیش بردن چه لذتی به مخاطب میدهد. پس از آن رسالت داستان کاشتن بذر یک فکر است، یک چرایی؛ اما چطور میتوانیم با ایجاد انزجار بذری بکاریم؟
در پویش کتابستان طاقچه شرکت کردهام چون به نظر من اشتراک گذاری تجربه مطالعات (حتی کتاب بد) ارزشمند است. اما همیشه هم نمیشود از کتابهایی که دوستشان داشتهایم بنویسیم، من کتاب متاخری که خواندهام را بازبینی کردم و نگاه خودم را در مورد آن نوشتم. اما کتابی که دوست دارم و خیلی پیشتر خواندهام و نویسنده زن آن را ستایش میکنم را به خواننده گرامی این پست پیشنهاد میکنم. در طاقچه بخوانید:
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: آدمخواران
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه 1401: برنامه ریزی به روش Bujo
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش اسفند ماه طاقچه: «جایی که خرچنگها آواز میخوانند»