سیزده 13
داستانی نوشته علی میرصادقی که خود در رشته روانشناسی تحصیل و کار کرده است.
داستان درمورد دانش آموزی به اسم علی است که زندگی روزمره خود را بیان می کند و طی اتفاقی وارد یک سرزمین خیالی میشود و باید سفر خود را به انتها برساند تا از آن خارج شود. خود آقای میر صادقی در مورد آن می گوید سیزده یک کتاب نیست،یک داستان نیست،یک سفر است که هر کس می تواند به شیوه ی خودش ،آن را به پایان برساند. سیزده یک کتاب انگیزشی است.
علی که تقریبا از همه چیز ناراحت است و حوصله هیچ چیزی را ندارد و دائم به همه نق میزند که یه روز صبح که از خواب بیدار می شود متوجه می شود کسی در خانه نیست و مدرسه اش دیر شده،زمانی که به مدرسه می رسد متوجه می شود انگار کسی نیست به خود می گوید شاید امروز تعطیله اما متوجه می شود که دانش آموزان نیستند سر کلاس که وارد می شود متوجه میشود که معلم کسی دیگر است و یک پسر و دختر در کلاس هستند .علی سردر گم از اتفاقات اطراف وارد اتاق مدیر میشود علی کسی را نمی شناسد به او توضیح می دهند که به سرزمین نقستان آمده وآنقدر خوب بوده که که بهش کارت طلایی داده اند .
در مدرسه علی ، حسین را می بیند ،حسین هم مدرسه ای علی و یک کلاس بالاتر است حسین که یک روز زودتر از علی آمده ،قوانین را برای او توضیح می دهد.علی می فهمد اینجا دیگر نیازی به درس خواندن نیست و همه آنجا بیست میگیرند و بدون آزمون وارد دانشگاه میشی و هرچقدر بخوای می توانی پول دریافت کنی و اینجا فقط فست فود می خوری.
ابتدا از آنجا لذت می بردند اما بعد از مدتی حسین و علی از اوضاع خسته می شوند و دلتنگ خانواده.در آن شهر هیچ هدفی نیست کسی تلاش نمی کند و اصلا زندگی در آنجا مفهومی ندارد.
با آشنایی بچه ها با آقای جعفری ،آنها را به سمت شهر ممنوعه و پیرمردی که راه رفتن از این شهر را می داند راهنمایی می کند. شهر ممنوعه جایی است که افرادی که قوانین را می شکنند به آنجا می فرستند.
با رفتن به شهر ممنوعه بچه ها پیرمرد را پیدا می کنند و با آنها زیر درخت آرزوها قرار می گذارد.
پیر به آنها می گوید مسیر راحتی نیست و سفر طولانی در پیش دارند، برای خلاصی از این شهر اول باید واقعا آن را بخواهند و به سیزده 《ت》 نیاز دارند باید سیزده درس را که با ت شروع می شود را یاد بگیرند و آزمون ها را طی کنند.
علی وحسین طی فراگیری آموزشها با افراد ی آشنا شدند،به خیلی ها کمک کردن و تعداد زیادی را با خود همراه کردند و باعث آشتی کردن آدم ها با خودشون شدند.با آموختن و عمل هر درس بر تعداد کسانی که خواهان تغییر بودند بیشتر می شود.
و اما سیزده قدم پیر به شرح زیر است:
سیزده 《ت》:
- تشخیص و پذیرش:انسان باید تشخیص دهد که چه چیزهایی دارد و کدام یک را می تواند تغییر دهد و کدام یک را نمی تواند.پس آنچه را که دارد باید بپذیرد و دوستش بدارد و در مقابلش تسلیم شود.
- تسلط:قدرت تسلط می گوید قبل از به راه افتادن باید باور کنی فرمان ذهنت،قدرت بدنت،همگی تحت اختیار تو هستند و تو به همه آنها تسلط داری.یکی از نشانه های تسلط این است که فعل 'نمی توانم'را دیگر استفاده نکنید.
- تخیل:در خیال آوردن آن چیزهایی که می خواهی شوی و نیستی.اگر فاصله تخیل و تصمیم زیاد شود انسان در برهوت کاهلی باقی مانده است.
- تصمیم: وقتی آنچه را در ذهن تخیل کردی و تفکر کردی ،گزینه ای را انتخاب کنی و دست به کار شوی.
- ترتیب:بعد اول ترتیب ،تمیزی و نظم پیرامون شماست و بعد دوم برنامه ریزی کردن.
- تلاش:همه می دانیم که برای موفقیت باید تلاش کنیم و جای نگاه کردن می توان تلاش کرد.
- تشکر:شکر کردن از خدا و هر کس که برای تو کاری انجام داده است و انتظار نداشتن از بقیه به خاطر کمک هایی که انجام می دهی.
- تغییر:باید تغییر را بپذیریم ،وقتی مرحله اول تغییر را بپذیرم،تغییر آغاز می شود و با شکست نباید دست از تغییر برداشت.هر چقدر بیشتر دست به تغییر بزنید اراده ی شما فزونی می یابد.
- تفکر مثبت:همیشه دیدن نیمه پر لیوان هنگام سختی ها.ایمان داشتن به خودتان و به قدرت وجودتان در زمانی که همه شما را رها کرده اند.
- تعلق:هر تعلقی که انسان را از خودش،راهش،ماموریتش،اصلش،رویای سرنوشت و خدایش دور کند باید آن را رها کند.آینده و تمام متعلقاتش را رها کنید تا به امروز تعلق پیدا کنید و یادتان باشد که رمز بهروزی ،امروزی است.
- تاب: رمز پیروزی در عصر حاضر،ادامه دادن و خسته نشدن و دوام آوردن است.
- تکامل:به تدریج کامل شدن و به کمال رسیدن ،یعنی هرروز آموختن و فراگرفتن.
- و اما سیزدهمین 《ت》،هرکس این راه را باید خود بپیماید و آن را پیدا کند و نزد خود نگه دارد.
قسمتی ازمتن کتاب:
عکس پروفایلم جانی دپ است. اینطوری فقط پدر جانی دپ نگران می شود که بچه اش صفحه دارد،آن هم با دوازده فالور امین و محرم که معلوم نیست چی منو فالو میکنن؟!تا حالا به غیر از یک پست که راجع به خدا بود و ترسیدم،بقیه را لایک نکردم.لایک نکردن من از نظر روانشناس ها ،احتمالا یک جور کینه جویی نسبت به آدم های احمقی است که در عین بدبختی با اسمایل هایشان ،برای هم فیلم بازی می کنند.
سیزده داستانی است برای یادگیری مسیر برای داشتن هدف،مهارت و تلاش و راه رسیدن به مقصد که می توان آن را فرا گرفت.وقتی با کتاب همراه می شوید شما نیز با داستان مراحل را طی می کنید و خود درگیر ت سیزدهم می شوید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: وحشی
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: کوری
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه؛ بر جاده های آبی سرخ