دانشجوی کامپیوتر | شطرنجباز سابق | علاقهمند به کتاب | برنامه نویس | دیجیتال مارکتر | مشتاق به جامعهشناسی | و در اینجا، دربارۀ چیزهایی که برام جالبه، مینویسم
نگاهی به کتاب "ازدواج بدون شکست" از ویلیام گلسر
اگه به مطالعه کتابهای خودشناسی و روانشناسی علاقهمند باشید حتما با کتاب "تئوری انتخاب" از دکتر ویلیام گلسر آشنا هستید. نویسنده توانمندی که تالیفات بسیاری دارد و در واقع یک روانشناس هم هست. در این پست، میخوام خلاصه، جملاتی که خط کشیدم و برداشت آزاد خودم از کتاب "ازدواج بدون شکست" از دیگر آثار همین نویسنده رو باهاتون شِیر کنم.
این کتاب هم برای زوجهایی که ازدواج کردن مفیده، هم برای کسانی که در یک رابطۀ دوستی هستن و هم کسانی که در رابطه نیستند. متن من بیشتر روی جوونا تمرکز داره اما کتاب برای همۀ روابط مناسبه.
به اطرافتون نگاه کنید. آدمها دائماً درگیر روابط اشتباه و دعوا هستند و اساساً تا جایی ادامه میدهند که دیگر توانی برای ترمیم مشکلات گذشته ندارن. رابطه یاد گرفتنیه اما کجا به ما یاد دادن؟ مدرسه؟! دانشگاه؟! خانواده؟! دوستان؟! جواب متاسفانه؛ هیچجاست.
و ازونجایی که هیچ وقت منابعی بهشون معرفی نشده یا خودشون به دنبال این قضیه نبودن، بصورت تجربی و با وارد و خارج شدن در روابط کمکم تیپهای شخصیتی که بهشون میخوره یا نمیخوره رو میتونن تشخیص بدن. اما روش آزمایش و خطا خیلی دل شکستنها هم در پی داره! بازی کردن با احساسات خودشون و بقیه. به همین علت آدما خودشون باید دنبال یاد گرفتن باشن و خب اگه یاد نگیرید، سِیر شکست براتون انقدر تکرار میشه که حالتون از هرچی رابطهس بهم میخوره و از رابطه اشتباهی به رابطه اشتباه بعد تبعید میشید بدون اینکه هیچوقت بفهمید اساس مشکل از کجاست.
فهرست کتاب ازدواج بدون شکست
اول یه نگاهی بندازیم به فهرست این کتاب فوقالعاده:
فصل اول: ازدواج من یک معما است
فصل دوم: بحران هادی
فصل سوم: رهایی از روانشناسی کنترل بیرونی
فصل چهارم: داستان کارلین
فصل پنجم: رابطه بین نیازهای اساسی و خشنودی ازدواج
فصل ششم: رابطه جنسی بعد از ازدواج
فصل هفتم: پاسخ
فصل هشتم: دنیای مطلوب ما عشق را تحکیم میکند
فصل نهم: هستۀ ژنتیکی شخصیت ما: شدت نیازهای ما
فصل دهم: تنها رفتاری که میتوان آن را کنترل کرد، رفتار خودمان است
فصل یازدهم: رفتار کلی
فصل دوازدهم: واکنشهای بعدی
فصل سیزدهم: خلاقیت، آخرین جزء تئوری انتخاب
فصل چهاردهم: ازدواجی موفق و خلاق
آقای گلسر رفتارهای صحیح، چگونگی واکنش به رفتار مقابل، عادت های بد و مخرب و ... رو در این کتاب میاد به روشی ساده و در قالب داستانهایی واقعی که در تکتک زندگی هر کدوم از ما ممکنه اتفاق بیفته، توضیح میده. گلسر در این کتاب، تاکید ویژهای به روی تئوری انتخاب ما داره و حرفش اینه تمام رفتارهای ما در ژن ما برنامهریزی شدهاند، میتونیم کنترل کنیم (کم و زیاد کنیم) اما در نهایت همون چیزی هستیم در اول بودیم. همین اول، میخواد یه نکته رو روشن کنه. شما فقط میتونید رفتار خودتون رو اصلاح کنید، نه رفتار دیگران رو!؛ دل نبندید به تلاش برای تغییر دیگران اما با اصلاح رفتار خودتون، به صورت مستقیم بر روی رفتار بقیه هم تاثیرگذارید.
+ تفاوت ما با دیگر موجودات چیه؟!
- یادگیری
حیوونا نیازی ندارن کسی بهشون یاد بده چجوری تولید مثل کنن، چجوری دنبال غذا باشن، چجوری از خودشون مواظبت کنن چون تو ژنِشون به صورت غریزی تمام اینها برنامه ریزی شده. درست برعکس انسانها که لازم دارن از نیازهای اولیه مثل غذا خوردن، حرف زدن ... تا رابطۀ جنسی رو فرا بگیرن. و این چیزیه که در ژن ما برنامهریزی شده: نیاز به یادگیری. ژنها نسل در نسل برنامهریزی میشن و رفتارهای ما رو شکل میدن. قابل تغییر نیستن اما قابل کنترل چرا.
قسمتی از مقدمۀ کتاب توسط مترجم، دکتر علی صاحبی:
... با این حال وقتی موضوع «رفتار» مطرح میشود، میتوان گفت به لحاظ رفتاری نیز با لوح سفید و ژن خالی از هرگونه اطلاعات به دنیا نیامدهایم. اگرچه آنچه در ژنهای ما برنامهریزی و از پیش تعیین شده بسیار عمومی و غیراختصاصیتر از برنامههایی است که روی ژن ماهیها یا پرندگان نوشته شده است، با این حال باید از همان برنامۀ کم و بسیار عمومی نوشته شده بر ژنهایمان تبعیت کنیم. از دیدگاه تئوری انتخاب مهمترین دستورالعملهایی که روی ژنهای موجود انسان نوشته شده است و هیچ راهی برای فرار از آن وجود ندارد و همگان از آن پیروی میکنند، پنج نیاز به ژنتیک و برنامهریزی شده است که باید تلاش کنیم در تمام طول عمر آنها را ارضا کنیم.
این نیازها عبارتند از: 1. نیاز به عشق و احساس تعلق 2. نیاز به آزادی 3. نیاز به پیشرفت و خودشکوفایی 4. نیاز به تفریح 5. نیاز به بقا و زنده ماندن
ترسیم نیمرخها بر اساس شدت نیازها: با شناخت پنج نیاز خود و همسرتون/دوستپسر/دوستدخترتون خیلی راحت میتونید بفهمید مشکل اساسی شما کجاست. یه کاغذ بردارید و این پنج نیاز رو برای خودتون و پارتنرتون مشخص کنید. امتیاز بندی کنید؛ از 1 تا 5. شمارۀ 1 (بسیار کم)، 2 (کم)، 3 (متوسط)، 4 (زیاد) و شمارۀ 5 (بسیار زیاد). نیمرخ شما یه عدد پنج رقمی میشه. برای مثال، اگر شدت تمام نیازها متوسط باشد، نیمرخ شما 33333 است، اگر شدت نیازهایتان بسیار زیاد است، اون عدد 55555 خواهد شد.
بعد ازینکه شدت نیاز خودتون و پارنترتون رو مشخص کردید، در هر کدوم از پنجتا نیاز بالا که اختلاف بیشتر از دوتا داشته باشید، مثلا در نیاز به آزادی شما 5 هستید و پارتنرتون 3، به مشکل میخورید چون نمیتونید همو درک کنید و این به علت، تفاوت در نیازهاتونه. و فکر نکنید اگه تفاوت دارید باهم، یعنی یه کدوم از شما مشکلی داره تو شخصیتش، اینطور نیست. فقط این نیاز کمتره. اصلا بحث من خوبم، تو بدی نیست. صحبت از نقش ژنهاست. یه مثال خود کتاب زده:
ماری به دلیل آنکه آنقدر که باید از سوی جیم محبت دریافت نمیکند و جیم به دلیل نیاز کمترش به محبت، برایش دشوار است علت نیاز بالای ماری به ابراز و دریافت محبت را درک کند.
درک کردن، بنظرم مهمترین شرط برای یک رابطهست که بخواد تداوم داشته باشه. یعنی چی؟ یعنی تفاوتها رو بشناسیم، بفهمیمشون و دربارهشون صحبت کنیم. قطعاً سخته؛ مگرنه آمار طلاق و دوستیهای متعدد و چندینباره (و بیسرانجام) بین دخترپسرا شایع نبود.
به قول خودِ گلسر:
به نظر ما، لزومی ندارد که یک زوج در تمامی نیازها با هم همخوانی داشته باشند تا بتوانند ازدواج موفقی را تجربه کنند. فقط باید بخواهند با یکدیگر دربارۀ نقاط ناسازگارشان صحبت کنند بدون آنکه یکدیگر را تحقیر کنند و هر یکی کمی صبر و تحمل به خرج دهد. اگر حوزۀ ناهمخوان و ناهماهنگ با یکدیگر را بپذیرند و طرف مقابل را درک کنند، بیشتر اختلافها حل خواهد شد.
خلاقیت در رابطه
خلاقیت نبض تپنده یک رابطهاست. سورپرایز کردن، رفتن به یک مکان جدید که تابحال نرفتید، شکستن تابوهایی که از بچگی تو مغز ما کردن از رابطه، خلاقیت در رابطه جنسی و ... همهش میتونه جزئی از خلاقیت باشه. استفاده از خلاقیت، رابطه رو شاداب نگه میداره. اجازه میده هربار که پیام میده یا همو میبینید، فارغ از تمام مشکلاتی که در زندگی روزمره باهاش دستوپنجه نرم میکنید، لحظاتی که باهمید بقیه چیزها رو فراموش کنید، بیاختیار لبخند بزنید و درون خودتون از اینکه باهاش هستید احساس خوشبختی کنید. رابطهتون رو زنده نگه دارید، شاید فردا برای اینکارها دیر باشه. گلسر میگه:
با وجود اینکه خلاقیت بحثی رمزآلود است، پایه و اساس تمام زندگی ما را تشکیل میدهد.
جملات زیبای کتاب ازدواج بدون شکست
بیشتر هم میشه دربارۀ این کتاب حرف زد اما بسنده میکنم به چند جمله که هنگام خوندن این کتاب مارک کرده بودم و لذت خوندن تمام کتاب رو به خودتون واگذار میکنم. :)
رفتارهای مخرب عبارتند از:
1. انتقاد کردن 2. سرزنش کردن 3. شکوه و شکایت کردن 4. غرغر کردن 5. تهدید کردن 6. تنبیه کردن 7. باج دهی برای کنترل کردن دیگری
از این رو این عادات را مخرب میدانم که اگر برای مدت طولانی اعمال شوند، زندگیهای زناشویی بسیاری را از بین میبرد.
فرض اصلی کنترل بیرونی این است که: اگر احساس ناخشنودی میکنم، من مسئول این احساس نیستم، بلکه دیگران و رویدادها و عوامل خارج از کنترل من آن را در من ایجاد کردهاند و مقصرند یا دست خودم نیست، بلکه مغز من به لحاظ ساختاری یا شیمیایی به گونهای است که بدون آنکه بخواهم، این مشکل را ایجاد میکند.
شما میتوانید بیشتر از موفقیتهایتان درس بگیرید تا از ناکامیهایمان. تاسف بر شکستهای گذشته اتلاف وقت گرانبهایی است که باید صرف آفریدن حالِ رضایتبخش شود.
گفتگو کردن تنها راه حل مشکلات مربوط به نیاز به آزادی است. اگر طرفین نپذیرند که هریک به مقدار معینی آزادی نیاز دارند، زندگیشان رنگ رضایت و خشنودی نخواهد دید.
افرادی که به شدت عاشق یکدیگرند، با رضایت خاطر به یکدیگر آزادی میدهند و کاملاً در عشقشان احساس امنیت میکنند و به راحتی فضای آزاد مورد نیاز را در اختیار یکدیگر قرار میدهند. باید بدانم وابستگی عاطفی نیز یک رفتار کنترلگرانه است. با یادگیری تئوری انتخاب به ما کمک میکند چگونه فضای خالیِ نبودِ همسرمان را پر کنیم.
رفتارهای پیوند دهنده:
1. گوش کردن 2. حمایت کردن 3. تشویق کردن 4. احترام گذاردن 5. اعتماد کردن 6. پذیرفتن فرد همانگونه که هست 7. گفتگوی همیشگی بر سر اختلافات
ایجاد و نگهداری رابطه برای خشنودی ما بسیار حیاتی است و به محض این که مشکلی ایجاد شد باید با گفتگو و مذاکره آن را حل کرد.
لازم است که نگاهمان را عوض کنیم، بدین معنا که همۀ ما چه زن و چه مرد از هوش و ذکاوتمان استفاده کنیم و در صورتی که روش کنونی در زندگی جواب نمیدهد، روشمان را تغییر دهیم.
طبق تئوری انتخاب پذیرفتهام که فقط میتوانم رفتار خودم را کنترل کنم.
عاشق بودن نیازمند توجه و دقت بسیار زیاد است.
ازدواج محدودکنندهترین شرایطی است که یک انسان میتواند برای خود تصور کند.
هنگامی که عشقم را کاملاً به او نثار میکنم، دیگر علاقهای به نگاه کردن به فرد دیگری ندارم، اما همچنان آزادم، زیرا به انتخاب خودم، منحصراً با او خواهم ماند.
اما آنچه به تداوم رابطۀ جنسی رضایتبخش منجر میشود، دوستی و صمیمیت میان زوجین است.
با همسرتان همانطور رفتار کنید که با بهترین دوستتان رفتار میکنید.
اگه این نیمنگاه :دی به کتابِ "ازدواج بدون شکست" برای شما مفید بود، ممنون میشم با بقیه دوستانتون شِیر کنید و برای بیشتر دیده شدن، این پست رو لایک کنید و اگه کتابهای مفید دیگری در این موضوع مطالعه کردید، حتماً برام بنویسید.
مطلبی دیگر از این انتشارات
کی تا حالا اشعه سبز رو دیده؟
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: سفر
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: «وصیتها»