چالش كتابخواني طاقچه: زايو

این نوشته برای چالش کتابخوانی 1400 طاقچه در ماه تیر نوشته شده است و شامل نظر شخصی و خلاصه‌ای از کتاب زایو نوشته‌ی مصطفی رضایی کلورزی است. در نوشتن این یادداشت تلاش بر این بوده است که داستان کتاب لو نرود تا همچنان برای کسانی که قصد خواندن کتاب را دارند جذاب باشد.

چالش این ماه طاقچه، خواندن کتابی درباره‌ی شیوع یک بیماری بود و برای این ماه من تصمیم گرفتم –حالا که امکان آن وجود دارد- یک کتاب ایرانی را برای خواندن انتخاب کنم. کتاب زایو، درباره‌ی شیوع و گسترش یک بیماری به اسم زایو است که نام خود را از ساختار و شکل ظاهری خود گرفته است که به صورت دو زد (Z) در هم پیوسته است هرچند توضیحات کتاب در این باره کافی به نظر نمی‌رسد!

داستان این کتاب در آینده (حدود 20 سال بعد) اتفاق می‌افتد. شخصیت اول داستان و قهرمان آن یک ایرانی است که استاد دانشگاه است و درباره‌ی ویروس اطلاعات زیادی دارد، اطلاعاتی بیش از تمامی دانشمندان دنیا! نویسنده به گونه‌ای در داستان از کلیشه‌ی برعکس استفاده کرده است. در این داستان ایران از جایگاه سیاسی و علمی فوق‌العاده‌ای برخوردار است. تکنولوژی ایران با بیشتر کشورها قابل مقایسه نیست. حتی در جایی اشاره می‌شود که هواروهای (معرفی این مضمون در کتاب نیز گنگ است اما در طول داستان متوجه می‌شویم که هواروها اتوموبیل‌های پیشرفته‌ای هستند که به جای حرکت در خیابان در ارتفاع‌های مختلف حرکت می‌کنند) ایران خودرو بسیار پیشرفته‌تر از هواروهای بنز هستند. شاید این مسائل تا 20 سال آینده قابل دستیابی باشند و یا اگر داستان فضاپردازي بهتری داشت این مسائل در بستر داستان باورپذیر می‌نمود اما بیان آن‌ها به صورت گذرا و تک جمله‌ای بدون فضاسازی بیشتر یک گزاره‌ی طنزگونه به نظر می‌رسد تا یک گزاره‌ی جدی که می‌خواهد دید همه را نسبت به ایران و ایرانی عوض کند (اگر فرض کنیم یکی از اهداف داستان و نویسنده چنین چیزی است). همچنين داستان به صورت كليشه‌اي به مباحثي مانند فقر، اختلاف طبقاتي، دين برتر، كشور خونخواري كه با ديگر كشورها متحد نمي‌شود و... اشاره مي‌كند.

طرح داستان پر از ایده‌هاي نو و جدید است که هر کدام به خودی خود خلاقیت بسیاری دارند. مشخص است که برای قسمت‌های علمی کتاب زحمت زیادی کشیده شده است و قسمت‌های تخیلی و مرتبط با آینده نیز به خوبی ساخته و ايده‌پردازي شده‌اند اما در مرحله‌ي پرداخت كتاب ضعف‌هاي زيادي دارد. در بسياري از موارد براي تحميل نظر خود مجبور به تكرار چندباره‌ي يك حرف به زبان‌ها و بيان‌هاي مختلف شده است و برخي از مواردي كه نياز به توضيح بيشتر داشته‌اند را سربسته رها كرده است. مورد قابل توجه ديگر ايرادهاي نگارشي و املايي در كتاب است كه تعداد آن‌ها نيز كم نيست.

مثال‌هايي از اين ايرادها و ضعف پرداخت در زير آورده مي‌شود:

"یکباره گوله‎‌ای دیگر در فاصله‌ی یک متری او به زمین اصابت کرد..."

"-حواست رو جمع كن، ساشا!

نام او ساشا بود."

"دكتر پارسا كه ميان چند نفر از محافظين به شدت حفاظت مي‌شد(!)، متوجه كف اتاق شد. جسد(!) چندتا از شورشي‌ها آنجا افتاده بود...نارنجک فقط چند دقیقه اونا رو گیج می‌کنه." بالاخره شورشی‌ها زنده‌اند يا مرده؟

روند کتاب نیز به دلیل توضیحات طولاني و خسته‎‌کننده در برخي موارد و نامفهوم بودن برخی قسمت‌هاي ديگر بسیار کند است و به سختی پیش می‌رود. همانطور که پیشتر هم گفته شد در برخی ایده‌ها خلاقیت‌هایی به چشم می‌خورد اما در برخی از قسمت‌ها شتاب‌زدگی و بی‌تجربگی نویسنده پررنگ‌تر از این خلاقیت‌ها خودش را نشان می‌دهد و خواندن کتاب را سخت می‌کند. علاوه بر این برخی از ایدئولوژی‌ها به نظر می‌رسد به سختی در بستر کتاب گنجانده شده‌اند و كمی فضای داستان را ثقیل می‌کنند. با اين حال با توجه به اين كه اين كتاب كتاب اول نويسنده است خواندن آن خالي از لطف نيست و براي من همين كه توانستم در ميان كتاب‌هايي كه براي چالش خوانده‌ام نام يك كتاب ايراني را نيز بياورم جاي خوشحالي دارد.


https://taaghche.com/book/23509