چالش مطالعهی طاقچه: انسان در جستجوی معنا
ویکتور فرانکل در این کتاب از تجربیاتش در اردوگاه کار اجباری برایمان میگوید.
این کار همراه با تبیین روانشناسانه موقعیت های روانی و انسان شناسانهی زندانیان بر پایهی مکتب او یعنی معنا درمانی است.
در ابتدا برای توصیف شرایط و امیدی که در بدو ورود به اردوگاه در دل داشتند مفهوم «توهم رهایی» را مطرح میکند.
محکومان به اعدام درست لحظاتی قبل از اجرای حکم به این فکر میکنند که حتما در واپسین لحظات نجات خواهند یافت و این همان توهم رهایی است ؛ که با ورود به اردوگاه و شروع تحقیر و توهین و رفتار های ضد انسانی در هم میشکند.
تمرکز کتاب روی شرایط روانی زندانیان با توجه به سبک زندگی ویژه شان است.
این روند با شناساندن مصائب زندگی اردوگاهی آغاز میشود.
غذای کم ، کار زیاد ، تحقیر ، توهین و شرایط غیرانسانی باور نکردنی که ایشان را نسبت به حوادث تلخ اطراف سِر میکند. گویی توان بروز احساسات را از دست میدهند برایشان فرقی نمیکند که یک نوجوان جلویشان جان بدهد یا از مردار دوستان تغذیه کنند یا برای نجات خود یا عزیزی جان دیگران را به خطر بیندازند ؛ آن ها سر و بی حس شدهاند.
این سیر نزولی تا جایی پیش میرود که به نوعی شأن انسانی خود را از دست میدهند و تنها به نیاز های حیوانی خود میاندیشند و نهایتا رویای یک غذای خوب را در سر میپرورانند.
البته او معتقد است از بین رفتن حیات والای انسانی صرفا محصول شرایط اردوگاه نیست و در نهایت به خود شخص بستگی دارد.
«کسی که چرایی برای زندگی داشته باشد با هر چگونگیای خواهد ساخت!»
حیاتی ترین چیز برای زندانیان امید به آینده بود و اگر این امید را از دست میدانند نه از نظر جسمی و نه از نظر روانی توانایی تاب آوری برابر شرایط را نداشتند و از بین میرفتند. واضح است اگر دلیلی برای مبارزه نداشته باشید بی معنا خواهد شد و رهایش خواهی کرد.
اعتقاد به مذهب و معنویت هم در تاب آوری اُسَرا و مقاومت در برابر تنزل یافتن تا مرتبه حیات نباتی نقش داشته است.
یکی از نکات جالب برای من این بود که شوخی در آن شرایط بغرنج رونق داشته و حتی نمایش ها و برنامه هایی برای بالا بردن روحیه که این نشان دهندهی اهمیت شوخی در همهی زندگی از جمله زمان مواجهه با سختی هاست که امروزه بعدا نفی یا انکار میشود یا استفاده از شوخی را در موقعیت های دشوار غلط و توهین آمیز میدانند.
« آماس پایت ذت چگونه درمان کردی؟ با گریه از بدنم بیرون راندم! »
فرانکل حیاتش در اردوگاه را زندگی موقت نامحدود تعریف میکند و بیان میکند که روز ها سخت تر از هفته ها میگذشتند و اینطور به نظر میآمد که یک روز از یک هفته طولانی تر است!
با پایان این زندگی موقت ، وضعیت روانی و رفتاری زندانیان رها شده هم قابل مطالعه میشود.
آن ها که بار ها این لحظه را در خواب و رویا و خیال تصور کرده بودند و بعد بالاجبار به زندگی وحشتناک خود باز گشته بودند ، نمیتوانستند آزادی واقعی را باور کنند آن را همچنان از جنس رویا هایشان میدانستند.
بخشی از این بی تفاوتی هم ناشی از بی حسیای بود که طی زندگی در دچارش شده بودند انگار حس خوشحالی را از دست داده بودند و باید این هنر را باز میآموختند.
بعد از عبور از این مرحله برخی از زندانیان آزاد شده تصمیم گرفتند با ظلم کردن به دیگران و انتقام گرفتن از فرصت آزادی مجدد استفاده کنند و مثلا دست به خشونت و هرزگی زدند.
در این قسمت مفهوم لوگوتراپی را معرفی میشود. لوگوتراپی یا معنادرمانی سبک روان درمانی فرانکل است که به معنی مواجهه با وضعی است که بیمار در آن معنای زندگی خود را بیابد.
یکی از کار هایی که لوگوتراپی برای بیمار انجام میدهد بیدار کردن مسئولیت پذیری در اوست ؛ زمانی که غرایز و سنت ها حذف شوند مسئولیت نمایان میشود.
او معتقد است که رسیدن به معنای زندگی راه های مختلفی دارید مثل بهره گیری از عشق و رنج.
همچنین بیان میکند که زندگی برای لذت جویی نیست بلکه برای معنا یابی است به همین خاطر است که در موقعیت هایی که رنجمان معنا دار است آن را میپذیریم.
البته باید در نظر داشته باشیم که قصد و توجه مفرط ما را از هدف دور و دورتر میکند ؛ پس نباید زندگی مان را از شکل طبیعی خود خارج کنیم و دنبال معنا بگردیم.
« زندگی مثل رفتن به دندانپزشکی است آدم منتظر دردناک ترین لحظات است در حالی که پشت سرشان گذاشته »
نسخه های مختلفی از این کتاب در طاقچه به صورت الکترونیکی و صوتی وجود دارد که شما را به مطالعه شون دعوت میکنم، لینکی که به اشتراک گذاشتم نسخهایست که خودم تجربه خواندنش را داشتم.
نازنین اکرمی
اوایل مرداد ماه ۱۴۰۱
مطلبی دیگر از این انتشارات
زندگی با دایی جان ناپلئون
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: اتحادیه ابلهان
مطلبی دیگر از این انتشارات
تجربهی کتابخوانی با چالش ۱۴۰۰ طاقچه