چالش مطالعهی طاقچه: بوستان سعدی
به نام خداوند جان آفرین | حکیم سخن در زبان آفرین
خداوند بخشندهی دستگیر | کریم خطابخش پوزشپذیر
این یادداشت برای شرکت در چالش مطالعهی اردیبهشت ماه طاقچه نوشته شده است.
بوستان سعدی (موضوع این یادداشت) را میتوانید در طاقچه به صورت صوتی یا متنی مطالعه کنید ؛ که البته من نسخهی صوتی را توصیه میکنم.
اردیبهشت قرار بود مجالی باشد برای عوض کردن رنگ زندگی با استفاده از شعر و من بوستان سعدی را انتخاب کردم که تا به حال سعادت مطالعهی کاملِ نسخهی اصلی آن را نداشتم.
بوستان نخستین اثر سعدی است و در ده باب حین سفر نوشته شده است.
اشعار بوستان وزن حماسی دارند اما محتوایشان غالبا اخلاقی-تربیتی است و به جهت همین محتوا میتواند انتخاب خوبی برای چالش این ماه تلقی شود.
سعدی در بوستان مدینهی فاضله یا آرمان شهر (جهان مطلوب سعدی) را ترسیم میکند.
این مهم مستلزم شرح حکمت نظری و عملی است.
منظور از حکمت نظری حقیقت پژوهی ، حقیقت شناسی ، مسائل معرفتی ، شناخت خداوند و... است سرفصل هایی مثل علم خداوند و امکان شناخت او، عشق و عرفان و... ذیل این بخش قرار دارند.
• چو سلطان عزَّت عَلَم برکشد | جهان سر به جیب عدم درکشد
اما حکمت عملی (که عموم مردم آثار سعدی را به این مضمون میشناسند) یعنی آشنایی با باید ها و نیاد ها در امور فردی و اجتماعی به طور کلی اخلاق و رفتار مثل تدبیر منزل و تعلیم و تربیت.
با توجه به این جنبه ها میتوان بوستان سعدی را نوعی کتاب درسی و یک آیین نامهی زندگی دانست.
تا اینجا بیشتر به محتوای بوستان اشاره شد اما این اثر از نظر هنری و ادبی هم شگفت انگیز و قابل تحسین است.
در ادامه مروری میکنیم بر ده باب بوستان:
باب اول در عدل و تدبیر و رای
• مشقت نیارزد جهان داشتن | گرفتن به شمشیر و بگذاشتن
حکایت ملک و روم و دانشمند اشاره به پوچی بعضی اعمال انسانی دارد ، کسی عمرش را برای رسیدن به جاه و مقامی صرف میکند و برای فرزندان و آینده شان تدبیر میکند غافل از اینکه دنیا همیشه به کام او پیش نمیرود و غیر قابل پیش بینی است...
باب دوم در احسان
• چو دشمن کرم بیند و لطف و جود | نیاید دگر خبث از او در وجود
در بخش پونزدهم از این باب نصایحی درباره لطف و نیکی کردن به همه مطرح شده که میتوان از آن آموخت با محبت میتوان خود را از خطر دشمن و بدخواه هم محفوظ داشت
باب سوم در عشق و مستی و شور
• فتد تشنه در آبدان عمیق | که داند سیراب میرد غریق
در بخش هفتم از این باب حکایتی آورده شده است که به ما یادآوری میکند عافیت در زندگی با ارزش است وگرنه «وقت مردن ساحل و دریا چه فرقی میکند» و آسانی بعد از تحمل سختی از راه میرسد.
باب چهارم در تواضع:
• عجب ناید از سیرت بخردان | که نیکی کنند از کرم با بدان
این حکایت، حکایت مردیست که برای حفظ آبرو و امنیت دزد شبگردی به ستایش او میپردازد و خود را مریدش معرفی میکند تا گیر نیفتد.
باب پنجم در رضا:
• به بدبختی و نیکبختی قلم | بگردید و ما همچنان در شکم
این بیت به جبر و تقدیر گرایی مربوط است و فضای این باب رضایت دادن به قضا و قدر و تسلیم شدن در برابر آن است.
باب شیشم در قناعت:
• خردمند مردم هنر پرورند | که تن پروران از هنر لاغرند
باید در خوردن که استعاره از توجه به مسائل مادی و دینوی در سطح زیست حیوانیست زیاده روی نکنیم و قناعت پیشه کنیم و به جای آن به حکمت و هنر عنایت کنیم.
باب هفتم در عالم تربیت:
• به سختی بنه گفتش ای خواجه، دل | کس از صبر کردن نگردد خجل
این باب بیشتر از بقیهی باب ها به پند و اندرز و ادبیات تعلیمی توجه دارد و این بیت نمونه ای از این فضاست
باب هشتم در شکر در عافیت:
• یکی را که در بند بینی نخند | مبادا که ناگه درافتی به بند
شکر ، عملی ارزشمند در دین و عرفان است که در خوشی و ناخوشی در فقر و غنا شایسته اس مورد توجه باشد. منظور از شکر در عافیت هم به نظر من همین است که انسان باید همواره به یاد خدا باشد نه این که فقط در ناخوشی ها به یاد او بیفتد و تقاضای کمک کند.
باب نهم در توبه و راه صواب:
•بسی تیر و دی ماه و اردیبهشت | برآید که ما خاک باشیم و خشت
این بیت مستقیما به موضوع این باب مربوط نمیشود اما برای خیلی جالب و آموزنده است.
این که در نظر داشته باشیم دنیا قبل از ما بوده و بعد از ما هم خواهد بود آن را در نظرمان تا حدی بی ارزش میکند پس شاید باعث شود کمتر حرص دنیا را بخوریم و در راه صواب حرکت کنیم و به فکر جهان باقی باشیم.
باب دهم در مناجات و ختم کتاب:
• برآرد تهی دستهای نیاز | ز رحمت نگردد تهیدست باز
و خداوند استغاثهی بندگانش را میشنود...
نازنین اکرمی
با تاخیر اوایل خرداد ۱۴۰۱
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه:کارعمیق
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتاب خوانی طاقچه: گتسبی بزرگ
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: شبهای روشن