چالش کتابخوانی طاقچه:انسان در جستجوی معنا
خب خب خب بعد از چند ماه کش و قوس فراوون و سلاملک های ریز با جلد عجیب غریبش تو قفسه های کتابفروشی ها و فروشگاه طاقچه بالاخره قسمت شد با داخل کتاب هم یه ماه اختلاط کنم داشته باشم :))))
با اینکه متنو تموم کردم ولی اینو به اول متنم اضافه میکنم : بدیهی است که همه این سخنان نظر شخصی بنده است و هر نظری ممکن است طی بازه چند روز تا چند ماه تغییر پیدا کند.
قبل از همه باید بگم اصلا پشیمون نیستم از خوندنش ، چون انتظار داشتم خیلی بیشتر از اینا کش بده موضوع رو ( حتی شاید بشه گفت کم مونده بود از اونور بوم بیفته )
به نظرم برای اینکه کتاب براتون قابل درک تر باشه با این سوالات تو ذهنتون کمی کلنجار برین : 1. انسان تا کجا میتونه تو بدترین شرایط حتی فراتر از حد تصورش دووم بیاره؟
2 . انسان تا کجا میتونه تو بدترین شرایط حتی فراتر از حد تصورش ارزش ها رو زیر پاش بذاره؟ 3 . انسانیت در واقع به چه چیزهایی گفته میشه؟
4 . انسان تا چه حد میتونه پست و حقیر بشه؟
5 . انسان تا چه حد میتونه متعالی بشه؟
6 . انسان تا چه حد میتونه سرنوشتش رو به دست بگیره و خودش کنترل کنه؟
و سوال هایی که از فکر کردن به این سوالات خود به خود تو ذهنتون ایجاد میشن...
البته اینطور تلقی نکنید که کتاب قراره پاسخ همه ی این موارد رو بهتون بده ولی مطمئن باشید ابعاد جدیدی از این سوالات رو براتون مطرح میکنه.
میتونیم کتاب رو به سه بخش تقسیم کنیم : یک بخش داستان بود که سه سال از زندگی نویسنده رو در بر میگرفت و برای مستند سازی نظریه لوگوتراپی خودش و سایر موارد داستان رو بازگو میکرد بخش دوم توضیح مستقل تر و کمی مفصل تر از بخش اول و تعریف کردن معنای زندگی و اختیار و آزادی آدمی برای مخاطب بود و در بخش سوم وارد توضیح تخصصی تر و مفصل تر لوگوتراپی همراه کیس ها و نمونه های واقعی میشیم.
داستان از این قراره : روانشناسی اتریشی که در 37 سالگی اسیر نازی ها می شود و 3 سال در یکی از بدترین شرایط زیست در دنیا دوام آورد ،جایی با کمترین میزان غذای ممکن ، بدترین نوع پوشاک و سخت ترین شرایط کار و محیطی با فشار روانی فراوان ناشی از تحقیر و شکنجه و ناسزاگویی زندانبانان مرگ و خودکشی و فروپاشی شخصیتی ، خیانت دیگر زندانیان ، حداقل میزان بهداشت ; بهتر بگم در قتلگاه انسانیت !
شروع داستان بسیار ناراحت کننده و استرس زا بود به حدی که میشه گفت تقریبا خارج از حد تصور یه انسان امروزیه و نویسنده به خوبی موفق شد مخاطب رو پای کتاب نگه داره تا این داستان واقعی که با این میزان از معجزه گونه بودن تا حدودی به نظر تخیلی میاد رو به سرمنزل مقصود خودش برسونه ولی جلوتر در بعضی از توضیحات احساس کردم نویسنده میتونست بهتر و بیشتر توضیح بده و مسئله رو برامون بازتر بکنه.
در نهایت اگه بخوام نظر کلی و نهاییم رو بدم ، این کتاب ، کتاب خوب و دارای موضوع جدیدیه و این به خاطر شرایط خاص نویسنده و دید متفاوت اون به زندگی و دنیاست ولی با همه این ها توصیه من به شما اینه که تحت تاثیر حرفای یه عده جوگیر که عاشق اینن همه چی رو خیلی اغراق آمیز توصیف و تعریف کنن انتظار معجزه از این کتاب نداشته باشین ... یه گوشه بشینین یه چایی واسه خودتون بریزین و این کتاب خوب رو تجربه کنین.
مطلبی دیگر از این انتشارات
واتِ ساموئل بکت/ اونطور که من خوندمش
مطلبی دیگر از این انتشارات
بیرون ذهن من
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه : کان لم یکن