چالش کتابخوانی طاقچه:حرمسرای قذافی
این کتاب دید خوبی به انسان راجع به حقیقت خودش می دهد اینکه انسان هرچقدر غرق در هوی و هوسش شود نه تنها سیر شدنی نیست بلکه عطشش بیشتر می شود. این نکته ای است از زندگی سراسر جنایت و تجاوز قائد اعظم لیبی سرگرد قذافی. قذافی اگر در ظاهر قائد اعظم بود در چشم مردم لیبی و شاید مردمش به وجود او افتخار می کردند و آرزوی دیدنش را داشتند اما در باطن موجود وحشتناکی بود که نمی شود اسمش را حیوان گذاشت چرا که در حق حیوانات کم لطفی می شود. او برای اضاء شهوتش دست به هر کاری می زد؛ گاهی به دبیرستان دخترانه ای می رفت و از این طریق طعمه هایش را انتخاب می کرد و با دست گذاشتن روی سر آنها به مأمورانش علامت می داد که طعمه هایش را برایش کنار بگذارند که ثریا یکی از این طعمه هاست. گاهی در سفارتخانه های لیبی افرادی را مأمور پیدا کردن زن های زیبا می کرد و با انواع و اقسام هدایا پای آنها را به لیبی باز می کرد تا شهوت قذافی را ارضا کنند. در هر حال، زنان و دختران در اقصی نقاط لیبی از چشم مأموران قذافی در امان نبودند چرا که او برای پیدا کردن طعمه هایش در همه جا مأمور داشت در سینما، دبیرستان، دانشگاه و حتی مجالس و محافل عروسی . به همین خاطر خیلی ها از ترس جان و ناموس و آبرو شان اجازه نمی دادند زنان و دخترانشان در جشن ها و مراسمات عمومی شرکت کنند. وای به حال زنی که گرفتار تجاوزات بی حد و حصر قذافی می شد چرا که نه جرآت اظهار آن را داشت و نه اینکه کسی باور می کرد قائد اعظم دست به چنین جنایتی زده است. چه زنانی که این جنایات را در سینه هایشان نگه می داشتند اما جرأت اظهار آن را تا سالیان سال نداشتند. قذافی حتی به خانواده ی دوستان و نزدیکانش هم رحم نمی کرد. کافی بود نگاهش به زنی از افراد دولتش می افتاد، با هر بهانه ای پایش را به العزیزیه می کشاند و... اما حالا زنان و دختران لیبیایی می توانند با خیال آسوده در محافل و مراسمات عمومی حضور پیدا کنند.وقتی این حکایت را خواندم با خودم گفتم کاش زنان در همه جای دنیا امنیت داشتند. کاش اگر زنی مورد تجاوز قرار می گرفت می توانست با خیال آسوده دردش را به خانواده اش بگوید و از ترس بی آبرویی و طرد شدن از خانواده این غصه را به تنهایی تحمل نمی کرد. وقتی این کتاب را به پایان رساندم یاد شعری افتادم که می گفت : چشم تنگ دنیا دوست را یا قناعت پر کند یا خاک گور. راستی که دنیا مثل آب دریاست هرچقدر انسان تشنه از آن بنوشد نه تنها تشنگی اش برطرف نمی شود بلکه او را به کام مرگ نزدیک و نزدیک تر می کند. انسان هیچ وقت از داشتن دنیا و زیبا و زیبایی ها خسته نمی شود و هرچقدر از تمتعات و لذتها بیشتر بهرهمند شود حریص تر می شود اما هرچقدر به داشته هایش قانع باشد، حرص و ولعش را بهتر کنترل می کند.
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: طاعون
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش ۱۴۰۰ طاقچه: ۴۵۱ فارنهایت
مطلبی دیگر از این انتشارات
چالش کتابخوانی طاقچه: باشگاه قتل پنجشنبه